مجموعه نوشتار خلقت و آفرینش در قرآن.
براستی گناه اصلی شیطان چه بود؟
در ادامه بررسی نامهای نیکو برای الله و اسماء الحسنی و صفات 99 گانه او در قرآن. به صفاتی همانند.
المالک بمعنی پادشاه - الغفار به معنی بسیار آمرزنده- الرزاق به معنی روزی دهنده- الباسط به معنی گشاینده - الغفور به معنی بخشنده و با گذشت- الحلیم باز به معنی بخشاینده و غیره تا همان 99 صقت و اسماء.
ارائه این همه صفت و عنوان بر خود نشات گرفته از حس نیاز و داشتن روحیه محبوبیت طلبی الله می باشد. شاید اشاره به آیاتی در این باب بحث را گویاتر بنماید.
بقره(30) و همان سوال بی ربط و بیجای فرشتگان از الله که در بند آخر آیه .فرشتگان بدین گونه به الله پیشنهاد میدهند:
بقره(30) و حال آنکه ما خود تو را تسبیح و تقدیس می کنیم.
ص(82) شیطان می گوید:(حال که مهلت یافتم) به عزت و جلال تو قسم.
در ادامه بررسی نامهای نیکو برای الله و اسماء الحسنی و صفات 99 گانه او در قرآن. به صفاتی همانند.
المالک بمعنی پادشاه - الغفار به معنی بسیار آمرزنده- الرزاق به معنی روزی دهنده- الباسط به معنی گشاینده - الغفور به معنی بخشنده و با گذشت- الحلیم باز به معنی بخشاینده و غیره تا همان 99 صقت و اسماء.
ارائه این همه صفت و عنوان بر خود نشات گرفته از حس نیاز و داشتن روحیه محبوبیت طلبی الله می باشد. شاید اشاره به آیاتی در این باب بحث را گویاتر بنماید.
بقره(30) و همان سوال بی ربط و بیجای فرشتگان از الله که در بند آخر آیه .فرشتگان بدین گونه به الله پیشنهاد میدهند:
بقره(30) و حال آنکه ما خود تو را تسبیح و تقدیس می کنیم.
ص(82) شیطان می گوید:(حال که مهلت یافتم) به عزت و جلال تو قسم.
در هر دو آیه می بینم که هم فرشتگان در بقره(30) و هم شیطان اخراجی در ص(82) به تکریم و ستایش الله مشغولند.آنان خوب میدانند که الله نیارمند به ستایش و احترام است.
آنان از این همه عنوان و صفت نیکو برای الله مطلع اند که بدین گونه در این دو آیه فوق اعلام ستایش و عزت و جلال برای الله می نمایند
فرشتگان با بهره گیری از علم غیب و الهی می دانند که باید الله را تسبیح و تقدیس نمایند و شیطان هم در دقایق نهایی حضورش در آسمان و بارگاه و عرش الهی و قبل از اخراج همیشگی هنوز به ستاش الله مشغول می باشد.
این چگونه خالق شنوای است که بر اساس همان صفات اسماء الحسنی دم از السمیع بودن دارد ولی به عزت و جلالی که شیطان در غالب احترام بر او عرضه میدارد بی پاسخ است.
فرشتگان با بهره گیری از علم غیب و الهی می دانند که باید الله را تسبیح و تقدیس نمایند و شیطان هم در دقایق نهایی حضورش در آسمان و بارگاه و عرش الهی و قبل از اخراج همیشگی هنوز به ستاش الله مشغول می باشد.
این چگونه خالق شنوای است که بر اساس همان صفات اسماء الحسنی دم از السمیع بودن دارد ولی به عزت و جلالی که شیطان در غالب احترام بر او عرضه میدارد بی پاسخ است.
شیطان تنها گناهش استقلال رای و نظرش است. او را میشود دگراندیش خواند. او برای خود دلایلی بر عدم سجده دارد.
حجر(33) شیطان پاسخ داد که من هرگز به بشری که از گل ولای کهنه خلقت کرده ای سجده نخواهم کرد.
این کل اختلاف در بارگاه و عرش الهی بوده است. آیا الله به این سیل صفات نیکو مثل العادل به معنی دادگر و دهها صفات دیگر بر این وزن و معنی؛ شایسته نبود که قضیه را بهتر و دوستانه تر تمام می نمود؟ مگر شیطان از ملکان مقرب بارگاه خودش نبوده است؟ مگر الله خود شیطان را خلق و آفرینش ننموده است؟ چگونه میشود خالقی بر مخلوق خود لطف و عنایتی نداشته باشد؟ مگر انسان که بر اساس حجر(29) روح الله در کالبدش دمیده شده است بر فرزندان و اولاد خود که گناه و تخلفی انجام میدهند رویه بخشش را پیش نمی گیرد؟ مگر ما بر اساس بقره(30) خلیفه الله بر روی زمین نیستیم؟ پس چرا ما نسبت به فرزندان و دوستان متخلف خود طریق عفو و بخشش را پیشه می نمایم ولی الله بطریق دیگری عمل می کند؟ ما که دارای صفات اسمالحسنی و 99 صفت برتر و عالی تر هم که نیستیم ولی الله این صفات را برای خود دارد.چرا الله نباید این اختلاف داخلی بی ارزش را از روز اول آفرینش دربارگاه و عرش آسمانی خود تا امروز و نسل ما به قول رهبر معظم انقلاب ادامه و کش بدهد؟!!!
حجر(33) شیطان پاسخ داد که من هرگز به بشری که از گل ولای کهنه خلقت کرده ای سجده نخواهم کرد.
این کل اختلاف در بارگاه و عرش الهی بوده است. آیا الله به این سیل صفات نیکو مثل العادل به معنی دادگر و دهها صفات دیگر بر این وزن و معنی؛ شایسته نبود که قضیه را بهتر و دوستانه تر تمام می نمود؟ مگر شیطان از ملکان مقرب بارگاه خودش نبوده است؟ مگر الله خود شیطان را خلق و آفرینش ننموده است؟ چگونه میشود خالقی بر مخلوق خود لطف و عنایتی نداشته باشد؟ مگر انسان که بر اساس حجر(29) روح الله در کالبدش دمیده شده است بر فرزندان و اولاد خود که گناه و تخلفی انجام میدهند رویه بخشش را پیش نمی گیرد؟ مگر ما بر اساس بقره(30) خلیفه الله بر روی زمین نیستیم؟ پس چرا ما نسبت به فرزندان و دوستان متخلف خود طریق عفو و بخشش را پیشه می نمایم ولی الله بطریق دیگری عمل می کند؟ ما که دارای صفات اسمالحسنی و 99 صفت برتر و عالی تر هم که نیستیم ولی الله این صفات را برای خود دارد.چرا الله نباید این اختلاف داخلی بی ارزش را از روز اول آفرینش دربارگاه و عرش آسمانی خود تا امروز و نسل ما به قول رهبر معظم انقلاب ادامه و کش بدهد؟!!!
آنچه از این آیات در بحث خلقت و آفرینش نتیجه می گیریم این است که:
گناه اصلی و عمده شیطان برای سجده نکردن بر بشر و آدم نبوده است؛ بلکه دلیل بر عدم اجرای دستور الله بوده است. از نقطه نظر قرآن و اسلام سرمنشا اصلی گناه نافرمانی از دستورات الله است نه تخلف و سرپیچی از نکات اخلاقی و معنوی. به همین دلیل است که کشتن و قتال که یک امر غیر اخلاقی است ولی چون در قرآن آیه دارد و جز کلام الله است باید اطاعت و عمل بگردد.این است دقیقاٌ تمایز و مرزبندی بین اخلاق نیک انسانی و فضیلت شخص مومن و مسلمان که در راه خدا حتی قتل هم میکند..
این نگرش اقتدارگرایانه عشیره ای در ادیان توحیدی و اطاعت محض از خالق( یهوه - لرد - الله) ریشه در خواستگاه فکری و قبیله ای زمان خود را داشته است و هیچ انطباقی با تساهل و دیالوگ امروزی بین ملل مترقی دنیا دیگر نمی تواند داشته باشد.
امروزه در دنیای مجازی انسانها صرفنظر از بعد زمان و مکان به ابراز دیدگاهای خود پرداخته و از این بابت با نگرشهای گوناگون آشنا میگردند.
پایه و اساس این قیبل آیات الهی دیگر کابردی نمی تواند داشته باشد.تاریخ انقضای این تفکر قرنهاست که پایان یافته است.
گناه اصلی و عمده شیطان برای سجده نکردن بر بشر و آدم نبوده است؛ بلکه دلیل بر عدم اجرای دستور الله بوده است. از نقطه نظر قرآن و اسلام سرمنشا اصلی گناه نافرمانی از دستورات الله است نه تخلف و سرپیچی از نکات اخلاقی و معنوی. به همین دلیل است که کشتن و قتال که یک امر غیر اخلاقی است ولی چون در قرآن آیه دارد و جز کلام الله است باید اطاعت و عمل بگردد.این است دقیقاٌ تمایز و مرزبندی بین اخلاق نیک انسانی و فضیلت شخص مومن و مسلمان که در راه خدا حتی قتل هم میکند..
این نگرش اقتدارگرایانه عشیره ای در ادیان توحیدی و اطاعت محض از خالق( یهوه - لرد - الله) ریشه در خواستگاه فکری و قبیله ای زمان خود را داشته است و هیچ انطباقی با تساهل و دیالوگ امروزی بین ملل مترقی دنیا دیگر نمی تواند داشته باشد.
امروزه در دنیای مجازی انسانها صرفنظر از بعد زمان و مکان به ابراز دیدگاهای خود پرداخته و از این بابت با نگرشهای گوناگون آشنا میگردند.
پایه و اساس این قیبل آیات الهی دیگر کابردی نمی تواند داشته باشد.تاریخ انقضای این تفکر قرنهاست که پایان یافته است.
پدیده موهوم و دست ساز االله در دین اسلام و بینش خود خدابینی محمد از یک شخص زمینی و دنیوی بمراتب در برابر مسائل و معظلات بوجود آمده ضعیفتر عمل می نماید. علت آن است که این خالق و الله ذهنی بر گرفته از مناسبات عشیره ای در جامعه کوچک عربستان می باشد.براستی نگرش قرآن و اسلام بر عالم و گیتی خود نوعی نوهین به پروردگار فرضی هستی و شعور انسان متمدن است.الله- قرآن- اسلام محصول ذهن و ضمیر محمد و تاریخ اسلام محصول مناسبات زمینی و سیاسی و اقتصادی در زمان و مکان خاص می باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر