۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

خلق زن

ورات .تکوین باب ٢ آیه ٢١و ٢٢.
خداوند خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را از او گرفت و گوشت در جایش پر کرد و خداوند از آن دنده آدمی زنی بنا کرد و آن را نزد آدم آورد.
الله در قرآن نه تنها این نحوه ساخت زن را منکر نشده بلکه حداقل در ۳ آیه آن را تایید میکند.
سوره زمر آیه ٦.
شما را از تنى يگانه آفريد، سپس همسرش را از او پديد آورد،
سوره نسا آیه ١.
اى مردم از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو مردان و زنان بسيارى پراكند، و از خدايى كه به نام او پيمان می بنديد يا سوگند می دهيد، همچنين از گسستن پيوند خويشاوندان پروا كنيد، چرا كه خداوند [ناظر و] نگاهبان شماست.
سوره اعراف آیه ١٨٩.
او كسى است كه شما را از تن يگانه اى آفريد و همسرش را از او پديد آورد تا در كنار او آرام گيرد، و چون [آدم] با او [حوا] آميزش كرد، بارى سبك گرفت و با آن آسان به سر می برد و چون گرانبار شد، هر دو، خداوند پروردگارشان را به دعا خواندند كه اگر به ما فرزند سالم و شايسته اى عطا كنى از سپاسگزاران خواهيم بود.
در قرآن نه تنها هیچ آیه ای مبنی بر رفتن بانوان به بهشت نیامده بلکه طبق باور ادیان سامی بانوان حتی روح هم ندارند چرا که خدای این ادیان تنها در جسم آدم دمیده است.
دو نمونه از احادیث در این مورد از رسول گرامی آیین بیابانی اسلام در باب زنان:
پیغمبر اسلام حدیث شماره ٨٢٤ کلمات قصار رسول اکرم و سیری در نهج الفصاحه صفحه ٣٤٧ . زن از دنده ای خلق شده که به هیچ وجه راستی پذیر نیست .
پیغمبر اسلام حدیث شماره ٨٢٥ کلمات قصار رسول اکرم و سیری در نهج الفصاحه صفحه ٣٤٧. زن از دنده ای خلق شده اگر بخواهی دنده را راست کنی میشکند 

گناه اصلی شیطان چه بود؟

مجموعه نوشتار خلقت و آفرینش در قرآن.
 براستی گناه اصلی شیطان چه بود؟
در ادامه بررسی نامهای نیکو برای الله و اسماء الحسنی و صفات 99 گانه او در قرآن. به صفاتی همانند.
المالک بمعنی پادشاه - الغفار به معنی بسیار آمرزنده- الرزاق به معنی روزی دهنده- الباسط به معنی گشاینده - الغفور به معنی بخشنده و با گذشت- الحلیم باز به معنی بخشاینده و غیره تا همان 99 صقت و اسماء.
ارائه این همه صفت و عنوان بر خود نشات گرفته از حس نیاز و داشتن روحیه محبوبیت طلبی الله می باشد. شاید اشاره به آیاتی در این باب بحث را گویاتر بنماید.
بقره(30) و همان سوال بی ربط و بیجای فرشتگان از الله که در بند آخر آیه .فرشتگان بدین گونه به الله پیشنهاد میدهند:
بقره(30) و حال آنکه ما خود تو را تسبیح و تقدیس می کنیم.
ص(82) شیطان می گوید:(حال که مهلت یافتم) به عزت و جلال تو قسم.
در هر دو آیه می بینم که هم فرشتگان در بقره(30) و هم شیطان اخراجی در ص(82) به تکریم و ستایش الله مشغولند.آنان خوب میدانند که الله نیارمند به ستایش و احترام است.
آنان از این همه عنوان و صفت نیکو برای الله مطلع اند که بدین گونه در این دو آیه فوق اعلام ستایش و عزت و جلال برای الله می نمایند
فرشتگان با بهره گیری از علم غیب و الهی می دانند که باید الله را تسبیح و تقدیس نمایند و شیطان هم در دقایق نهایی حضورش در آسمان و بارگاه و عرش الهی و قبل از اخراج همیشگی هنوز به ستاش الله مشغول می باشد.
این چگونه خالق شنوای است که بر اساس همان صفات اسماء الحسنی دم از السمیع بودن دارد ولی به عزت و جلالی که شیطان در غالب احترام بر او عرضه میدارد بی پاسخ است.
شیطان تنها گناهش استقلال رای و نظرش است. او را میشود دگراندیش خواند. او برای خود دلایلی بر عدم سجده دارد.
حجر(33) شیطان پاسخ داد که من هرگز به بشری که از گل ولای کهنه خلقت کرده ای سجده نخواهم کرد.
این کل اختلاف در بارگاه و عرش الهی بوده است. آیا الله به این سیل صفات نیکو مثل العادل به معنی دادگر و دهها صفات دیگر بر این وزن و معنی؛ شایسته نبود که قضیه را بهتر و دوستانه تر تمام می نمود؟ مگر شیطان از ملکان مقرب بارگاه خودش نبوده است؟ مگر الله خود شیطان را خلق و آفرینش ننموده است؟ چگونه میشود خالقی بر مخلوق خود لطف و عنایتی نداشته باشد؟ مگر انسان که بر اساس حجر(29) روح الله در کالبدش دمیده شده است بر فرزندان و اولاد خود که گناه و تخلفی انجام میدهند رویه بخشش را پیش نمی گیرد؟ مگر ما بر اساس بقره(30) خلیفه الله بر روی زمین نیستیم؟ پس چرا ما نسبت به فرزندان و دوستان متخلف خود طریق عفو و بخشش را پیشه می نمایم ولی الله بطریق دیگری عمل می کند؟ ما که دارای صفات اسمالحسنی و 99 صفت برتر و عالی تر هم که نیستیم ولی الله این صفات را برای خود دارد.چرا الله نباید این اختلاف داخلی بی ارزش را از روز اول آفرینش دربارگاه و عرش آسمانی خود تا امروز و نسل ما به قول رهبر معظم انقلاب ادامه و کش بدهد؟!!!
آنچه از این آیات در بحث خلقت و آفرینش نتیجه می گیریم این است که:
گناه اصلی و عمده شیطان برای سجده نکردن بر بشر و آدم نبوده است؛ بلکه دلیل بر عدم اجرای دستور الله بوده است. از نقطه نظر قرآن و اسلام سرمنشا اصلی گناه نافرمانی از دستورات الله است نه تخلف و سرپیچی از نکات اخلاقی و معنوی. به همین دلیل است که کشتن و قتال که یک امر غیر اخلاقی است ولی چون در قرآن آیه دارد و جز کلام الله است باید اطاعت و عمل بگردد.این است دقیقاٌ تمایز و مرزبندی بین اخلاق نیک انسانی و فضیلت شخص مومن و مسلمان که در راه خدا حتی قتل هم میکند..
این نگرش اقتدارگرایانه عشیره ای در ادیان توحیدی و اطاعت محض از خالق( یهوه - لرد - الله) ریشه در خواستگاه فکری و قبیله ای زمان خود را داشته است و هیچ انطباقی با تساهل و دیالوگ امروزی بین ملل مترقی دنیا دیگر نمی تواند داشته باشد.
امروزه در دنیای مجازی انسانها صرفنظر از بعد زمان و مکان به ابراز دیدگاهای خود پرداخته و از این بابت با نگرشهای گوناگون آشنا میگردند.
پایه و اساس این قیبل آیات الهی دیگر کابردی نمی تواند داشته باشد.تاریخ انقضای این تفکر قرنهاست که پایان یافته است.
پدیده موهوم و دست ساز االله در دین اسلام و بینش خود خدابینی محمد از یک شخص زمینی و دنیوی بمراتب در برابر مسائل و معظلات بوجود آمده ضعیفتر عمل می نماید. علت آن است که این خالق و الله ذهنی بر گرفته از مناسبات عشیره ای در جامعه کوچک عربستان می باشد.براستی نگرش قرآن و اسلام بر عالم و گیتی خود نوعی نوهین به پروردگار فرضی هستی و شعور انسان متمدن است.الله- قرآن- اسلام محصول ذهن و ضمیر محمد و تاریخ اسلام محصول مناسبات زمینی و سیاسی و اقتصادی در زمان و مکان خاص می باشند.

۱۳۹۴ آبان ۱۳, چهارشنبه

آیا شیطان و فرشتگان دارای علم غیب بوده اند؟

مجموعه نوشتار خلقت و آفرینش در قرآن.
آیا شیطان و فرشتگان دارای علم غیب بوده اند؟
برای پاسخ دهی به این سوال باید آیاتی از قرآن را که در این باره غیر مستقیم بحث می نمایند. بررسی نمایم تا بهتر به کیفیت عمل و کاربردی شیطان و فرشتگان آگاه و مطلع بگردیم؟
بهترین آیه برای شروع که البته نخستین آیه از این موضوع در قرآن است. همان بقره (30) و آن سوال بی ربط و یا فضولی فرشتگان مقرب دستگاه الهی در امور محرمانه الله قادر و توانا است.
بقره(30) فرشتگان گفتند پروردگارا آیا کسانی را خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خونها ریزند؟
در باب اینکه این سوال از پایه و اساس دخالت در دستگاه آفرینش است. جای هیچگونه بحثی نیست و به این قضیه در نوشتارهای بعدی خواهیم پرداخت.مسلمانان معتقدند که فرشتگان از علم غیب مطلع بوده اند و فقط خواسته اند به الله تذکر و گوشزد دال بر " یفسد فیها و یفسک الدما" بدهند و این اطلاعات درون سازمانی آفرینش و خلقت و لوح محفوط الله را از پیش با خبر بوده اند.
ما هم نظر مسلمانان را می پذیریم که فرشتگان و کارکنان دستگاه آفرینش و خلقت بر امور و مسائل غیب آگاه و مطلع بوده اند. بخصوص بعد از آخرین مکالمه ثبت شده درآیات قرآن بین الله و شیطان در موقع اخراجش و تهدید بر الله.
ص(82- 83) شیطان به هنگام اخراج بگفت. به عزت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد مگر خاصان بندگانت.
همین اشاره شیطان به " خاصان بندگانت" دال بر این است که او از این موضوع که عده ای ایمان خود را به الله حفظ خواهند نمود و جز "خاصان بندگانت" خواهند شد. مطلع و آگاه بوده است. این ناشی از علم غیب شیطان بوده است. مثل علم غیب فرشتگان دراظهار آینده نگری در بقره(30) از فساد و خونریزی بشر بر روی زمین.
پس به استناد بر این دو آیه الهی فوق هم فرشتگان و هم شیطان از علم غیب الهی و ساختار آفرینش بشر مطلع و آگاه بودند.
حال سوال مطرح شده در ذهن و خرد آدمی این است. که اگر شیطان و فرشتگان بر علم غیب و آفرینش بشر آگاه بوده اند و شیطان که مقامش از سایر فرشتگان بالاتر بوده است با داشتن این علم الهی و غیب چرا باید ترتیب و نقشه شوم گول زدن آدم و زوجه را در بهشت طراحی نماید؟
مگر به استناد بر همان عالم غیب نمی دانسته که عواقب عمل او در گول زدن حوا و خوراندن میوه ممنوعه به او چیست؟
چگونه است که مقام و رتبه شامخ خود را در دستگاه الهی برای خوراندن یک میوه ناقابل به موجودی جدید الخلقه بخطر می اندازد؟ خود را مغضوب و تبعید و اخراجی می نماید برای چه؟
آیا این عمل شیطان با آن علم غیب و الهی او درص(۸۲-۸۳) در تضاد نمی باشد؟
آیا در این قصه سازی ادیان توحیدی و قوم یهود از بدو آفرینش و خلقت شما رد پای از ذهن خیال پرور آدمی نمی بینید؟ آیا براستی این قصص همگی ریشه زمینی و دنیوی ندارند و برگرفته از ذهن آدمیان نمی باشند؟.
پدیده موهوم و دست ساز االله در دین اسلام و بینش خود خدابینی محمد از یک شخص زمینی و دنیوی بمراتب در برابر مسائل و معظلات بوجود آمده ضعیفتر عمل می نماید. علت آن است که این خالق و الله ذهنی بر گرفته از مناسبات عشیره ای در جامعه کوچک عربستان می باشد.براستی نگرش قرآن و اسلام بر عالم و گیتی خود نوعی نوهین به پروردگار فرضی هستی و شعور انسان متمدن است.الله- قرآن- اسلام محصول ذهن و ضمیر محمد و تاریخ اسلام محصول مناسبات زمینی و سیاسی و اقتصادی در زمان و مکان خاص می باشند.

آیات هرج و مرج و آشفتگی اوضاع در بارگاه و عرش الهی:

مجموعه نوشتار خلقت و آفرینش در قرآن.
آیات هرج و مرج و آشفتگی اوضاع در بارگاه و عرش الهی:
در ادامه بررسی صفات و عنواین و نامهای نیکو الله به کلماتی مثل.القادر به معنای توانمند بر می خوریم.
بقره(20) ان الله علی کل شی قدیر. خداوند بر همه چیز قادر است. القادر به معنای توانا است.
مومنون(116) هو رب العرش الکریم.هیچ خدای به جز همان پروردگار عرش مبارک نخواهد بود.
القمر(42) المقتدر به معنای توانا.
با این توصیفات زیبا و پر معنا که الله در قرآن از خود می نماید. این تصور را در اذعان همگان ایجاد میگردد که همه چیز بر اوضاع مراد است و آب از آب تکان نمی خورد. ولی وقتی به درون مایه و مفاد آیات خلقت می نگریم متوجه میشویم که اوضاع قمر در غرب است و اساسا مدیریت اجرایی الله در عرش الهی بین کارکنان بارگاه و فرشتگان و موجودات خلق شده به زیر سوال رفته است
حال جزیئاتی ازآیات آشفتگی عرش و بارگاه الهی:
برای ورود به این بحث. نخست باید دید که مواد و مصالح تشکیل دهنده خلقت در موجودات مختلف چقدر بهم نزدیک و یا دور از هم هستند و آیا اصلا این مواد سازنده شباهتهای با هم دارند یا خیر؟
نخست مواد تشکیل دهنده خلقت بشر:
الحجر( 26 -28) گل و لای سالخورده.الرحمن(14) صلصال گلی.سجده(8) آب بی قدر.
اینک طابفه دیوان:
الحجر(27) از آتش گدازنده.
حال مواد تشکیل دهند جنیان:
الرحمن(15) از رخشنده شعله آتش.
مواد تشکیل دهنده شیطان:
ص(76) آتش نورانی سرکش. اعراف(12) آتش.
مواد تشکیل دهنده فرشتگان:
اشاره ای نشده است. شاید از همین مواد تشکیل دهنده شیطان باشند. چون پیشینه شغلی شیطان از فرشتگان بوده است.
حال با این تفاوت مواد و مصالح سازنده و تشکیل دهنده شاید بهتر متوجه تمرد و عدم سجده شیطان بر آدم می گردیم.
الحجر(33) شیطان پاسخ داد من هرگز به بشری که از گل و لای کهنه خلقت شده سجده نخواهم کرد.
یعنی اینکه ادله و برهان شیطان این بود که او از آتش است و برتر.
بهرصورت این موجودات خلق شده الله هر کدام به نحوی و طریقی از قوانین الله تمرد نمودند و دل الله را به اصطلاح امروز خون نمودند. تا آنجا که الله از صفت الجبار به معنای زورگو و ستمگر و با جبروت برای حقظ آرامش در بارگاه خود استفاده نمود. هرج و مرج بارگاه و عرش الهی را میتوان از شش زوایه و مورد تخلف ببینیم:
حشر(23) الجبار المتکبر.بر همه خلقان با جبروت و عظمت.
1- نخست فضولی فرشتگان با طرح سوالی بی ربط در دستگاه خلفت و آفرینش:
بقره(30) فرشتگان گفتند. پروردگارا کسانی را که در زمین فساد کنند و خونها بریزند؟
این اولین نشانه از نبود عظمت و شوکت الهی است که فرشتگان در امور آفرینش دخالت نمودند. همین سوال بی ربط فرشتگان نوعی دخالت در امر و دستگاه آفرینشی است که اگر الله اراده کند موجود شو. موجود خواهد شد.
2- شیطان از سجده برآدم طفره رفت:
کهف(50)همه سجده کنید و آنها تمام بر به سجده فرود آوردند جز شیطان که از جنس جن و دیو بود.
آیا این اولین تخلف شیطان و یا سایر کارکنان دستگاه خلقت بوده است؟ چه کسی میداند که قبل از آفرینش انسان از این تخلفها بر سر موضوعات دیگر پیش نیامده باشد؟
3- عدم تبعیت آدم و زوجک در نخوردن میوه ممنوعه:
بقره(36) پس شیطان آدم و حوا را به لغزش افکند تا از آن درخت خوردند.
4- اعتراف شیطان از ذلیل بودن انسان از روز اول با توجه به دمیدن روح در کالبد بشر بوسیله الله.
حجر(29) در آن از روح خویش بدمم.
با توجه به این آیه ؛خدا از روح خود در کالبد بشر دمیده است و بهمین خاطر فرموده که تمام کارکنان و کارمندان عرش الهی بر بشر سجده نمایند.
ق(27) شیطان گوید بارالها من او را به طغیان نکشیدم بلکه او خود در ضلالت دور افتاد.
با توجه به حجر(29) و دمیدن روح از الله در کالبد بشر. این اتهام شیطان بر بشر در دفاعیه خود که بشر از روز اول خود در ضلالت دور افتاد. رونوشت مستقیمی بر شخص الله و آن روح دمیده شده در کالبد بشر است. یعنی آنکه بر اثر آن دمیدن روح الله بر کالبد بشر پس ضلالت انسان همان ظلالت الله می باشد.
5- تهدید شیطان بر الله در حضور همه موجودات در بارگاه و عرش الهی پس از اخذ حکم اخراجش از بارگاه الله:
الاسراء(62) همه اولاد آدم را مهار کرده و بدار هلاک می کشانم.
بعد از مورد شماره 5 که تهدید شیطان بر الله است موضوع بیخ پیدا میکند و موضوع مربوط جاسوسی و استراق سمع جنبیان هم مطرح میگردد. یعنی نه فقط فرشتگاه سوال بی ربط و دخالت در ابهت و عظمت الله نمودند. نه فقط انسان تازه التاسیس تخلف می کند. نه فقط ملک مقرب عرش الهی از فرامین الله سرباز میزند. اینک جنیان هم بدین صورت دل الله را خون می نمایند.
6- استراق سمع جنیان از وحی الله بوسیله شنود مستقیم:
جن(8) و جنیان گفتند ما از این پیش به آسمان بر می شدیم تا اسرار وحی را استراق نمایم یعنی اینکه در بارگاه الله با آن توصیفات ۹۹ گانه نفوذی و جاسوس حضور داشته است.
حال با این 99 صفات اسماء الحسنی الله در بزرگی و جبروت الله و بارگاه وی و این شش مورد آیات دال بر عدم تبعیت مخلوقات از الله که بنگریم. شاهد اندیشه زمینی بر گرفته از ذهن آدمی در ساخت و پرداخت این قضایا خواهیم بود.آیا میشود با این قصه ها در دنیای مدرن امروزی به راه و مکان ترقی و سازندگی و مدنیت در خور توجه رسید؟
پدیده موهوم و دست ساز االله در دین اسلام و بینش خود خدابینی محمد از یک شخص زمینی و دنیوی بمراتب در برابر مسائل و معظلات بوجود آمده ضعیفتر عمل می نماید. علت آن است که این خالق و الله ذهنی بر گرفته از مناسبات عشیره ای در جامعه کوچک عربستان می باشد.براستی نگرش قرآن و اسلام بر عالم و گیتی خود نوعی توهین به پروردگار فرضی هستی و شعور انسان متمدن است.الله- قرآن- اسلام محصول ذهن و ضمیر محمد و تاریخ اسلام محصول مناسبات زمینی و سیاسی و اقتصادی در زمان و مکان خاص می باشند.

زنباره گی رسول گرامی اسلام

در باب زنباره گی رسول گرامی اسلام:
محمد و دختر عمه اش زینب و آیات نازله در قرآن..!
زینب دختر عمه محمد بود.
زید بن حارثه قبلا برده محمد بود، سپس محمد آزادش کرد و او را به فرزند خواندگی خود پذیرفت.
محمد تصمیم گرفت که دختر عمه اش زینب را به عقد زید بن حارثه در بیاورد.
ولی زینب شان خانوادگی خود را بالاتر از زید می دانست و حاضر به این ازدواج نشد تا اینکه الله آیه 36 سوره احزاب را بدین مضمون از ذهن و روان پریشان خود صادر کرد.
« هیچ مرد و زن مؤمنی را در کاری که خدا و رسول حکم کنند اراده و اختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند) و هر کس نافرمانی خدا و رسول او کند دانسته به گمراهی سختی افتاده است »
پس زینب بیچاره بر خلاف میل باطنی اش به عقد زید بن حارثه در آمد
مطابق تفسیر جلالین و طبقات الکبری واقدی و زمخشری
حضرت محمد وقتی زینب بدون حجاب مقابل او حاضر شد به او پشت کرد و فرمود:«پروردگار بزرگ منزه است، دگرگون و تصرف کننده دلها منزه است» و رفت.
زید وقتی ماجرا را شنید پیش پیامبر آمد و گفت اگر از او خوشتان آمده طلاق بدهم تا با او ازدواج کنید
ولی پیامبر فرمود : «همسرت را پسندیده نگهدار»
ولی زید دیگر با زن خود نیامیخت و علیرغم چند بار فرمان پیامبر به ایشان که فرمودند «همسرت را پسندیده نگهدار» زنش را طلاق داد و تنها پس از آن بود که پیامبر با او ازدواج کردند. (طبقات ابن سعد واقدی، جلد 8، صفحه 104)
در نهایت محمد بنا بر دستور رسیده در قرآن تولیدی ضمیر و روان خود با زینب ازدواج کرد و این آیات درباره این رخداد نازل شده‌ است
« به خاطر بیاور زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی به فرزند خواندهات «زید» میگفتی «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار میکردی) و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید از آن زن جدا شد، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان هنگامی که طلاق گیرند نباشد و فرمان خدا انجام شدنی است. هیچ گونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست. این سنت الهی در مورد کسانی که پیش از این بوده اند نیز جاری بوده و فرمان خدا روی حساب و برنامه دقیقی است! » (سوره احزاب،آیات ۳۷ و ۳۸)
مسلمانان براساس این آیات معتقدند خداوند به محمد دستور داد تا با زینب ازدواج کند زیرا خداوند میخواست این رسم غلط جاهلیت مبنی بر اینکه یک مرد نمی‌تواند با زن پسرخوانده خود ازدواج کند را از میان بردارد.
حال سوال این است؟
چرا الله رسم اذواج با همسر فرزند خوانده را با صدور آیه مثل تحریم و حرام نمودن قمار- شراب- بت پرستی- ربا انجام نداد؟ چرا رسول باید خود آستین بالا بزند و زن زید بیچاره را دخل و تصرف نماید؟