۱۳۹۵ دی ۱, چهارشنبه

آیا پیامبر اسلام وجود تاریخی داشته است؟

آیا پیامبر اسلام وجود تاریخی داشته است؟
اگر این پرسش را از مسلمانان بپرسید گمان می کنید چگونه با شما برخورد خواهند کرد؟
پاسخ به این پرسش زیاد هم سخت و مشکل نخواهد بود. یا آنها به شما و طرز فکرتان خواهند خندید و شما را به تمسخر گرفته و دیوانه خطاب خواهند کرد و یا اگر از آن تند رو های دو آتیشه باشند حتی ممکن است به شما حمله ور شده و قصد صدمه زدن به شما را داشته باشند.
اما جدای از موارد فوق که از یک ایمان و تعصب دینی و مذهبی ناشی میشود در اصل قضیه و پرسش نمی توان ماله کشید و سر پوش نهاد.
برای پاسخ دادن به این پرسش که آیا پیامبر اسلام وجود تاریخی داشته است یا نه؟ فقط یک راه بیشتر باقی نمی ماند و آن برخوردی تحقیق گرایانه بر اساس یافته های تاریخی است.
شاید اکثر مسلمانان ندانند که تاریخ سنتی اسلام از کی و چه زمانی نوشته شده است و اولین نگارش زندگی نامه محمد پس از چه مدت و بدست چه کس و یا کسانی به رشته تحریر در آمده است.
اگر سیری در تاریخ شفاهی وجود محمد تا اسطور سازی و ارائه محمد اعتقادی و روحانی امروز بر اساس تاریخ نگاری اسلام سنتی داشته باشیم در خواهیم یافت که بر اساس کتب موجود از تاریخ اسلام سنتی شخصی بنام محمد در سال ۵۷۰ میلادی در مکه متولد شد. او در سن ۲۵ سالگی با بانویی ثروتمند بنام خدیجه که ۴۰ سال داشته است ازدواج کرد. این شخص در سن ۴۰ سالگی ادعای نبوت و پیامبری میکند و با تکیه بر کلام شفاهی خود سوره و آیاتی را شفاهاٌ ارائه می نماید که ادعا داشته است وحی الهی و آسمانی هستند که بزبان عربی بر وی نازل شده است. سرانجام محمد طی یک دوره پر از فراز و نشیب در مکه و مدینه بسال ۶۲۲ مطابق ۱۰ هجری در سن ۶۳ سالگی هجرت فوت می کند و جانشینان وی تحت نام خلفای راشدین حکومت را تا سال ۴۱ هجری ادامه میدهند. بین سالهای ۴۱ تا ۱۳۲ هجری یعنی بمدت ۹۱ سال ادامه این جانشینی در خلافت بنی امیه که معاویه اولین خلیفه این خلافت به حساب می آید نمایان گشته تا از ۱۳۲ تا ۶۰۴ هجری خلافت اسلامی بمدت ۵۰۸ سال به خاندان بنی عباس منتقل شود. ماحصل این روند حدود ۶ قرن و اندی از زمان محمد تا پایان خلافت عباسی زبان شمشیر و زور بوده که بر مردم عربستان و سایر ملل دیگر همانند ایران و مصر حاکم بوده است و باز در همین دوران خلافت بنی امیه و بنی عباس نیز بوده است که اسطوره سازی شخصیت های اسلامی برای ایجاد و خلق یک ایدئولوژی مستقل دینی تحت لوای اسلام آغاز میگردد.
از حضور و وجود بنی امیه و بنی عباس با توجه بر وجود آثار باستانی و سکه های بجای مانده سند تاریخی و موثق در دست پژوهشگران است ولی آن ۴۱ سال حکومت اسلامی در مدینه بوسیله محمد و ابوبکر و عمر و عثمان و علی را فقط باید در کتب اسلامی که تاکید بر نقل قول شفاهی دارند جستجو نمود.
نخستین و اولین شخصی که پیرامون این ۴۱ سال اسلامی در تاریکی و هاله مطلب نوشت و شخصی بنام محمد را جلوه اسطوره ای و روحانی بخشید ابن اسحاق بود.
ابن اسحاق نویسنده نخستین کتاب سیرت محمد خود به سال ۸۰ تا ۱۵۱ هجری قمری بین دو حکومت مقتدر بنی امیه و بنی عباس زندگی میکرده است. او بنحو احسن از نیاز دنیوی و سیاسی این دو امپراطوری به اسطوره سازی دینی و اعتقادی بنام آیین اسلام و شخص محمد مطلع بوده است. او اولین مورخ تازی است که به زندگی و شرح حال محمد ابن عبدالله پرداخته است و پایه و اساس کتاب ابن اسحاق نقل قولهای شفاهی از فاطمه دختر منذر می باشد. فاطمه، دختر منذر و همسر المنذر هشام بن عروه یکی از زنان دانشمند در زمان خود بوده است. خود فاطمه هم آن چه را که برای ابن اسحاق از شرح حال محمد و زندگی او نقل کرده از مادر بزرگش یعنی اسماء دختر ابوبکر خلیفه‌ و یار غار محمد در توبه (۴۰) و یکی از زنان محمد بنام امه سلمه و ساير اشخاصی که رويدادهای زندگی محمد را به چشم ديده بوده و شنيداند ثبت کرده است. بنابراین سندیت اولین کتابی که به محمد پرداخته است نقل قولهای شفاهی بعد از ۱۵۰ سال بوده است.
در همینجا لازم به ذکر است که از دست نوشته های ابن اسحاق امروزه هیچ سندی در دست نیست!
۶۰ سال پس از ابن اسحاق شخص و مورخی دیگر بنام ابن هشام ۲۱۳ يا ۲۱۸ هجری کتاب بجا مانده و نقل قولهای شفاهی و اسطوره سازیهای بجا مانده از ابن اسحاق را بازنگری و تجدید قلم نموده است.
بنابراین قدم نخست ۱۵۰ سال بعد از فوت محمد بوسیله ابن اسحاق با تکیه بر مطالب شفاهی بدون وجود هیچ سندی و نقل قولهای عمودی از پدربزرگ و اجداد شروع و در ۲۱۰ سال بعد کتابهایی مانند:
سیره ابن هشام - طبقات ابن سعد- المغازی واقدی- تاریخ طبری در طی ۳ قرن بسط شاخه و برگ پیدا می نماید.
این چهار کتاب فوق که همگی محصول دولت اقتدارگرا اسلامی بنی عباس است خود بن مایه تولید و ارائه کتب صحاح السته اهل تسنن و کتب اربعه شیعیان شده است!
کتب اربعه شعیان هم به استناد برخی از این کتب و هم روایات شفاهی امامان شیعه تا ۳۲۹ هجری شکل گرفته است!
کتب صحاح السته اهل تسنن و منابع کتب اربعه شیعیان که همگی محصول قرن ۳ تا ۵ می باشند بدین قرار هستند:( لطفاٌ توجه به فاصله زمانی بفرماید)
صحیح البخاری از ۱۹۵ تا ۲۷۵ هجری.
صحیح المسلم از ۲۰۲ تا ۲۶۲ هجری.
سنن ابو داود از ۲۰۲ تا ۲۷۵ هجری.
سنن ترمذی از ۲۰۹ تا ۲۷۹ هجری.
سنن سنایی از ۲۱۵ تا ۳۰۳ هجری.
سنن ابن ماجه از ۲۰۹ تا ۲۷۳ هجری.
شیخ کلینی وفات به سال ۳۲۸ هجری.
شیخ صدوق وفات ۳۸۱ هجری.
شیخ طوسی وفات ۴۱۳ هجری.
شیخ طوسی وفات ۴۶۰ هجری.
کتب اربعه شیعی همگی مصادف با ظهور و حضور حکومت آل بویه ایرانی و استفاده از ایدلوژی شیعگیری برای کسب قدرت است که به سال ۳۲۰ تا ۴۴۷ هجری می باشند و شیخ رضی هم در سال ۳۵۹ تا ۴۰۶ هجری یعنی ۴۰۰ سال بعد از مرگ علی ( که هیچ رد پای تاریخی از وی نیز بجز در کتب اسلامی وجود ندارد) کتاب خود بنام نهج البلاغه را به وی هدیه و این تاریخ رسماً شروع تاریخ سیاسی شیعیگری بوده است.
همگی این کتب فوق ماحصل قرن سوم و چهارم و پنجم عامل بسط و ترویج فقه و شریعت پر برگ و شاخ امروز و اسلامی اند و تمام آنها بن مایه های خود را از کتب سیره ابن هشام - طبقات ابن سعد- المغازی واقدی- تاریخ طبری گرفته اند! و از سوی دیگر تمام این کتب در یک مورد وجه اشتراک دارند و آن ریشه و استناد بر کتاب اولیه ابن اسحاق در ۱۵۰ سال بعد از فوت محمد که خود آن نیز توسط ابن هشام در ۲۱۰ سال بعد از فوت محمد باز سازی شده بود، می باشد!.
همزمان با سیطره بنی امیه قرآن خط کوفی که گفته میشود بجا مانده از عثمان بن عفان از قوم بنی امیه است هم در دهه ۸۰ هجری بوسیله عبدالمک مروان از حکومت بنی امیه به خط عربی تبدیل و مسلماٌ این جایگزینی خالی از اعمال نظر و رای سیاسی حکومت در دمشق نبوده است. لازم است که مجدداً تاکید بگردد که موضوع جمع آوری قرآن از زمان ابوبکر به پیشنهاد عمر ابن خطاب و تهیه و تکمیل آن در دوران عثمان هم باز برگرفته از همین کتب تاریخی بدون سند، اصل و پایه هستند.
خلفای بنی عباس به مانند بنی امیه برای کسب مشروعیت سیاسی خود به این قبیل افراد و منابع و کتب فوق دستاویز می شدند تا بتوانند توده و عام مردم را متقاعد نمایند که راه سیاسی آنان همان راه محمد و خلفاست و همان شعار معروف سیاست ما دیانت ماست را سر میدادند.
این تلاش سیاسی آنان در آن دوران بوجود آورنده آیین اسلام و اسطوره ای بنام محمد روحانی و اعتقادی برای مسلمانان تا به امروز شده است. هر شش کتب صحاح السته اهل تسنن بر آمده از مشروعیت طلبی بنی امیه و بنی عباس برای ادامه قدرت سیاسی است. جعل و نشر احادیث میلیونی اسلامی در همین دوران کلیدش زده میشود. آنان تا آنجا که توانستند به شخصیت شفاهی محمد و نقل قول شده از ابن اسحاق در ۱۵۰ سال بعد از مرگ وی شاخ و برگ داده اند و حاصل این تلاش تبدیل نمودن یک محمد خیالی شفاهی به یک محمد تاریخی، اسطوره ای و روحانی بوده که امروز مسلمانان آنرا پیامبر اسلام می شناسند و به آن باورمند هستند.
کارل هاینتس اولیگ در کتاب از بغداد به مرو درباره اسطوره سازی برای جا انداختن ادیان باستانی مینویسد:
« اکثر ادیان همگانی (جهانی) اسطوره هایی را خلق کرده اند که مربوط به آغاز و دروه ی تاسیس آنها می شود. به این دلیل به آنها اسطوره گفته میشود زیر در فواصل زمانی دو قرن یا بیشتر از هزار سال، دیگر دسترسی تاریخی به موضوعات روایت شده ناممکن است.
کتاب عهد عتیق از زمان تبعید یهودیان به بابل یعنی شش قرن پیش از میلاد آغاز شد. در این جا باید بین داستان ابراهیم که هزار سال پیش از کتاب عهد عتیق یا داستان موسی و خروج او از مصر که به شصت سال پیش از آن بر می گردد پلی زده می شد. نوشته های زرتشتی حتی باید فاصله زمانی بزرگتری را پر می کردند.
تقریباً دو هزار سال بین کهن ترین متون اوستا و زندگی زرتشت احتمالی و ئیدایش متنون اوستایی کهن فاصله وجود دارد.
ادبیات بودایی اندکی پیش از میلاد در شریعت پالی تحریر شد و آن را مربوط به پیامبری می دانند که ظاهراً پانصد سال پیش از آن زندگی می کرده است.
در رابطه با نوشته های انجیل جدید، فواصل زمانی کوتاهتر میشود، ولی حتی اینجا نیز بین عیسی تاریخی و مسیح دین، یعنی عیسی پیامبر اصطکاک و ناسازگاری وجود دارد.
اسطوره های آغازین نه میتوانند و نه میخواهند که تاریخ را روایت کنند، آنها فقط باور دینی راوی و نویسندگان را به اعصار پیشین فرافکنی می کنند.»۱
همین نویسنده سپس در جایی دیگر درباره اسطوره سازی شخصیت محمد می نویسد:
« ... داستان های مربوط به محمد در مکه و مدینه هدفشان این است که پیدایش دین نوین را به اثبات برسانند. هم از طریق سیره های محمد و هم در احادیث بعدی. این نوشته ها فاقد هرگونه منبع تاریخی هستند و فقط اهداف و نیات دینی را دنبال می کنند. این احادیث برای دین نوبنیاد به مثابه « تاریخ مقدس» ( تاریخ فارق از زمان و مکان) عمل می کنند و هر آنچه را که برای نویسندگان مهم است به شکلی داستانی یا حکایت گونه درباره آغاز دین خود روایت می کنند. تازه بر این بستر بود که قرآن ( متون غیر روایی) توانست به عنوان یک سند شرعی پایه گذاری و اعلام شود.
قرآن به تنهایی هیچ مناسبت و موجبی برای ایجاد یک دین نوین عرضه نمی کند. این اسطوره های نوشته شده در قرن نهم بود که از آن اسلام ساخت. »۲
این شروع بازی سیاسی برای جا انداختن آیین اسلام و کتاب مقدسی برای آن از زمان سلسله بنی امیه آغاز گردید و سپس در دوران سلسله عباسیان شالوده آن بطور کامل در راستای کسب مشروعیت سیاسی برای حکومتی تحت لوای نژاد عرب با آب و رنگ دینی - اسلامی بوده ریخته شد. شروع و امتدادی که تا به امروز علارغم فرقه های بسیاری که از آن منشعب شده است پایانی بر آن نبوده است و هنوز بعد از ۱۵ قرن در دول اسلامی و یا ایران آخوند زده شاهد و ناظر چنین بازی سیاسی بر اساس یک دین و آیین ساختگی هستیم.
اکنون پس از گذشت ۱۵۰۰سال هنوز هیچ سند و ردپای تاریخی بجز تاریخ شفاهی و سنتی اسلام از محمد و چهار خلیفه اول در دست نیست!
اکنون پس از ۱۵۰۰ سال هیچ سند و مدرکی بجز تاریخ سنتی اسلام که در دوران خلافت عباسیان نوشته شده است از جنگ های محمد، درگیری های دشت حجاز در زمان ابوبکر پس از فوت محمد، حمله عمر به ایران و مصر و ادامه این تهاجمات توسط عثمان و علی در دست نیست!
جالب تر اینکه تمام تاریخ نویسان کلاسیک ایرانی و غیر ایرانی که درباره تاریخ ایران و اسلام نوشته اند کتب خود را تنها بر مبنای همین کتب تاریخ سنتی اسلام به رشته تحریر در آورده اند و هرگز این نویسندگان کلاسیک درباره صحت اینگونه تاریخ نویسی اسلام سنتی شک و تردیدی به خود راه نداده اند!

خدای خدا باوران

آیا خدای خدا باوران قادر، توانا، بدون ایراد و مطلق است؟
خدا باوران، خدا را با صفت‌ها تعریف کردند، برای نمونه: خدا قادر ( توانا ) مطلق است، خدا مهربان است، خدا آگاه است، خدا عادل است. یکی‌ از پرسش‌های که برای بیخدایان و شک گرایان پیش آمده با توجه به صفت‌های یاد شده، شرّ طبیعی و شرّ مصنوعی است.
پیش از ارائهٔ پرسش میبایست این دو واژه را توضیح دهم
شرح مصنوعی: گرفتاری‌های که بشر با دست خویش در جهان امروز به وجود آورده است که نمونه‌های آن جنگ و خونریزی و کشتار و غارت و چپاول و بی‌ عدالتی... است
شرّ طبیعی: گرفتاری‌های که طبیعت برای ما به وجود میاورد، از قبیل زلزله، طوفان، سیل، تسونامی
آیا خدای قادر مطلق نمی‌توانست جهانی‌ بیافریند که دست کم دارای شرّ طبیعی نمی بود ؟
تصور کنید شما به عنوان مهندس توانایی ساختن ساختمانی را دارید که در مقابل زلزله بسیار مقاوم است، اما با این وجود این کار را نکنید و هزاران انسان به خاطر آمدن یک زلزله کشته شوند، آیا این مهندس را توبیخ نمیکنید ؟
آیا این خدا که توانای مطلق است و می‌توانست جهانی‌ بیافریند که برای مثال نیاز به زلزله یا طوفان و سیل نداشته باشد اما باز او اینچنین آفریده و باعث کشته شدن هزاران هزار انسان در طول تاریخ شده است، خدای عادل است؟
اگر بگوید خدا قادر مطلق است، عدالت او را به چالش گرفتید زیرا خدای قادر می‌توانست جهانی‌ بدون شر ( دست کم شر طبیعی) بیافریند، و اگر بگوید که وجود زلزله و سیل و طوفان ... الزامیست پس قادر مطلق بودن او را به چالش کشیده اید

۱۳۹۵ آذر ۱۵, دوشنبه

دوران حاملگی در قرآن


از بی دانش و ناآگاهی الله ذهن محمّد هر چه بگوییم باز هم کم گفته ایم، اینجا به یکی دیگر از این دریای بیکران معلومات نداشته الله مسلمانان که در قرآن آمده بنگرید!
از دو آیه زیر میتوان مدت دوران حاملگی را از زبان الله ذهن محمّد به سادگی محاسبه نمود که نه ۹ ماه بلکه ۶ ماه است!
دوران بار داری جنین و شیرخوارگی یک کودک:
سوره الأخقاف، آیه ۱۵
«« ... دوران حاملگی و از شير بازگرفتنش ۳۰ ماه است... »»
دوران شیرخوارگی یک کودک:
سوره لقمان، آیه ۱۴
«« ...و دوران شيرخوارگي او در ۲۴ ماه پايان مييابد... »»
بنابراین دوران حمل، بارداری و یا حاملگی با یک محاسبه تفریق ساده ماه های ذکر شده در دو آیه بالا از همدیگر از نظر الله ذهن محمّد ۶ ماه خواهد بود!
۶ = ۲۴ - ۳۰
آیا مومنان هنوز هم باور دارند که این کتاب مقدس مسلمانان (قرآن) خالی از هر نقص و ایرادی است و الله این خدای محمّد آنرا از روز ازل و پیش از خلقت همه کائنات نوشته و در لوح محفوظ برای همه دوران ها حفظ و نگهداری کرده است تا به دست محمّد فرستاده اش رسانده شود؟

دین سالاری

مرگ تئوکراسی (دین سالاری)
بخشی از سخنان کریستوفر هیچنز، هفته‌نامه نیوزویک
کشوری که تلاش می‌کند با الگوبرداری از یک کتاب مقدس بر مردم‌اش حکومت کند، بلافاصله خود را در سراشیبی سقوط و رو به زوال خواهد دید: استعداد زنان سرکوب می‌شود و به هدر می‌رود، مغز فرزندان این کشور به تسخیر مفاهیمی در می‌آید که از فرط تکرار در مدارس مذهبی، ملکه ذهن‌شان شده است، و دانش‌آموختگان و روشنفکران هم در چنین جوامعی یا در تبعیدند، یا در زندان.
هیچ استثنایی بر این قاعده نمی‌توان یافت: افغانستان تحت سلطه طالبان، بدترین نمونه زایش تروریسم از دل فقر بود، و حتی مقامات ایران هم وضعیت حاکم بر آن کشور را محکوم می‌کردند؛ البته فقط به خاطر کشتار شیعیان در آن کشور، نه واقعیت‌های تلخ دیگر.
اما وقتی نتیجه‌ای حاصل نمی‌شود، شهرها به فساد کشیده می‌شوند و فرزندان یک کشور تباه می‌شوند و حتی در حالی که همه‌چیز به بن‌بست رسیده، تنها سربازان جوان و بی‌سواد پلیس امنیت اخلاقی هستند که با جدیت همیشگی فعالیت‌هایشان را ادامه می‌دهند، روحانیون چه کسی را سرزنش می‌کنند؟
آن‌ها چنین اجازه‌ای ندارند که خودشان را سرزنش کنند، مگر در شرایطی که احساس کنند به اندازه کافی خود را فدای آرمان‌ها و ایدولوئوژی خود نکرده‌اند. بدیهی است که این یهودیان، صهیونیست‌ها و فراماسونرها بودند که با توطئه‌های خود مانع تحقق اهداف آنان شده‌اند. به‌همین خاطر، از نظر آنان جنگ مقدس را باید در سرزمین‌هایی به راه انداخت که شادکامی و موفقیت بیشتری در دل خود دارند.
حکومتی ضعیف و شکست‌خورده که حتی یک مناظره ساده هم در آن به خشونت کشیده می‌شود، یا هر صدایی که مخالف موجودیت و مشروعیت الهی آن باشد در نطفه خفه می‌شود، به‌سرعت ضعیف‌تر و با ناکامی‌های بیشتری روبرو می‌شود و چون بنا به ماهیت خود به پارانویای شدید مبتلاست و مقصر همه مسائل را در خارج از مرزهای خود می‌جوید، در دام هذیان‌گویی گرفتار می‌شود و دست به هر جنایتی خواهد زد.
برگرفته از برگه تاریخ تمرد جهان