۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

مشارکت الله در راهزنی بدر.بخش نخست


مشارکت الله در راهزنی بدر

بخش نخست

هنوز شش هفته از اولین راهزنی بسیار مشهور و ناشیانه تاریخ صدر اسلام در" سریه نخله " که در ماههای حرام بر خلاف تعهدات اعراب نسبت به یکدیگربود، نگذشته است که به محمد این خبر را دادند، کاروانی تجاری با ثروتی بیکران از مردم مکه ازجانب سوریه بسوی مکه در حرکت است. محوله این کاروان بزرگ را یکهزار شتر به ارزش 50 هزار دینار حمل می نمایند.رهبری این کاروان را شخص ابوسفیان بعهده داشت.

فقر و بیکاری مهاجرین توام با گرسنگی و بی پولی انصار در مدینه غوغا می کرد و این انگیزه را در عالم رویا در محمد تقویت می نمود که با این 50 هزار دینار رویایی می تواند به امورات اقتصادی و نظامی شمشیرزنان گرسنه خود بپردازد.
آنان با تصاحب این کاروان هم می توانستند از فقر رهایی یابند و هم در دل قریش و مکیان وحشت نظامی ایجاد نمایند.

بالاخره موقع موعود فرا رسید و در شب 17 رمضان سال دوم هجری در وادی "بدر" در حوالی جنوب مدینه با یکدیگر روبرو شدند. مسلمانان در موقعیت بهتری در پهنه دشت بودند و دسترسی بیشتری بر چاههای آب داشتند و مابقی چاههای آب را هم یا تخریب نمودند و یا حیوانات مردار بداخل چاه انداختند تا مکیان از دسترسی به آب در مضیقه باشند.

کاروان و ارتش قریش در زمین سست و شنی ساحل قرار داشت. همین عامل بزرگی برای شکست آنان شد بخصوص در زمان شروع نزاع طوفان شن بطرف آنان وزیدن نمود و عامل کمبود دید و ضعف بینایی از موقعیت طرف مقابل و ارتش مسلمانان گردید.
مسلمانان 70 نفر از مکیان را کشتند و 70 نفر را هم اسیر نمودند و ثروت 50 هزاردیناری کاروان را هم تصاحب و مصادره نمودند. از اخذ پول دریافتی بابت پس دادن اسراء هم پول هنگفتی نصیبشان گشت.
الله ابداعی ذهن محمد در بینش خودخدابینی آیین سیاسی اسلام با مشارکت گسترده خود و تایید الهی از این سرقت در سوره انفال در باب تقسیم غنائم و وضعیت روحی و جنگی جهادگران صدر اسلام از 78 آیات خود فقط بالغ بر 42 آیات را بر این راهزنی و دزدی اختصاص داده است به انضمام آیاتی از سوره های دیگر قرآن.

انفال(6 - 7- 9 تا 20- 38 تا 50- 57 تا 71). همچنین آل عمران(123 تا 125) نساء(97) محمد( 20).

آیاتی مثل: انفال(12) درخواست خشونت شدید الله بر مسلمانان راهزن است. آیاتی که مجوز خشن ترین اعمال غیر انسانی را میدهد. حضور گسترده اینچنین آیاتی و مارک الهی خوردن آن در قرآن یکی از اصلی ترین عامل بی رحمی مسلمانان در کشتن دگراندیشان همواره در تاریخ 1400 ساله اسلامی بوده است.

انفال(12) همانا من ترس در دل کافران می افکنم تا گردانهایشان را بزنید و همه انگشتشان را قطع نماید.

علت اختصاص این انبوه آیات در سوره انفال بر غنائم بدین علت بود که بعد از مدتها تنگدستی و فقر هم اکنون آبی درست حسابی در شکم گرسنه مسلمانان چرخیده بود. تا قبل از ارائه آیین اسلام تازیان فقط در جنگهای قبائلی با یکدیگر حضور داشتند و غنائم آنچنانی به مبلغ 50 هزاردینار بهمراه 1000 شتر نصیبشان نمی شد.
حال با گرویدن به آیین سیاسی اسلام می دیدند که لقمه های بسیار بزرگ و چربتری از غنیمت گیری های قبلی به آنان تعلق می گیرد. مضافا از برادر کشی و غنائم جزیی نزاعهای پیش از اسلام هم چیزی بجز کینه توزی قبائل نسبت به یکدیگر ایجاد نمی شد. اما امروزه آنان قادرند به کاروانی بسیار بزرگ گروهی حمله و ضمن ایجاد اتحاد و دوستی با سایر قبائل مشترکاُ با برادران خود به اموال بسیار بیشتری دسترسی داشته باشند.
ضمن اینکه الله در قولهای جنت وآیات بهشت خود از بابت این راهزنی و دزدی گوشت مرغان و پرندگان و شراب و زنان همیشه باکره را در زیر سایه درختان که نهرها جاری است را به آنها میدهد. این محموله و بسته پیشنهادی الله بر تازیان که هم غارت و دزدی این دنیا و هم عشق و سور و سات خیالی آن دنیا را تامین می نمود در غالب" آیات الهی جهاد" موتور اصلی حرکت و انرژی در شمشیرزنان اوس و خزرج و گرسنگان مهاجر بود.

الواقعه(21) وعده گوشت مرغان.
صافات(46) شرابی سپید و روشن.
الواقعه(36) همیشه آن زنان را باکره گردانیم.
آل عمران(15) باغهای بهشتی که بر زیر درختان آن نهرها جاری است.

هدف عمده حضور تازیان در این راهزنی بزرگ فقط کسب غنائم بود ولی بزودی بر سر تقسیم غنائم به اختلاف افتادند. یکی از عمده اختلافات رزمندگان مسلمان بعد از راهزنی بدر به این خاطر بود که عده ای مسئولیت حفاظت از جان محمد را بر عهده داشتند و نتوانستند در کشتار و کسب غنائم حضور پیدا نمایند ولی خواهان دریافت سهم مساوی غنائم با آنانی که در میدان نبرد با مکیان شمشیر زده بودند را داشتند.
بهرصورت الله ابداعی و همیشه حاضر در ذهن و ضمیر محمد با مشارکت فعال و ارائه انفال(1- 41) و مطرح نمودن سهم خمس برای رسول به این غائله فیصله بخشید.
یک پنجم مال دزدی و راهزنی به الله و رسول راهزن اختصاص دارد.
انفال(41) که هر چه به شما غنیمت و فایده رسد خمس آن خاص خدا و رسول او.

بهرصورت آنچه از راهزنی وغزه بدر میشود فهمید این است که محمد بعد از 13 سال تبلیغ و ارشاد به لحاظ تهدید جانی مجبور به فرار و یا بقول مسلمانان هجرت به مدینه شد. یاران همراه او فقط یکصد و اندی از فقیر فقرای مکه بیشتر نبودند. نومسلمانان در مکه مورد اذیت و آزار و استهزاء مکیان قرار می گرفتند. تاریخ 13 ساله بعثت در مکه وقوع قتل و کشتاری را از جانب مکیان بر مسلمانان گزارش نداده است. ولی همان تاریخ گزارش از ریختن خون نامسلمانی بوسیله مسلمانی در مکه داده است. در واقع هم در مکه و هم در مدینه اولین خونی که در تاریخ صدر اسلام ریخته شد بوسیله مسلمانان بود نه بوسیله مردم مکه و یا کافران و مشرکان:

اولین خون ریخته شده در مکه بدست سعد ابن وقاص به هنگان خواندن نماز و مورد تمسخر قرار گرفتن بوسیله یکی از اهالی مکه صورت گرفت:
"سعد با استخوان شتر به او حمله نمود و او را زخمی نمود. این اولین خونی بود که برای اسلام ریخته شد"
منبع:ابن اسحاق. صفحه 110. برگرفته از کتاب محمد. رابرت اسپنسر. صفحه 89.

اولین خون ریخته شده درمدینه در سال دوم هجرت در دوران 10 ساله مدینه بدست عبدالله بن جحش در سریه نخله و شش هفته قبل از دزدی و راهزنی بدر صورت پذیرفت:
"آنها تصمیم گرفتند که تا آنجا که می توانند از ایشان بکشند و هر آنچه دارند را از آنها بگیرند"
منبع: ابن اسحاق. صفحات 287- 288. همانجا.

بدرستی تاریخ تمام وقایع صدر اسلام را ثبت نموده است. اکثر مورخین و سیره نویسان اسلامی بعلت اسلام دوستی و اشتیاق بردن ثواب به تمامی جزیئات در صدر اسلام به نحو احس پرداخته اند.

آنچه که ما از فرهنگ تازیان قبل از اسلام میدانیم این است که قوم عرب به درازای هزاران سال به آیین پدران خود پایبند بودند. آنان جنگ و نزاع دینی و اعتقادی با هیچکس نداشتند و تاریخ قبل از اسلام تازیان وقوع یک فقره جنگ بخاطر اعتقادات دینی را گزارش نداده است.تا اینکه سر و کله محمد و آیین سیاسی اسلام او پیدا شد. او مکیان و قوم خود را از آیین هزاران ساله اجدای خودشان منع می نمود. بر بتان که شفیع و واسط بین تازیان با الله بود اهانت می نمود. این مخالف اعتقادات قوم قریش و بزرگان مکه و تازیان بود. این عمل تازیان را عصبانی و ناراحت می نمود. مسلماُ استهزاء و تمسخر بر نومسلمانان بود و اذیت و آزار هم بود ولی تعرضی که باعث قتل و خون ریزی از نومسلمانان بگردد در مکه بوجود نیامد. نقشه قتل محمد هم فقط یک توطئه اجرا نشده بود. هنوز خونی بوسیله مکیان برعلیه محمد ریخته نشده بود.

حال بعد از فرار و یا هجرت محمد به حدود 400 کیلومتری شمال مکه در شهر مدینه، او برای خود جماعتی مسلمان به گرد خود داشت که میتوانستند به فرائض دینی خود بپردازند.
سوال این است که چرا باید درصدد تلافی جویی بر مکیان باشد و راه بازرگانی آنها را مسدود نماید؟ مگر ارشاد و تبلیغ آیات مکی توام با اندرز و بشارت نبوده است؟

شوری(7) تا مردم شهر مکه و هرکه اطراف اوست را از خدا بترسانی.
نحل(125) ای رسول ما خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو براه خدا دعوت کن که وظیفه تو بیش از این نیست.
هود(12) که وظیفه تو تنها نصیحت و اندرز خلق است.

حال در مدینه محمد این فرصت را داشت این اندرز و بشارت تئوری و شفاهی را در آیات مکی به عین و عمل بر مسلمانان گرد خود نشان بدهد. او میتوانست با فراهم آوردن اسلام الرحمانی آیات مکی در مدینه بالاترین پیام صلح و دوستی را بر رخ مردم مکه بکشد و مکیان را بدین طریق جذب خود نماید.
چرا در مدینه با برهان و موعظه نیکو در نحل (125) و نصیحت و اندرز خلق در هود(12) وارد کارزار ارشاد خلق نشد؟

او راه دیگری را در پیش رو داشت و آن ارائه آیات مدنی و جنگ و نزاع بود. آیاتی که تشویق بر راهزنی و قتال داشتند با مفاد قبلی که مردم شهر مکه را از خدا بترسانی در شوری(7)تفاوتی بارز داشتند. شاید در مدینه لازم بود که مفاد شوری(7) بدین طریق تصحیح بگردد:
"تا اموال مردم شهر مکه و هر که اطراف اوست را غارت کنید"

شاید اگر در مدینه هم به سبک آیات مکی از صلح و دوستی و معاد و بهشت و جهنم خبر میداد. این آوازه صلح جویی بر مردم
مکه بهتر تاثیر می نمود. بین او و مکیان هر چه بود سپری شده بود. فاصله ای 400 کیلومتری بین آنان ایجاد شده بود. مکیان که دیگر در شهر مدینه مزاحم عبادات و تمسخر نو مسلمانان نبودند.ضرورت ایجاد جنگ و ارائه آیات قتال و جهاد و غنائم و دزدی و راهزنی بجز انگیزه دنیوی و زمینی و عوارض انسانی ناشی از طبیعت تند خوی کویری، چیزی دیگری نمی تواند داشته باشد.
بو و حس انتقام شخصی شدیدآُ از آیات الهی جهاد در مدینه می آید.
محمد خوب از روحیه تند طبعی بادیه نشینان مطلع بود. آنان سالی 8 ما یکدیگر را برای قرنهای متمادی غارت نموده بودند. روحیه غارتگری در خون و ژنتیک آنان بود.

الکتامی شاعر قبیله تقلیب روحیه بادیه نشینان تازی را بدین صورت تشریح می نماید:
"هرگاه رهگذری با مقداری بوته و خاشاک از نزدیک چادری عبور میگرد، افراد ساکن چادر مذکور به او حمله و دارای اش را غارت و چند عدد خرمایی را که ممکن بود با خود داشته باشد به زور از وی می گرفتند"
بازشناسی قرآن. دکتر انصاری. صفحه 121.

آیا واقعاُ محمد در مدینه مستقل از مکیان نمی توانست به ارشاد و تبلیغ آیین خود به سبک دوران بعثت در مکه بپردازد؟ آنچه محمد را مجبور به راهزنی و دزدی نمود شکم خالی و فقر نومسلمان بوده است. این فقط عامل اقتصادی و علت زمینی داشت. انتساب به این دلیل و علت به الله ابداعی ذهن محمد نشات گرفته از اندیشه خود خدابینی اوست. محمد با انتساب خود به الله در صدد توجیه شرعی و متفاعد نمودن بادیه نشینان بود.

چگونه امکان دارد که عده ای تجار و بازرگان که از زحمت مسافرت 2 ماهه رفت و برگشت خود به سوریه در صدد امرار معاش از طریق عرف معمولی و قانونی اند بوسیله شخصی که ادعای پیامبری می نماید مورد تاخت و تاز و کشتار و دزدی قرار بگیرند؟
آنان فقط تاجر و بازرگان بودند که با مسافرت خود کسب و معاش می نمودند. پول و اموال آنان از طریق زحمت و رنج کاسبی و سفر چند ماهه بدست آمده بود. حال کسی بطریق راهزنی بر اموال این بیگناهان دسترسی پیدا نموده و 70 نفر از آنان را کشته و 70 نفر دیگرشان را اسیر و در برابر آزادی تقاضای پول می نماید. اموال 50 هزار دیناری و هزار شتر کاروان آنان را غصب نموده است.پول و مال آنان را حرام اعلام نماید ولی پول دزدی و راهزنی خود را حلال و تقاضای یک پنجم غنائم را هم برای خودش را دارد. این مغایر با عقل آدمی نمی باشد؟
چرا باید بر اساس مفاد انفال(12) آنها گردن زده شوند و یا همه انگشتشان قطع بگردد؟ مگرجرم و گناه آنان بجز بازرگانی چیز دیگری بوده است؟

آیا این راه و رسم پیامبری و رسالت است؟ آیا رسول خدا باید دزدی و غافله زنی بنماید؟ آیا ریختن خون 70 نفر تاجر و بازرگان و متلاشی نمودن کانون خانوادگی آنان و دزدی اموال شان مغایر با اخلاق و شعور آدمی نمی باشد؟
براستی این 47 آیات فوق از سوره های انفال - آل عمران - نساء - محمد - بجز ترویج دزدی و آدمکشی و ارعاب چه چیز دیگری برای من مسلمان می تواند داشته باشد؟
بار معنایی و اخلاقی این آیات الهی بجز راهزنی و قتل بیگناهی که قصد تهیه نان و آبی و معاشی برای خانواده اش داشت، چه می تواند باشد؟ من مسلمان چگونه شخصی را که برای رسیدن به هدف سیاسی خود ازهر وسیله ای حتی دزدی و قتل بهره جویی می نماید را بعنوان پیامبر خدا بپذیرم؟
اصلا در تاریخ تمامی پیامبران ادعایی در عالم و گیتی آیا شما فقط یک نفر مدعی پیامبری را سراغ دارید که از راه دزدی و راهزنی و قتل و کشتار و تجاوز بر زنان شوهر دار بر مسند پیامبری خویشتن باشد؟

بقول زنده یاد دشتی:
"آیا بزور شمشیر مردم را به قبول عقیده و دینی مجبور کردن کاری پسندیده و با مبادی فاضله عدل و انسانیت سازگار است؟
علی دشتی. 23 سال. صفحه

پیامبرانی از جنس جن


پیامبرانی از جنس جن
افکار مالیخولیایی در آیات الهی پایان ندارد

الله عده ای را یافته که گاه به شوق غارتگری و گاه دلبسته به وعده های بهشتی هر چه به خوردشان بدهد می پذیرند
در آیات زیر آیاتی که قرار بود برای هدایت بشر فرستاده شود مخاطب اجنه هم می شود!

قرآن:
131) ای گروه جن و انس ، آیا از میان شما فرستادگانی برای شما نیامدند که آیات مرا بر شما بخوانند و از دیدار این روزتان به شما هشدار دهند؟ گفتند: «ما به زیان خود گواهی دهیم.» [ که آری ، آمدند ] و زندگی دنیا فریبشان داد ، و بر ضد خود گواهی دادند که آنان کافر بوده اند.

فرستادگان الله این بار کافر شدند؟!
رسولان کافر!!!
الله در آیات بعدی مدعی می شود که اگر یک منطقه را به کلی هلاک کرده مقصر خود آنها بوده اند چون غافل بودن
الله گرامی نه چندان متفکر آیا نوزادان و کودکان اصلا می دانند غفلت چیست؟!

سپس در آیه ی بعد انگار این لطف بزرگی بوده که نسبت به آنها انجام داده است نتیجه می گیرد که رحمتگر است!!!

آیا در لغتنامه ی الله جنایت با رحمت مساوی نیست!

ناتوانی محمد در اوردن معجزه!!!


ناتوانی محمد در اوردن معجزه!!!

محمد بچه ای یتیم که تحت سرپرستی فقیرترین عموی خود بود و کودکی سختی داشت داعیه ی پیامبری سر داد

مردم قریش نمی خواستندذ زیر بار یکی از امثال خود بروند بهمین خاطر می گویند:
«وَ ﻗﺎﻟُﻮ ﻣﺎﻟﻬﺬَا اﻟﺮﱠﺳُﻮلِ ﻳَﺎﮐُﻞَ اﻟّﻄَﺎمَ وَ ﻳَﻤﺸﯽ ﻓﯽُ اﻻﺳﻮاقِ ﻟَﻮﻻ اَﻧﺰِلَ اَﻟﻴﻪُﻣَﻠَﮏ ﻓَﻴﮑُﻮنَﻣَﻌَﻪُ ﻧَﺬﻳﺮاً. اَو ﻳُﻠﻘﯽ اَﻟﻴﻪِﮐَﻨﺰُاَو ﺗﮑُﻮُنَ ﻟَﻪُ ﺟَﻨﱠﻪُ ﻳَﺎﮐُﻞ ﻣِﻨﻬﺎ وَ ﻗﺎلَ اﻟﻈّﺎﻟِﻤُﻮنَ اِن ﺗَﺘﱠﺒِﻌُﻦَ اِﻻّ رَﺟُﻼًﻣَﺴﺤُﻮراً»
سوره فرقان ایه های 7و8
و گفتند اين چه پيامبرى است كه غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود چرا فرشتهاى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشداردهنده باشد (۷)

يا گنجى به طرف او افكنده نشده يا باغى ندارد كه از [بار و بر] آن بخورد و ستمكاران گفتند جز مردى افسونشده را دنبال نمىكنيد (۸)

در ﻣﻘﺎﺑﻞ اﻳﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎ و ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺟﻮﻳﯽ، ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺟﻮاﺑﯽ ﻧﻤﯽ دهد و ﺗﻘﺎﺿﺎی ﻣﻌﺠﺰﻩ را ﺑﺎ ﺳﮑﻮت ﺑﺮﮔﺬار ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!!!
وﻟﯽ در ﭼﻨﺪ ﺁﻳﻪﺑﻌﺪ (ﺁﻳﻪ ٣٠ ﺳﻮرﻩ ﻓﺮﻗﺎن) ﺑﻪﻳﮏ ﻗﺴﻤﺖ از اﻳﺮادهای ﺁﻧﻬﺎ از ﻗﻮل ﺧﺪا ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ دهدﮐﻪﻗﺒﻞ از ﺗﻮ هر ﭘﻴﻐﻤﺒﺮی راﮐﻪ ﻣﺄﻣﻮر هداﻳﺖ ﺧﻠﻖ ﮐﺮدﻳﻢ هم ﻏﺬاﻣﯽ ﺧﻮردﻧﺪ و هم در ﺑﺎزارهاراﻩﻣﯽ رﻓﺘﻨﺪ.

«وَ ﻗﺎﻟُﻮا ﻳﺎ اَﻳﱡﻬَﺎ اّﻟَﺬی ﻧُﺰﱠل ﻋَﻠَﻴﻪِ اّﻟﺬِﮐﺮُ اِﻧﱠﮏَ ﻟﻤَﺠﻨُﻮنَ.

ﻣﻨﮑﺮان ﺻﺮﻳﺤﺎً ﻣﯽ ﮔﻮﻳﻨﺪ ای ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﻴﺎل ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﻗﺮﺁن ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺎزل ﺷﺪﻩ تودیوانه ای

در ﺳﻮرﻩ ﺣﺠر ﺑﺎز ﻗﻀﻴﻪ ﺗﮑﺮار ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.

سوره حجر
لَّوْ مَا تَأْتِينَا بِالْمَلائِكَةِ إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿۷﴾

اگر راست مىگويى چرا فرشتهها را پيش ما نمىآورى (۷)

در ﺁﻳﺎت اوﻟﻴﻪ ﺳﻮرﻩ اﻧﺒﻴﺎء ﺑﺎز اﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺗﮑﺮار ﺷﺪﻩ اﺳﺖ:

«هل هذا اِﻟّﺎَ ﺑَﺸَﺮُﻣِﺜﻠُﮑُﻢ اَﻓَﺘَﺎﺗُﻮنَ اﻟﺴِﺤﺮَ وَ اَﻧﺘُﻢ ﺗُﺒﺼِﺮوُنَ... ﺑَﻞ ﻗﺎﻟﻮُا اَﺿﻐﺎصُ اَﺣﻼم ﺑَﻞِ اﻓﺘَﺮﻳﻪُ ﺑَﻞ هُﻮَ ﺷﺎﻋِﺮُ ﻓَﻠَﻴﺄ ﺗِﻨﺎ ﺑِﺂﻳَﺔِﮐَﻤﺎ اُرﺳِﻞَ اﻻّ وَﻟُﻮنَ»
.
ﻳﻌﻨﯽ: «اﻳﻦ ﺷﺨﺺ ﺑﺸﺮﻳﺴﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮد ﺷﻤﺎ ﭼﺮا ﻣﺠﺬوب ﺷﻌﺮ او ﻣﯽ ﺷﻮﻳﺪ؟ ﺧﻮاﺑﻬﺎی ﭘﺮﻳﺸﺎن ﻳﺎ ﺗﺨﻴﻼت ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﺧﻮﻳﺶ را ﺑﻪ ﻧﺎم ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﺮاﻳﺘﺎن ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، اﮔﺮ راﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﻳﺪ، ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻧﭽﻪ اﻧﺒﻴﺎء ﺳﻠﻒ ﺁوردﻩ اﻧﺪ
ﺑﻴﺎورد».
ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ در ﺟﻮاب ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺪﻳﻦ اﮐﺘﻔﺎء ﻣﯽ ﮐﻨﺪﮐﻪ ﺧﺪاوﻧﺪﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:
«ﻗﺒﻞ از ﺗﻮ ﻣﺮداﻧﯽ ﺑﺮای هداﻳﺖ ﻓﺮﺳﺘﺎدﻳﻢﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ وﺣﯽ ﻣﯽ ﮐﺮدﻳﻢ، ﻧﻪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن، ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﻏﺬاﻣﯽ ﺧﻮردﻧﺪ و از زﻧﺪﮔﺎﻧﯽ ﺟﺎوﻳﺪﺑﻬﺮﻩﻣﻨﺪﻧﺒﻮدﻧﺪ. اﮔﺮ ﻧﻤﯽ داﻧﻴﺪ از داﻧﺎﻳﺎن ﻳﻬﻮد و ﻧﺼﺎرای ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ»
.
روﻳﻬﻢ رﻓﺘﻪ ﺑﻴﺶ از ﺑﻴﺴﺖ و ﭘﻨﺞ ﺑﺎر اﻳﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺟﻮﻳﯽ و ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺧﻮاﺳﺘﻦ در ﺳﻮرﻩ های ﻣﮑّﯽ ﺁﻣﺪﻩ اﺳﺖ و در ﺑﺮاﺑﺮ اﻳﻦ ﺗﻘﺎﺿﺎها، ﺟﻮاب ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻳﺎ ﺳﮑﻮت ﺑﻮد ﻳﺎ اﻳﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﮐﻤﺎل ﺻﺮاﺣﺖ بیان کرده: ﻣﻦ ﺑﺸﺮی هستم ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ از ﻃﺮف ﺧﺪاوﻧﺪ وﺣﯽ و اﻟﻬﺎم درﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ!!!

در ﺁﻳﻪ ٢٠ ﺳﻮرﻩ ﻳﻮﻧﺲ ﻋﻴﻦ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻣﺪﻩ اﺳﺖ:

«ﻳَﻘُﻮﻟُﻮن ﻟَﻮﻟَﺂ أُﻧﺰِلَ ﻋَﻠَﻴﻪِ ﺁﻳَﻪُﻣﱢﻦ رَﺑّﻪِ، ﻓَﻘُﻞ اِﻧﱠﻤَﺎ اَﻟﻐَﻴﺐُ ﷲ ﻓَﺎﻧﺘَﻈِﺮُوا اِﻧّﯽِﻣَﻌَﮑُﻢﻣِﻦ اﻟﻤُﻨﺘَﻈِﺮِﻳﻦَ».
[ﻳﻌﻨﯽ] ﻣﯽ ﮔﻮﻳﻨﺪﻣﺸﺮﮐﺎن ﭼﺮا ﻧﺸﺎﻧﻪ و ﻋﻼﻣﺘﯽ از ﺧﺪاﻳﺶ ﻇﺎهﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد؟ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮ: اﻣﻮر ﻣﺨﺼﻮص ذات ﭘﺮوردﮔﺎر اﺳﺖ (ﻳﻌﻨﯽ ﻣﻦ هم ﭼﻮن ﺷﻤﺎ از ﻣﮑﻨﻮﻧﺎت ﻏﻴﺒﯽ و ارادﻩ ﺣﻖ ﺗﻌﺎﻟﯽ اﻃﻼﻋﯽ ﻧﺪارم)،ﻣﻦ هم ﭼﻮن ﺷﻤﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮم(ﻳﻌﻨﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻇﻬﻮر ﻣﻌﺠﺰﻩ).

ایات بسیاری در قران امده است که محمد از اوردن معجزه عاجز بوده و درجائی انرا به الله پاس میدهد و درجائی دیگر سکوت کرده ودرجائی دیگر بهانه میاورد که اگر معجزه هم میاوردم قبول نمیکردید!!!

براستی چرا محمد بعنوان یک پیامبری که از جانب الله برگزیده شده نمیتواندپاسخی مناسب به مخالفان و مشرکان دهد؟
ایا جز این است که او شخصی ست عادی و بدون ویژگی های الهی وفاقد معجزه؟؟

واقعه الله داد (بخش پایان)

لرد کرزن، راوي داستان به نقل از کشيش انگليسي، در کتاب خود واقعه را چنين تحليل مي کند که:
»قضا را اين حادثه درهمان روزي رخ داد که مسلمانان در حال برگزاري مراسم عيد قربان بودند....
خرافات و تعصب در عامه مردم و سوء نيت برخي در ميان آنان، به سادگي دست بدست هم داد و بدينسان رفتاري معمولي و پيش پا افتاده توهيني دانسته و عمدي به مقدسات ملي تعبير گرديد و منشأ اين حمله و خشونت شد.
لاشه پرتاب شده سگ بر سر گذر، غضب مسلمانان مشهد و ساير شيعيان را که ازنقاط ديگربراي مراسم آن روز به اين شهر آمده بودند، برانگيخت و آنان را به هجوم به طرف ساکنان بي خبر و بي دفاع محله يهوديان واداشت.
ظاهراً خشم حمله کنندگان به حدي بوده که پس از حمله به کنيساي يهوديان نسخه هاي تورات را نيز به آتش مي کشند.
در اين ميان، برخي از يهوديان توانستند خود رادر چاه ها و يا قبرستان مخفي کنند و خردسالان را در زيرزمين ها پناه دهند.
متجاوزان سپس به سوي خانه ها و محل هاي کسب و کار يهوديان سرازير شدند وبه شکستن و غارت اثاثيه، و مضروب و زخمي کردن اهالي محله و سرقت اشياء و اموال و ربودن شماري از دختران جوان دستزدند.
در اکثر منابع تعداد دختران ربوده شده را 6 نفر آورده اند. اين دختران جملگي به خانه امام جمعه برده مي شوند. او از ميان آنان دو نفر را انتخاب ميکند و به عقد ازدواج خود در مي آورد.
بنا بر اکثر روايات، اگر امام جمعه شهر،حاجي سيد عسکري، شخصاً پادرميان نگذاشته و آشوب را نخوابانده بود احتمالِ کشتارِ وسيع تر و قربانيان بيشتر، مي رفت. در وساطت خويش امام جمعه به يهوديان اعلام مي کند که تنها راه فروکشي غضب مردم و راه نجات آنان پذيرفتن اسلام است.

به اين ترتيب به فاصله چند ساعت پس از شروع حمله، هفت نفر از بزرگان جامعه يهوديان »نظربه خير و صلاح طايفه و براي جلوگيري از قتل و غارت، مصلحت ديدند که اسلام راقبول نمايند.
از روي پشت بام رضايت خود را به اطلاع مردم رسانيده. . . نزد امام جمعه رفتند.
« وي کلمات شهادت را به دهان آنان جاري مي کند و براي هريک نامي اسلامي برمي گزيند.
آنگاه قرار براين مي شود که ديگر اعضاي جامعه يهوديان نيز نزد او روند و اسلام آورند.
امام جمعه اين موفقيت را به حاضران تبريک مي گويد و آن روز را روز "الله داد"مي نامد و اسلام آوردگان را "جديدالاسلام"مي خواند.
يهوديان جديدالاسلام يا"جديدي ها" نيز آن روز را به پيروي از امام جمعه روز "الله دادي" مي خوانند و به روايتي، تعبيرشان از اين نام چنين است که در اين روز، عدالت )داد( پروردگار شامل حال آنان شده و به جزاي گناهان خود رسيده اند.
بدينسان بودکه در ظرف چند روز جامعه يهوديان مشهد که به حدود 2400 نفر يا 400 خانوار مي رسيد موجوديت رسمي خود را از دست داد.
محمدشاه قاجار سرانجام در اين کار به نوعي مداخله کرد.
اين مداخله و وساطت، که چند ماه پس از اين رويداد صورت گرفت بسيار محدود بود و تنها به کوششي براي استرداد اموال دزديده شده پايان گرفت.
در اکتبر 1839 وزيرشاه، ميرزا مسعود براي رسيدگي به اين امر به مشهد رفت و خواستار برگرداندن اموال غارت شده يهوديان شد.
اعتراض به کشتارها يا تغيير اجباري مذهب در دستورکار وي قرارنداشت.
اين جاست که امام جمعه حکم مي کند همه اشياء غارت شده را بياورند و درصحن بريزند تا صاحبان آنها پيدا شود، »چه غارت مال مسلمان حرام است.«
يكي از يهوديان حاظر در اين اتفاق در خاطرات خود مينويسد:. . .<< مسلمانها بهانه گرفتند. روز دوازدهم نيسان به محله هجوم آوردند. بقدر 32 نفر را کشتند و بقيه را از دين برگردانيدند. اگر قبول نمي کرديم تمام. . . را مي کشتند. از ناعلاجي تسليم شديم>>

در جلد دهم تاريخ روضة الصفاي ناصري،تأليف رضاقلي خان هدايت امده است كه:
در روز عاشوراي سال يک هزارو دويست و پنجاه و پنج در شهر مقدس چند نفر از اطفال يهود کله سگي را بر سر چوبي کرده العياذ بالله بعضي کلمات کفر آميز بر زبان مي راندند
و اين خبر در روضه مطهره به مجمع عام گوش زد خلايق شده بالاجماع به خانه يهودان ريخته دويست تن از آنان بکشتند و اثاث البيت آنها را غارت کردند طايقه يهود زبان به کلمه طيبه شهادت گشاده مأمون گشتند و قريب يک هزار خانوار به شرف اسلام مشرف شدند.
«اين نمونه اي از جناياتي بود كه با دستور اسلام انجام شده است چون در اسلام كشتن غير مسلمانان واجب،غارت اموالشان حلال،تجاوز به زنان و دخترانشان هم باعث رضاي الله ميشود

الله بازيچه دست محمد .(قسمت دوم)


اياتي كه نه تنها نشان ميدهد الله بازيچه دست محمد بوده بلكه اثبات
ميكنند كه اعراب زمان جاهليت هم از عقل و خرد بيشتري نسبت به الله
برخوردار بوده اند.(قسمت دوم)
...
محمد براي رفع اتهام از عايشه ايه 4 سوره نور را مياورد كه ميگويد:
و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مىدهند سپس چهار گواه نمىآورند هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و هيچگاه شهادتى از آنها نپذيريد و اينانند كه خود فاسقند)۴(سوره نور

و محمد با استناد به اين ايه 80 ضربه تازيانه به عبدالله بن ابي ميزند...

محمد به قدري سريع و شتابزده اين ايه را مطرح ميكند كه به جوانب ان اصلا فكر نميكند و وقتي كه اين ايه باعث اعتراض اعراب شد و دليل مخالفت انها با اين ايه به شرح زير است:
سعد بن عباده خدمت پيامبر در حضور جمعى از اصحاب چنين عرض كرد:
«اى پيامبر خدا! هر گاه نسبت دادن عمل منافى عفت به كسى، اين مجازات دارد
كه اگر آن را اثبات نكند، بايد هشتاد تازيانه بخورد، پس من اگر وارد خانه
خودم شدم، و با چشم خود ديدم مرد فاسقى با همسر من در حال عمل خلافى است
چه بايد كنم؟
اگر بگذارم تا چهار نفر شاهد بيايند و ببينند و شهادت دهند او كار خود را
كرده و فرار نموده است.
و اگر بخواهم او را به قتل برسانم كسىاز من بدون شاهد نمى پذيرد و به
عنوان قاتل قصاص مى شوم.
و اگر بيايم و آنچه را ديدم به عنوان شكايت بگويم هشتاد تازيانه بر پشت
من زده خواهد شد
پيامبر گويا از اين سخن احساس يك نوع اعتراض به اين حكم الهى كرد، رو به
سوى جمعيت انصار نموده به زبان گله فرمود:
آيا آنچه را كه بزرگ شما گفت نشنيديد؟
آنها در مقام عذر خواهى بر آمده، عرض كردند: اى رسول خدا او را سرزنش
نفرما، او مرد غيورى است و آنچه را مى گويد، به خاطر شدت غيرت او است.
سعد بن عباده به سخن در آمده، عرض كرد: اى رسول خدا پدر و مادرم فدايت
باد، به خدا سوگند مى دانم كه اين حكم الهى است، و حق است، ولى با اين
حال از اصل اين داستان در شگفتم (و نتوانستم اين مشكل را در ذهن خود حل
كنم پيامبر فرمود: حكم خدا همين است، او نيز عرض كرد: «صدق اللّه و
رسوله»

و چيزى نگذشت كه پسرعمويش به نام هلال بن اميه از در وارد شد، در حالى كه مرد فاسقى را شب هنگام با همسر خود ديده بود،
و براى طرح شكايت خدمت پيامبر آمد، او با صراحت گفت:من با چشم خودم اين موضوع را ديدم و با گوش خودم صداى آنها را شنيدم
پيامبر به قدرى ناراحت شد كه آثار ناراحتى در چهره مباركش نمايان گشت.
هلال عرض كرد: من آثار ناراحتى را در چهره شما مى بينم، ولى به خدا قسم، من راست مى گويم، دروغ در كارم نيست، من اميدوارم كه خدا خودش اين مشكل را بگشايد.
پيامبر تصميم گرفت:حدّ قذف را درباره هلال اجرا كند چراكه او شاهدى بر
ادعاى خود نداشت.
و چون از اين حكم انصار را گران امد پس لب به اعتراض گشوند و در همين حين
حالت وحي بر پيامبر شروع شد و ايات 6 تا 10 سوره نور نازل شد.

1.«مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث;«بحار الانوار»، ج 22، ص46
;«الميزان»، ج 15، ص86;«فى ظلال القرآن»و«نور الثقلين»، ذيل آيات مورد
بحث (
متن اين ايات به اين شرح است:

و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا مىدهند و جز خودشان گواهانى ]ديگر[ ندارند هر يك از آنان ]بايد[ چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه او قطعا از راستگويان است)۶(
و ]گواهى در دفعه[ پنجم اين است كه]شوهر بگويد[ لعنتخدا بر او باد اگراز دروغگويان باشد)۷(
و از ]زن[ كيفر ساقط مىشود در صورتى كه چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه ]شوهر[ او جدا از دروغگويان است)۸(
و ]گواهى[ پنجم آنكه خشم خدا بر او باد اگر ]شوهرش[ از راستگويان باشد)۹(
در اين جريان به وضوح ميبينيم كه اول محمد قصد نداشته به اعتراض سعد بن عباده ترتيب اثر بدهد اما وقتي كه ديد انصار از حكم شلاق يكي از بزرگانشان به خشم امده اند و امكان نافرماني وجود دارد سريع كارگذارش،الله را وارد جريان كرد و با چند كلمه مشكل را حل كرد!!!!!!!!!!!!!

جالبتر اين است كه مسلمانان اعتقاد دارند قرآن از روز ازل و بر روي لوح محفوظ نزد الله موجود بوده اما معلوم نيست كه چرا الله اين ايات را قبل از ضايع شدن رسولش نفرستاده است؟

به يزدان كه گر ما خرد داشتيم
كجا اين سرانجام بد داشتيم.

واقعه الله داد (بخش نخست)


واقعه الله داد (بخش نخست)

با ورود اسلام به ايران به مرور انسانيت و احترام به كرامت انساني رنگ باخت و به جايش تعصبات مذهبي روز به روز پر رنگتر ميشد .
...
اين روند با شيعه شدن اجباري مردم سير صعودي پيدا كرد كه باعث جنايات و قتل و غارت ايرانيان غير مسلمان به دست ايرانيان شيعه شد كه دل هر انسان ازاده اي را به درد مياورد و لكه ننگي بر دامان تاريخ ايرانزمين برجاي گذاشت.

در اين نوشتار قصد بازگو كردن يكي از اين وقايع كه به جريان الله داد مشهور است كه باعث كشته شدن ده ها ايراني يهودي ساكن مشهد و اسلام اجباري بقيه يهوديان ساكن محله عيدگاه مشهد شد را داريم تا ببينيم تعصب مذهبي از هر نوعش چه بر سر انسان و انسانيت مياورد.

بعلت طولانی بودن نوشتار فوق در دوبخش مجزا آنرا تقدیم خوانندگان محترم میکنیم

واقعه الله داد
به دستور نادرشاه افشار حدود 40 خانوار يهودي، عليرغم خواست خود، از شهر قزوين و از شهرهاي شمال ايران به کوچ اجباري به خراسان کشانده شدند.
اين سفر که چندين سال به درازا کشيد زير نظارت سربازان و به زور اسلحه آنان صورت گرفت.
مسافران يهودي از قزوين هنوز به مقصدشان نرسيده بودند که نادرشاه کشته شد(1747)
در زمان مرگ نادرشاه، 17 خانوار به کلات رسيده بودند، 16 خانوار هنوز در مشهد و 7 خانوار در سبزوار بودند.
سربازان اين گروه ها را در همان شهرها رها کردند.گروهي که به کلات رسيده بودند، با چنان بدرفتاري و آزاري از سوي اهالي آنجا روبرو شدند که به کوچ خود ادامه دادند و به سمرقند، هرات و بخارا رفتند و درآن شهرها اقامت کردند.

اين خانواده هاي يهودي در ورود به مشهد با رفتار سرد و گاه خصمانه اهالي شهر روبرو شدند ولي درنهايت امر توانستند منطقه اي را در نزديکي حصار و دروازه شهر، موسوم به محله عيدگاه، از زرتشتياني که خود به علت آزار و فشار مردم مشهد اين شهر را ترک مي گفتند، خريداري کنند و درآنجا ساکن شوند.
به مرور ايام، محله عيدگاه مسدود و در حصار ديوارها و خارج از مسير زندگي اکثريت مردم، به پايگاه و محل سکونت يهوديان مشهد بدل شد.

رفته رفته منازل کوچکي ساختند. مدارس مذهبي، دکان ها، حمام و کنيسا)عبادگاه( برپاکردندو به زودي قبرستان ويژه خودرا نيز در آن بنا نهادند.
با افزايش حجم واردات کالا از انگليس، به ويژه پارچه هاي پشمي، آمد و شد و تماس هاي بيشتر با هند،
و با گسترش فعاليت هاي سياسي و اقتصادي انگليس ها براي تأمين منافع والاي خويش در هندوستان و افغانستان، و به طور کلي با افزايش سطح تجارت در منطقه، امکانات اقتصادي نويني در برابر محله نشينان يهودي در مشهد فراهم آمد.
اين گونه فرصت ها از جمله تعدادي از يهوديان مشهد را به قصد تجارت به مسافرت هاي دور، به هندوستان، هرات و بخارا کشاند.
حتي از شهرهاي ديگر چون يزد -پس از قحطي سال -1770 لار و کاشان، جمعي تازه ازخانواده هاي يهودي به مشهد جلب شدند وبدينسان برتعداد آنان در مشهد افزوده شد.

آنان به همراه زرتشتيان و ديگر جوامع غيرمسلمان مجبور به پوشيدن جامه ها و وصله هاي مشخص و قابل شناسائي بودند!!!

در اواخر قرن 18 و ابتداي قرن 19، ملاياني که رهبري مسلمانان مشهد را به عهده داشتند
اغلب به دلايل سياسي و يا سودجوئي هاي شخصي به تحريک مقلدان و پيروان خود مي پرداختند و آنان را عليه يهوديان، زرتشتيان و صوفيان شهر مي شوراندند و در عين حال مي کوشيدند تا با حربه فشار و تهديد اعضاي جوامع را به اعراض از مذهب خويش و پذيرفتن اسلام اجبار کنند.

در سال پنجم سلطنت محمد شاه قاجار و در دوره صدارت حاجي ميرزا آقاسي، در روز يازدهم ذيحجه 1255ه ق/ 27 مارس 1839، که مصادف با عيد قربان بود،
شماري از ساکنان شهر ناگهان به محله عيدگاه يهوديان مشهد هجوم بردند و به قتل و غارت پرداختند.
اين هجوم و تعرّض که چند ساعت ادامه داشت به کشته شدن حدود 38 تن و مجروح شدن صدها نفر ديگر انجاميد.
يک کشيش انگليسي به نام دکتر ژوزف وولف که دوبار، يک بار پيش و يک بار پس ازاين واقعه به مشهد سفر کرده و با جمعيت محله عيدگاه آشنا بود، شرح ماجرا را بدين گونه آورده است:

زن فقيري )از محله يهوديان در عيدگاه( از زخم دست رنج مي بُرد.
پزشک مسلمان شهر به رسم روز تجويز کرد که سگي را بکشد و دست خود را درخون گرم حيوان شست و شو دهد.
زن نيز چنين کرد. ناگهان مردمان به اين ادعا که کار زن به قصد تمسخر و اهانت به پيغمبر ايشان بوده است دست به بلوا زدند.
در دقايقي35 يهودي کشته شد. بازماندگان وحشت زده جملگي اسلام آوردند!!!

الله بازيچه دست محمد .(بخش اول)

اياتي كه نه تنها نشان ميدهد الله بازيچه دست محمد بوده بلكه اثبات
ميكنند كه اعراب زمان جاهليت هم از عقل و خرد بيشتري نسبت به الله
برخوردار بوده اند.(بخش اول)
...
يكي از سوره هايي كه نشان ميدهد الله براي رفع مشكلات محمد
نسبت به زمان و مكان و نيازهاي او اياتي را نازل ميكرده تا محمد به
خواسته هايش برسد سوره نور است.
محمد بعداز جريان عايشه و صفوان كه به جريان افک مشهور است و براي رفع اتهام از عايشه باز الله خيالي را وارد جريان ميكند و از روي خشم و بدون اندكي فكر احكامي را صادر ميكند كه هيچ عقل سليمي نميتواند انها را تائيدكند
و در همان زمان با اعتراض اعراب روبرو ميشود و وقتي كه به استدلال هاي اعراب زمان جاهليت نگاه ميكنيم ميبينيم كه اعراب در برابر الله از فهم و درك بسيار بلاتري برخوردار بوده اند.
در اين قسمت ايات 1 تا 3 سوره نور را مورد نقد و برسي قرار ميدهيم و در قسمت بعد به ايات 4 الي 11 سوره نور ميپردازيم.
متن ايات به اين شرح است:
[اين] سورهاى است كه آن را نازل و آن را فرض گردانيديم و در آن آياتى
روشن فروفرستاديم باشد كه شما پند پذيريد(۱)
به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد و اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد در [كار] دين خدا نسبت به آن دو دلسوزى نكنيد و بايدگروهى از مؤمنان در كيفر آن دو حضور يابند(۲)
مرد زناكار جز زن زناكار يا مشرك را به همسرى نگيرد و زن زناكار جز مرد
زناكار يا مشرك را به زنى نگيرد و بر مؤمنان اين[امر] حرام گرديده است(3 سوره نور
در ايه دوم براي زن و مرد مجردي كه خارج از چھارچوب نكاح رابطه جنسي داشته باشند صد ضربه شلاق در ملأ عام پيشبيني شده است.
اولين بحثي كه مطرح ميشود اين است كه چرا وقتي دو نفر كه مجرد هم هستند و موضوع خيانت هم مطرح نيست و با رضايت طرفين اين رابطه جنسي برقرار شده است بايد اينچنين مجازات سنگيني را تحمل كنند؟

در بحث مجازات بايد شرايطي را در نظر بگيريم كه باعث اصلاح فرد خاطي بشود و بتواند به جامعه برگرد
اما در احكام و حدود اسلام هيچ كدام از اين شرايط را در نظر نيست و فقط با اجرا مجازات هاي غير انساني و وحشيانه ميخواهند با ايجاد رعب و وحشت از گسترش ان جرم جلوگيري كنند
ولي جامعه شناسان و حقوقدانان اثبات كرده اند كه اينگونه مجازات ها نه تنها باعث كم شدن جرم و جنايت نميشود بلكه باعث رواج خشونت بيشتر در جامعه ميشود و روشنفكران مسلمان هم بر غير قابل اجرا بودن اين احكام تاكيد كرده اند.
دكتر محسن كديور روحاني دگر انديش شيعه در سال 1381 در مصاحبه اي با روزنامه افتاب ميگويد:
احکام شرعی اسلام سنتی در پنج محور با حقوق بشر ناسازگار است.
اول: عدم تساوی حقوقی غيرمسلمانان با مسلمانان
دوم: عدم تساوی حقوقی زنان با مردان
سوم: عدم تساوی حقوقی بردگان با انسان های آزاد
چهارم: عدم تساوی عوام با فقيهان در حوزه ی امور عمومی
پنجم: آزادی عقيده و مذهب و مجازات ارتداد
امروز مجازات هايی از قبيل در آتش سوزانيدن مجرم، يا پرتاب مجرم از بالای کوه يا بلندی با دست و پای بسته،
يا با شمشير زدن سپس سنگسار کردن )رجم(، يا زندان بااعمال شاقه از قبيل کتک زدن در اوقات نماز و تنگ گرفتن از حيث آب و غذا، يا به صليب کشيدن، يا قطع دست راست و پای چپ، يا قطع چهار انگشت دست،
يا شلاق زدن از مصاديق مجازات های خشن و خلاف شئون بشری و برخلاف انسانيت است و در نتيجه همه ی حدود شرعی که سبب مجازات های معين فوق الذکر است غير قابل اجرا هستند.

الله در ايه 3 اين سوره ازدواج با فرد زناكار را حرام اعلام ميكند و فرد زناكار فقط حق ازدواج با زناكاران و يا كفار را دارد.
براي فهميدن استدلال مفسران در دفاع از اين ايه بد نيست باهم نگاهي به تفسير اين ايه بياندازيم:
آين ايه يك واقعيت عينى را بيان مىكندكه آلودگان هميشه دنبال آلودگان
مىروند،«هم جنس با هم جنس مىكندپرواز» اما افراد پاك و با ايمان هرگز
تن به چنين آلودگيها و انتخاب همسران آلوده نمىدهند.
و هم بيان يك حكم شرعى و الهى است و مخصوصا مىخواهد مسلمانان را از
ازدواج با افراد زنا كار باز دارد، چرا كه بيماريهاى اخلاقى همچون بيماريهاى جسمى غالبا واگير دار است.
برگزيده تفسير نمونه، ج3، ص: 276
فكر نكنم بشود استدلالي احمقانه تر اين پيدا كرد كه چون كسي يكبار مرتكب خطايي شده است پس باز هم در اينده اين كار را تكرار ميكند!!!!!!!!!

در اين حكم به جاي اينكه سعي شود فرد خاطي را اصلاح كند و با تربيت درست به جامعه بازگرداند بلكه شرايط ارتكاب جرم بعدي را هم در او به وجودمياورد،
مثلا دختر يا پسري را بعد از شلاق زدن در جلو چشم مردم و با ابروي
رفته به عنوان يك شخص فاسد و با شخصيتي لگدمال شده و با ان شرايط روحي و حتي اگر توبه هم كرده باشد و قصد داشته باشد كه از رفتار گذشته خود درس عبرت بگيرد و زندگي سالمي را شروع كند اما مجبور باشد كه با شخص ديگري كه انهم مشهور به فساد اخلاقي است ازدواج كند چه اينده اي براي اين شخص قابل پيشبيني است؟
اين حكم باعث اعتراض اعراب ميشود و با دلايل بسيار عقلاني وروشن،ميزان فهم شعور خود را نسبت به الله را نمايان ميكنند و نشان ميدهند كه جاهل واقعي خود الله است نه اعراب.
سعید بن منصور در سنن خود از مجاهد نقل کند که هنگامى که زنا حرام گردید
وزنان فاحشه که در عین حال زیباروى هم بودند، زیاد بود.
مردم مى گفتند:
اینان را نباید رها کرد چون در گذشته اين كار حرام نبوده و چون راهي
براي امرار معاش خود ندارند باز به همان كار مجبور ميشوند بلکه باید با
آنان كه توبه كرده اند ازدواج نمود سپس این آیه نازل شد و ازدواج با زنا
كار را حرام اعلام كرد.
.»مجمع البيان«، ذيل آيه مورد بحث;»بحار الانوار«، ج 66، ص119;»قرطبى«،
ج 12، ص168 .
2.»مجمع البيان«، ذيل آيه مورد بحث;»كافى«، ج 5، ص355;»نور الثقلين«،ج 3، ص572.
به نظر شما كدام راه عاقلانه تر است؟حكم الله يا نظر اعراب؟

محمد وفات نکرد مگر اینکه تمام زنها بر او حلال بودند

ننگ بر ان ديني كه پيامبرش اينگونه باشد و هزاران ننگ بر ان خدايي كه بهترين بندگانش محمد بوده




...
که محمد وفات نکرد مگر اینکه تمام زنها بر او حلال بودند

مسند احمد – الإمام احمد بن حنبل – ج ۶ –ص ۴۱
سنن الترمذی – الترمذی – ج ۵ – ص ۳۵
قالت عائشة ” ما مات رسول الله صلى الله علیه وسلم حتى أحل له النساء ” هذا حدیث حسن صحیح



زمخشري معتقد است اين حديث دليل بر آن است كه آيه 52 سوره احزاب از راه
سنت و يا به دليل آيه “احلنالك النساء” كه قبل از آن نازل شده نسخ شده
است
زمخشري به طور تفصيل آيه 51 سوره احزاب را شرح مي دهد كه خلاصه آن چنين است:
پيغمبر در روي آوردن به هر يك از زنان خود و روي گردانيدن از هر يك از آن
ها مختار است و در طلاق و ترك آن ها آزاد است و اضافه مي كند: پيغمبر در
ازدواج با هر يك از زنان امتش مختار و آزاد است و از حضرت حسن بن علي نقل
مي كنند كه اگر پيغمبر از زني خواستگاري ميكرد ديگر كسي حق نداشت به آن
زن روي آورد مگر اين كه پيغمبر صرف نظر مي كرد.



حضرت محمدچون به خواستگاری زنی می فرستاد، می فرمود گردنش را بو كنند كه خوشبو باشد و غوزك پايش پر گوشت باشد چون اگر غوزك پا پر گوشت باشد فرج او هم پر گوشت است.)حليةالمتقين، علامه مجلسی
کتاب الأم – الإمام الشافعی – ج ۵ – ص ۱۵۰




علي در مورد نحوه رفتار محمد با خودش ميگويد:


“…آنگاه که کودک بودم مرا در کنار خودنهاد و بر سینۀ خویشم جا داد، و مرا در بستر خود می خوابانید چنانکه تنم را به تن خویش می سود [می مالید] و بوی خوش خود را به من می بویانید…”
(نهج البلاغه، ترجمه دکتر جعفر شهیدی ، خطبه ۱۹۲، ص ۲۲۲

انس گفت : رسول خدا صلى الله عليه وسلم در يک ساعت از شبانه روز بين يازده زن خويش مى گشت.
به انس گفتم : آيا او نيروى اين کار را داشت؟ پاسخ داد : ما چنين مى گفتيم که به او نيروى سى مرد داده شده است. صحيح البخاري، ج1 ، ص

این رود از چشمه گل آلوه است

این رود از چشمه گل آلوه است

برای پی بردن به ذات ادبیات فحاشی در پیروان یک آئين باید به سراغ بستر حقیقی آن رفت، زیرا این رود از چشمه گل آلوه است.

برای اثبات این جمله فوق فقط به چند نمونه از اینگونه آیات اللهی در قرآن که خطاب به کفّار ( چه حربی و چه کتابی) گفته شده است، بسنده میشود باشد تا چشم خِرد باز و حقیقت عریان و آشکار گردد.


چه شده است که از این پند اعراض می کنند؟ مانند خران وحشی که می گریزند. (قرآن .سوره مدثر. آیه49، 50 )
...
- بدترین جانوران نزد الله ، کسانی هستند که کافر (دگراندیش) شدند و ایمان هم نخواهند آورد. (قرآن . سوره انفال . آیه 55)

- کافر (دگر اندیش)، مثل حیوانی است که کسی در گوش او آواز کند و او جز بانگی و آوازی نشنود اینان کرانند ، لالانند ، کورانند و هیچ در نمی یابند. (قرآن . سوره بقره . آیه ۱۷۱)

و به راستى بسيارى از جن و انس را براى جهنم آفريده ايم، دلهايى دارند كه با آن در نمى يابند و چشمهايى دارند كه با آن نمى بينند و گوشهايى دارند كه با آن نمى شنوند، آنان چون چهارپايانند، بلكه اينان گمراه ترند، ايشان بى خبرند . (قرآن .سوره اعراف . آیه ۱۷۹)
- آنان (کافران) گستاخ , خشن , زنازاده و بی اصل و نسب هستند . (قرآن .سوره قلم . آیه ۱۳)


میگوئیم زشت گوئی، فحاشی و توهین در نهاد اسلام نهادینه و هک شده است. میگویند اسلام دین احترام به همه ادیان و انسانهاست!
میگوئیم خود الله این درشت گوئی ها و ناسزاها را بصورت آیاتی در کتاب مقدستان(!) بر زبان آورده است.
میگویند آنها آیات فحاشی نیستند بلکه واژگان رحمت هستند برای بیداری و رستگار شدن!
میگوئيم، آیا نامیدن انسانهای ناباور ( دگر اندیش و یا کافر) به چهارپایان، بوزینه ها، گورخران، لالان، کران، ناشنویان، کوران، زنازادگان و بی اصل و نسب ها، ناپاکان و... ، واژگان پند و اندرز برای بیداری و رستگاری هستند؟
میگویند او خالق هستی است و هر چه او بگوید درست و جایز است، اوست که خالق ماست، اختیار دار ماست و اوست که دانا و تواناست!
میگوئیم رهبران دینی شما دائما در حال فحاشی و توهین به زنان، دگر اندیشان و دگر باشان هستند. آیا آنها پرورش یافته گان همین مکتب اسلام ناب محمدی نیستند و از الله و کتاب قرآن سرمشق نمی گیرند؟ و این آئین و سنت از بستر که الله باشد گل آلوده نیست؟
میگویند به الله، به پیامبرش، آئین ما اسلام و عقاید مذهبی مان، حق توهین و بی احترامی ندارید!

اکنون پرسش اینجاست:

آیا چنین آئين و باوری اصلا بوئی از خرد گرائی و حقیقت گوئی برده است؟
آیا چنین آئينی میتواند برای یک انسان هزاره سوم از تمدن نوین بشری سخنی از خرد گرائی و سرمشق شدن داشته باشد؟
آیا این دین را نباید بدرستی کالبد شکافی کرد و پس از پی بردن به سرطانی بودن و غیر درمانی بودنش، آنرا برای همیشه به گورستان تاریخ سپرد و راهی نو، زمینی، انسانی، خِردگرایانه و درست برای انسان بودن و انسان شدن پیدا کرد؟
ای کاش کمی هم به انسان بودن و انسان ماندن می اندیشیدیم تا به چنین اللهی که زائیده اندیشه های یک شیاد و فرصت طلب 14 قرن پیش است.

ابزار جنسی بنام زن در اسلام

ابزار جنسی بنام زن در اسلام

مساله453: وطی در دبر زن حائض کفاره ندارد.
رساله خمینی.چاپ 1386 نوبت 12.
نخست باید پرسید وقتی عملی کفاره ندارد منظور و معنای این کلمه چیست؟

در فرهنگ و لغت فارسی عمید معنای کفاره بدین مضمون است:
کفاره: آنچه که بوسیله آن گناه را بپوشانند.
فرهنگ عمید. صفحه 977. چاپ 19....

آنچه که نتیجه می گیریم این است: عمل و مقاربت جنسی غیر معقول با زنان بنا بر رساله خمینی برای فرد مسلمان و شیعی مذهب گناه و منع شرعی ندارد.
حال باید دید که این فتوای مجتهد شیعی به استناد کدام آیه در قرآن بوده است؟
بقره(223) زنان شما کشتزار شمایند. پس برای کشت بدانها نزدیک شوید.
در مفاد این آیه الله به وضوح و صراحت اعلام میدارد که موجودیت زن فقط برای عمل جنسی است و زن را به ابزار جنسی برای نزدیکی از هر سمت و سو و جهت تقلیل میدهد.
شیعیان و مسلمانان علیرغم بودن این مساله در رساله خمینی که برگرفته از همین بقره(223) است، همواره در صدد رفو و ماله کشی مفاد قرآن می باشند. آنان اظهار میدارند که آیه منظورش این بوده است که مسلمانان نطفه جنسی خود را در محل مناسب بریزند. تو گویی تا قبل از آمدن محمد تازیان این عمل را بلد نبودند و از کمبود نسل در عذاب بودند. تازه اینکه وقتی سمت و سو تماس جنسی را بعهده مرد میگذارد امکان هدر رفتن و اشتباه ریختن همان نطفه بیشتر از قبل میگردد.
حال اینکه مفاد و متن آیه و متن مساله خمینی به وضوح بدیهی است. وانگهی اگر متن آیه اشکالی در خور توجه نداشته باشد، این همه تلاش و ماست مالی نمودن نیاز نیست. در ثانی فتوای مجتهد شیعی هم تاییدی بر همان مقاربت جنسی نا متعارف با زنان است که بر مردان تازی در صدر اسلام هدیه شده است.
دو کلمه کلیدی موجود در آیه بار معنای بقره(223) زن ستیز را معلوم می نمایند.
1- انی شئتم:
به معنی هر طور - هر موقع که دلتان خواست.
2- قدمو انفسکم:
بخودتان تقدیم و خدمت کنید.
در بند اول: یعنی اینکه این موجود دست دوم و ابزار جنسی را به هر گونه و هر طور و هر وقت دلتان خواست از هر سو و جهت تصاحب جنسی نماید.
در بند دوم: موضوع اینکه بر خود لطف نموده و بر خود تقدیم نماید؟ منظور که و چه را بر خود لطف نموده و تقدیم نماید؟
یعنی اینکه زنان را هر طور و گونه و سمت و سو و جهت که خواستید بر خود تقدیم نماید!

مساله 453 توضیح المسائل خمینی برگرفته از بقره(223) می باشد. لذا الله قبل از این آیه یعنی در بقره(222) بر رسول بدین نحو در این باره نظر میدهد:

بقره(222) و سوال کنند تو را از عادات شدن زنان بگو آن رنجی است برای زنان.

این آیه که در مورد رنج دوران عادات ماهانه بر رسول نازل شده است و مخاطب رسول است و نه بانوان!
بقره(222) بیشتر عامل وجه المصالحه قرار گرفتن زنان در صدر اسلام را نشان میدهد.بر اساس مفاد بقره(222) اگراین دوران رنجی است بر زنان، پس چرا در آیه بعدی زنان در رنج را سهل الحصول برای مردان تازی قرار میدهد؟ آیا این شرط انصاف و عقل است که انسانی در دوران رنج و درد که با لحاظ روانی و شخصیتی نیازمند به توجه و محبت بیشتر است را از راه نامتعارف جنسی بر مردان تازی هدیه بنماید؟
پس آنچه از بقره(222- 223) استخراج میگردد همان مساله 453 در توضیح المسائل خمینی است و او دقیقا به استناد بر همین آیات الهی این نظریه فقهی و شاهکار علمی خود را صادر نموده است.
البته این آیه به مانند اکثر آیات دیگر قرآن هم دارای شان نزول خاص خود می باشد. یعنی علت و منظوری در زمان و مکان خاصی باعث نزول این آیه بوسیله جبرئیل امین شده است.

"بنا به نظر اسلام شناس ترک آریف تکین. بقره(223) در این رابطه نازل شده است که بر اثر مراجعات و سوال مسلمانان از جمله عمر خلیفه ی دوم که نمی دانست با انجام دخول از دبر زنش دچار گناه شده است یا نه، نازل شده است و مشخصا ناظر بر مجاز شمردن این گونه رابطه ی جنسی بین زن و شوهر است"
منبع: زن در گرداب شریعت. صفحه 101. دکتر رضا آیرملو.

وقتی این آیه را در کنار سایر آیات زن ستیز دیگر می نگریم واقعیت روابط مرد سالارانه از نوع بادیه نشینی و 1400 سال پیش دشت حجازی در نظر هر فرد خواننده ای بوجود می آید. لازم به اطلاع است که اولین آیه در باب زنان در قرآن در بقره(187) باز در مورد مباشرت جنسی با زنان است. یعنی اولین آیه زنان در قرآن نه در باب امور حقوقی و یا مزایای اجتماعی و معیشتی برای زنان است بلکه بطور واضح از ابزار جنسی بودن زنان سخن میراند:
بقره(187) برای شما حلال شد در شبهای ماه رمضان مباشرت با زنان خود.

حیث المجوع: آنچه از بقره(187 – 222- 223) و مساله 453 خمینی نتیجه گرفته میگردد این است که تاریخ صدر اسلام و پا گیری این نهضت بوسیله شمشیر و مردان بوده است و برای رضایت خاطر این شمشیرزنان لازم بوده است که الله ابداع شده در ذهن محمد در آیین خود خدابینی اسلام همواره در جهت کسب رضایت مردان بیاندیشد و همواره زنان با سهل الحصول و وجه المصالحه شدن به آلت دست و ابزار جنسی مردان تازی تبدیل بشوند.
آیا این نحوه بینش و گفتار در کتابی که ادعای کاملترین و جامعترین را در نحل(44) دارد با نگرش مدنی امروز و حضور گسترده بانوان در تمامی عرصه های شغلی و اجتماعی سنخیت دارد!؟

خلقت نورى فاطمه ى زهرا!!!

پیامبری که هذیان میگوید.

خلقت نورى فاطمه ى زهرا!!!

به این روایت و گفته محمّد بن عبدالله خوب توجه کنید تا اوج هذیان گوئی و خالی بندی یک پیامبر روان پریش را لمس و حس نمائید.

» سدير صيرفى از امام صادق و او از پدران بزرگوارش عليهم السلام نقل مى كند كه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود:
نور فاطمه عليهاالسلام پيش از خلقت زمين و آسمان آفريده شد. (!)
بعضى از حاضرين عرض كردند: اى پيامبر خدا، پس او از بشر نيست؟ حضرت فرمود:...
فاطمه، حوريه ى بشرى است. (!)
عرض كردند: اى پيامبر خدا، چگونه وى حوريه ى بشر گونه است؟ حضرت فرمود:
خداوند- عزوجل- پيش از آنكه آدم را بيافريند، او را از نور خود آفريد، آن هنگام كه ارواح بودند. (!).
عرض شد: اى پيامبر خدا، در آن هنگام فاطمه كجا بود؟ فرمود:
او در حقه اى در زير ساق عرش بود. (!) (يعنى در ظرفى در زير ساقه عرش بود.)
عرض كردند: اى پيامبر الهى، غذايش چه بود؟ فرمود:

تسبيح و تقديس و لا اله الا الله و حمد و ثناى الهى... (!!!) «

منبع: بحار الانوار، ج 43، ص 4، روايت 3

اگر محمّد بن عبدالله امروز زنده بود و ادعای پیامبری میداشت و دلایل این پیامبری را در چرندیاتی بنام آیات ضد انسانی قرآن و گفتارهای جنون آمیزی نظیر همین روایت و حدیث بالا میدانست، آیا بعنوان یک روان پریش، بیماری روانی، هذیان گو و فردی خطرناک برای سلامت جامعه بشری جایش در تیمارستان و پشت میله های آهنین نبود!؟

براستی ما ایرانیان را چه شده است، که پیرو چنین فرد دروغگو، خیال پرداز و شیادی شده ایم!؟ آیا دلیلش بی تفاوتی و عدم داشتن آگاهی تاریخی نیست؟
ما اکنون وارد هزار سوم از تمدن نوین و مدرن انسانی گشته ایم، امّا پرسش مهم برای ما ایرانیان هنوز این است که، تا کی باید در خواب غفلت 14 قرن گذشته باقی بمانیم و بازیچه دست هزاران فروشنده گان و شیادان خرافات و جهالت دینی باشیم و به دلیل همین ساده اندیشی، بی تفاوتی و نداشتن مطالعه درست علمی و تاریخی از حقایق جنون آمیز این دین اهریمنی ناآگاه باقی بمانیم!؟

خلیج فارس

خلیج فارس عراق عجم بلاد فارس و حتی اراضی ترک‌ها در بالای رودخانه سیحون و... در این نقشه مصری در قطر اما بزبانی عربی- سده ۱۵م


نباشند یاور ترا تازیان 
چو از تو نیابند سود و زیان
فردوسی 
پیکره‌ای را که در زیر می‌بینید نقشه‌ای است کهن بزبان عربی از جهان سالهای بین ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی که در موزه هنرهای فقط اسلامی! کشور قطر نگهداری می‌شود.
خارج از اینکه این موزه آشکارا تلاش می‌کند که به نوعی با توسل به نام اسلام و زبان دینی مسلمانان که عربی است با نشان دادن این مجموعه‌هایی که بیشتر از طریق راههای غیرقانونی و از طریق ایجاد شبکه‌های قاچاق عتبقه و یا ارتباط با قاچاقچیان کشورهای اطراف بویژه ایران و... جمع آوری کرده است را به نفع هنر کشورهای عربی مصادره و بازنویسی تاریخی کند اما گاهی می‌توان با توسل به همین مجموعه‌ها نکاتی را به خود آن‌ها و همچنین نیروهایی که بیشترشان در چتر کمکهای مالی دریافتی از جیب آن‌ها و البته بدستور کشورهایی فرا منطقه‌ای هستند تا در منطقه آشوب و شورش برانگیزند را یادآوری و ریشخند کرد!
به عنوان نمونه می‌توان به همین نقشه یادآوری کرد و به همه آن‌ها و همچنین گروههای بمانند آن‌ها نشان داد که خلیج فارس چیست کجاست بلاد فارس کجا هست و عراق عجم یا در این نقشه  محل خوزستان امروزی در کجای این نقشه قرار دارد آذربایجان را در پایین ارس نشان داد و آن‌ها را برد براه ترکستان و از جیحون گذراند و از بالای خوارزم پروازشان داد تا رود سیحون و پس از آن سپردشان در دستان تسیم سحری تا با فراغی آسوده آنها را برساند تا  سرمرز اراضی الترکانیه به میعادگاهی که ندای ان در استانبولی فریاد می‌شود که در روزگار این نقشه هنوز قسطنتنیه بود!






توحش و بیم بر بندگان الله

ایات زیر نمونه های کوچکی از موارد بسیار است که علاوه بر ایجاد توحش و بیم بر بندگان الله دارای بار اخلاقی منفی و ناپسند هست که از سوی الله انجام شده است !!!

لازم بذکر است که اصل ایات و ترجمه های آن مستقیم از خود قران اورده شده است .
...
آیه ی 10 سوره بقره:

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿۱۰﴾

در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت (۱۰)

در این ایه گفته شده که الله بر مرضهای کافران افزوده است !

ایا از اللهی که مهربان و دلرحم در چندین جای قران معرفی شده است میتوان انتظار چنین رفتاری را داشت؟
وچرا الله تا این حد در مقام انتقام و عذاب دادن به کسانیست که به او و پیامبرش ایمان نیاورده اند؟
چرا برای الله تا این حد اهمیت دارد که همه خلایق سر تعظیم وتکریم برای او فرود بیاورند؟ مگر نه اینست که الله خود را بی نیاز معرفی میکند؟ پس الله نیازمندتر از افریده خویش هست که تا این حد اصرار بر تسلیم بنده اش دارد ودرصورت نافرمانی به شدیدترین عقاب مبتلایش میکند!

اللّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ﴿۱۵﴾

خدا [است كه] ريشخندشان مىكند و آنان را در طغيانشان فرو مىگذارد تا سرگردان شوند (۱۵)
در این ایه بصراحت بیان شده که الله کافران را ریشخند میکند!!! بازهم جناب الله درنقش الگوئی نامناسب برای بشر وارد میدان شده است !
در همه جای دنیا و همه فرهنگهای مردمان دنیا استهزاو مسخره کردن و ریشخند کردن دیگران عملی ناپسند و مذموم وغیر اخلاقی شمرده شده است
حال که خود الله با انهمه اوصاف نیکو که برای خویش قائل شده است چرا در اینجا در نقشی متفاوت ظاهر میشود ومرتکب عملی ناپسند میشود؟
چرا بنده نافرمانش را در طغیان خویش فرو میگذارد و او را کیفر میدهد در حالی که خود در جای دیگری قبل از این ایه بیان کرده که خداوند بر دلهای و شنوائی شان مهر نهاده ست ؟

خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عظِيمٌ ﴿۷﴾

خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پردهاى است و آنان را عذابى دردناك است (۷)

ونیز در ایه ای دیگر باز مرتکب رفتاری غیر اخلاقی شده و بخود اجازه داده که بنده نافرمانش را پست تر از پشه ای بداند واز این بابت هم شرمی نداشته باشد بدتر انکه برای موجه دانستن کار ناپسندش از بنده اش کمک میگیرد و میگوید که بندگان با ایمانش این مثل را تائید می کنند :عجب الله با فهم و کمالاتی!!!

إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُواْ فَيَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا يُضِلُّ بِهِ كَثِيرًا وَيَهْدِي بِهِ كَثِيرًا وَمَا يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِينَ ﴿۲۶﴾

خداى را از اينكه به پشهاى يا فروتر [يا فراتر] از آن مثل زند شرم نيايد پس كسانى كه ايمان آوردهاند مىدانند كه آن [مثل] از جانب پروردگارشان بجاست ولى كسانى كه به كفر گراييدهاند مىگويند خدا از اين مثل چه قصد داشته است [خدا] بسيارى را با آن گمراه و بسيارى را با آن راهنمايى مىكند و[لى] جز نافرمانان را با آن گمراه نمىكند (۲۶)

درقسمت انتهائی ترجمه ایه بروشنی و وضوح امده است که الله مسئول اصلی گمراهی دادن و راهنمائی کردن بندگانش است و در پایان خود او به انچه که خود مسببش بوده کیفر و پاداش میدهد!!!
از این ایه بخوبی میفهمیم که بندگان الله هیچ نقشی در هدایت و یا گمراه شدن خود ندارند و این از اختیارات مافوق الله است! واوست که تعیین میکند که چه کسانی هدایت و چه کسانی گمراه شوند!!
پرسش ما این است که در اینصورت چرا باید بنده کیفری سخت را تحمل کند که توسط الله بر او مقدر شده است و او نقشی در این بین نداشته است؟؟؟
با کمی دقت و تفکر در این ایات براحتی میتوان دریافت که الله دارای اختلالات روحی و روانیست که از عذاب و کیفر بنده اش لذت وافر میبرد !

دستور قتل زنان و کودکان در صدر اسلام!

بقره(217) ای پیغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سوال کنند بگو گناهی است بزرگ ولی باز داشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و بیرون کردن اهل حرم بسیار گناه بزرگتری است.

بقره(217) تنها یک آیه توجیهی ...بعد از عمل و واقعه نخله است. این آیه قبل از واقعه نیامده است بلکه بعد از عمل خلافی که بتوسط عبدالله جحیش و هشت نفر از مهاجرین در اولین راهزنی از تاریخ صدر اسلام صورت گرفته است نازل شده است.

تازیان در بین خود بعلت جنگهای دائم، قراردادی منعقد نموده بودند که در 4 ماه از سال یعنی در ماههای" ذی القعده- ذی الحجه- محرم - رجب" با یکدیگر نجنگند و قرارداد صلح امضا نموده بودند. قرآن در تایید این قانون بادیه نشینان آیاتی دارد.
آیات تایید ماههای حرام در قرآن:
بقره(194- 217) توبه(5- 36- 37) مائده(97).

در دوران مدینه محمد بخاطر دوستی با قبائل اوس و خزرج از توان نظامی برخوردار گشت.مهاجرین گرسنه و بدون شغل و کسب بودند.باید برای رفع این معضل اقتصادی چاره بیاندیشد.تخصص مهاجرین و انصار فقط در شمشیرزنی و جنگ بود. این شروع تفکر بر آیات قتال و جهاد بود.دراولبن تلاش برای راهزنی و دستبرد بر کاروانی از قریش در محلی بنام" البوا یا وادان" محمد انتظار رویارویی با کاروان قریش را داشت.ولی آنها ردپای از کاروان آنجا نیافتند.
در طی این سفرو تلاش بر راهزنی محمد دستور و فرمان شومی را صادر می نماید:

"وقتی یکی از مسلمانان در طول سفر از وی پرسید که آیا مجاز است که به مشرکین در شب حمله کنیم در حالیکه احتمال این میرود که زنان و کودکانشان در خطر بیافتند؟ پیامبر پاسخ میدهد: آنها یعنی زنان و کودکان از آنها هستند. یعنی آنها نیز مشرک هستند"
البخاری. جلد 4. حدیث 3012. برگرفته از کتاب محمد .رابرات اسپنسر. صفحه 115.

این کودکان که به سن رشد و بلوغ فکری نرسیده اند را در چه صورت و شکلی میتوان مشرک و کافر نامید؟ گناه زنان و کودکان همراه کاروان درچه بوده است؟ این حدیث همان هدف وسیله را توجیع می کند نمی باشد؟ معیار و مبنای اخلاق در کجای این حدیث است؟ براستی که این همان فضیلت اسلامی است که برگرفته از رذیلت انسانی است.تمام تاریخ اسلام برآمده از این قیبل فضیلت های اسلامی است. قتل و غارت و کشتار و دزدی و اسیر بردن دختران و زنان شوهر دار هیچکدام بر مبنای عقل و اخلاق نبوده است.
بهرصورت آن شب نزاعی در نگرفت و آنان با کاروانی از قریشیان برخورد ننمودند.

ولی محمد مطلع گشت که کاروانی دیگر از شام بسوی مکه در سفر است.او به عبدالله ابن حجیش ماموریت غارت آن کاروان را داد.

عبدالله جحیش با هشت نفر از مردان مهاجر در پی انجام اولین راهزنی بعد از هجرت بودند. مهاجرین وارد شده در مدینه شغل و کسب نداشتند. شکم گرسنه بود و نیازمند به پول و غذا، این اولین تلاش برای گذران معیشت بود. تلاشی که بعدها تبدیل به شغل و مهارت اصلی رزمندگان جان برکف اسلام گردید.
محمد نامه ای به عبدالله داد و گفت بمدت 2 روز که از مدینه بطرف مکه حرکت نمودید این نامه را باز کن و دستوراتش را پی گیری بکن.
عبدالله اینچنین نمود. بعد از 2 روز نامه را بازکرد. بدین گونه خواند. ای عبدالله وقتی که تو نامه را باز می کنید تا آنزمان در نخله بین مکه و طائف رسیده اید.آنجا منتظر کاروان قریش باش.
روز بعد عبدالله و هشت مهاجر کاروان قریش را می بیینند.کاروانی با محموله کشمش و چرم به سرپرستی عمروبن خضرمی که از شام عازم مکه بود.عبدالله با خود می اندیشید. اگر آنها را همان شب تنها بگذارد کاروان فردا به منطقه حریم امن کعبه وارد میگردد که حق دستبرد و راهزنی و شمشیر زنی و قتال از آنان سلب میگردد. اگر هم همان شب کاروان دستبر بزند هنوز در ماه رجب هستند و منع قرارداد تایید صلح در ماههای حرام است.
نهایتا دراین تصمیم گیری طمع و گرسنگی و فقر مالی بر اندیشه های چه کنم و چه نکنم عبدالله غلبه نمود و سرپرست کاروان را کشته و دو نفر از کاروانیان را اسیر و تمامی محموله را به مدینه منتقل نمود.این اولین جنگ و دستبرد صدر اسلام را" سریه التخله" نامند.
اولین نزاع و زد و خورد در تاریخ اسلام و اولین خون در تاریخ صدر اسلام بعد از هجرت در دوران مدینه،نه بخاطر جهاد و گسترش دین و عقاید اعتقادی بوده است. بلکه اولین خون ریخته شده و نخستین نزاع از طرف مسلمانان بر مردم مکه به قصد راهزنی و دزدی بوده است.نیک که بنگری اولین تهاجم و اولین نزاع و اولین خون ریخته شده در تمام تاریخ صدر اسلام و دوران مدینه از جانب مسلمانی بر نامسلمانی نه بخاطر اندیشه مذهبی و جهاد بلکه صرفا به قصد و طمع دزدی و راهزنی بوده است.

بعد از این رسوای عبدالله، محمد تا چند روزی ازعبدالله ناراحت بود.محمد با ارائه اندیشه خود خدابینی خود و ابداع ذهنی جبریئل و الله حاضردرضمیرخود درمواقع بحرانی قادر به جوشکنی و ایجاد شرایط جدید را داشت. نزول بقره(217) و این آیه توجیهی نشات گرفته از همین صدای نهان و ضمیر درونی محمد بوده است.
زود بعد از بقره(217) در آیه بعدی به وضوح نام جهاد را برده و این عمل را تایید شرعی می نماید:
بقره(218) آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند اینان منتظر رحمت خدا باشند. هر دو آیات بقره(217- 218) بعد از عمل سریه نخله صادر شده است. یعنی بعد از عمل راهزنی انجام شده. یعنی اینکه هر دو آیه توجیهی و برآمده از مناسبات زمینی است.

نتیجه اینکه:
- هم خلاف رسم جاهلیت و ماههای مقدس بی حرمتی نمودند.
- هم دزدی و راهزنی نمودند.
- هم بیگناهی که از راه تجارت کسب معاش می نمود را کشتند.
- هم دو نفر آدم بیگناه را به اسارت گرفتند.
- هم اولین خون را در تاریخ بعد از هجرت ریختند.
تازه اسم این دزدی ناشیانه و به کاهدان زدن را هم جهاد گذاشته اند و منتظر رحمت خدا هم هستند!

آن دستور قتل و کشتار شبانه از زنان و کودکان مشرکین و این راهزنی و قتل سرپرست کاروان در ماه مقدس و حرام این تجربه را به مسلمانان داد که عمل خوب و ثواب میشود هر آنچیزی که برای مسلمانان سود و منفعت داشته باشد.

هر آنچیزی که ضرر و خسران برای مسلمان داشته باشد تبدیل به گناه میگردد. در این رهگذر هم صد البته فاکتور و معیار اخلاقی هم موجود نمی باشد. اگر لازم شد زنان و کودکان را به قتل برسانید و اگر هم لازم شد در ماه مقدس راهزنی نماید چون بر اساس بقره(218) در راه خدا جهاد نموده اند و اینان باید منتظر رحمت خدا هم باشند وعمل آنان یک فضیلت اسلامی بوده است!!!

این تفکر برآمده از نبود و عدم معیار اخلاقی بعدها در سیر گسترش و تجاوز نظامی بر ایران باستان خطوط اصلی و اندیشه جهادگران صدر اسلام را تشکیل داده بود. تجاوز بر مردمانی که از دین و آیین اسلام کمترین طلاعی نداشتند و در سرزمین های خود با خدای خود اعتقادات خود زندگی می نمودند. تجاوز بر خاک و ناموس ملل دیگران تحت عنوان جهاد اسلامی چیزی بجز دزدی و راهزنی و غارت و تجاوز بر زنان و دختران این ملل نبوده است و همگی برگرفته از وقایع صدر اسلام و اندیشه تجاوزکارانه دوران مدینه بوده است.
وقتی گفته میگردد جهادگران اسلامی در صدر اسلام، منظور این است که هم آدم می کشتند – هم غارت و دزدی می نمودند – هم به زنان شوهر دار تجاوز می کردند- هم دختران و پسران مردم را اسیر می نمودند و ضمن تجاوز جنسی در بازار برده فروشی می فروختند. خلاصه تمام رذیلت و اعمال شیطانی را انجام و توقع پاداش و هدایا در بهشت و جنت را هم داشتند. در این رهگذر و قتال حتی اگر شد زنان و کودکان هم به قتل رسیدند منع شرعی ندارد چون بنا بر گفته رسول آنان مشرک می باشند!

دست پخت الله

دست پخت الله

احتمالا یکی از خود درگیر ترین موجودات جهان الله است
کسی که خود شیطان می آفریند و قاعدتا براساس دانای دانایان بودنش باید بداند که نتیجه چه خواهد شد هم از شیطان ناراحت است هم از بندگانی که توسط شیطان فریفته شده اند!!!
ظاهرا الله... فراموشکار یادش رفته است که این دست پخت خود اوست!
و بعد از پختن غذایی که منطبق با میلش نیست به دیگران می تازد که چرا این دست پخت با طبعش نمی سازد!!!

چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست

قرآن : و بدین گونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای انس و جن برگماشتیم.

الله خود توطئه می کند خود شیطان و جن می آفریند خود نهال فتنه در دلها می کارد بعد از دیگران بازخواست میکند!!!
شعر: نهال فتنه در دلها تو كِشتی در آغاز خلايق آفريدن
کسی گر تخم جو در کار دارد ز جو گندم نیابد بدرویدن

الله انگار منطق فوق العاده ای ابراز کرده که با نگرشی حق به جانب می پرسد؟
قرآن : پس ، آیا داوری جز خدا جویم؟

الله گرامی در آیات قبل شما که اقرار کردی مشکلات جهان زیر سر خود شماست بعد می پرسی از من بهتر هست؟!
با این اوصاف الله گرامی آخرین کسی که باید در مورد داوری و قضاوت اظهار نظر کند شما هستید!
البته قضاوت الله در مورد مخالفین بسیار عادلانه است!!!
عذاب و جهنم و آتش!

و خدا هیچ مخالفی را گرفتار الله نکند!

ژنهای زنده در منی انسان

ژنهای زنده در منی انسان

طب امروزی کشف کرده است که منی دارای زنده جانهای کوچکی است که آنرا بنام ژن یاد میکنند،
این ژنها با چشم دیده نمیشوند و باید برای دیدن آنها از مکروسکوب استفاده شود.
... هر ژن دارای شکلی با سر، گردن و دم است مشابهت به بقه های نوزاد دارد، یا کرمی آبی سیاه است که در دهن حیوانات داخل میشود و خون میمکد.
این ژنهای زنده با تخمه های زن خلط میشوند و حمل صورت میگیرد، وقتی القاح صورت گرفت دهن رحم بسته میشود و دیگر چیزی به آن راه نمیآبد، هرچه باقی ژنهای باز مانده میمیرند.
این یک تجزیه و نظریهء علمیست.

ببینید که قرآن درین رابطه چه میگوید:

إقرأ باسم ربّک الّذی خلق. خلق الإنسان من علق.
( بخوان بنام پروردگارت ذات که آفرید انسان را از علق) ( علق ) همان شکل کرم یا نوزاد بقه.
این معجزهء علمی قرآن و در وقت نزول آن قابل درک نبود و تا اینکه مکروسکوب کشف شد و این امر دانسته شد.


اولا این موجود زنده، ژن نیست؛ بلکه اسپرم است.

ثانیا؛ منظور از علق در اینجا، خون بسته است،

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ . ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ . ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مومنون/14)

و به يقين انسان را از عصارهاى از گل آفريديم سپس آن را نطفهاي در قرارگاه مطمئن (رحم) قرار داديم.
سپس نطفه را به صورت علقه (خون بسته) و علقه را به صورت مضغه (چيزي شبيه گوشت جويده) و مضغه را به صورت استخوانهائي در آورديم، از آن پس آن را آفرينش تازهاي ايجاد كرديم، بزرگ است خدائي كه بهترين خلق كنندگان است

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (حج/5)
اي مردم اگر در رستاخيز شك داريد ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده،
سپس از مضغه كه بعضي داراي شكل و خلقت است و بعضي بدون شكل،
هدف اين است كه ما براي شما روشن سازيم و جنينهائي را كه بخواهيم تا مدت معيني در رحم مادران قرار ميدهيم بعد شما را به صورت طفل بيرون ميفرستيم، سپس هدف اين است كه به حد رشد و بلوغ برسيد،

در اين ميان بعضي از شما ميميرند و بعضي آن قدر عمر ميكنند كه به بدترين مرحله زندگي و پيري ميرسند آنچنان كه چيزي از علوم خود را به خاطر نخواهند داشت زمين را خشك و مرده ميبيني،
اما هنگامي كه باران را بر آن فرو ميفرستيم به حركت در ميآيد و نمو ميكند، و انواع گياهان زيبا را ميروياند.

اگر علق اسپرم است؛ پس ابتدا الله از عصاره ی گِل، نطفه خلق میکند و سپس از نطفه (طبق نظر گوینده) ژن تولید میگردد، که خلاف تمام قواعد مربوط به مراحل تشکیل جنین در رحم است.

طبق نظریات اسلامی، بعد از مرحله ی علق است که در انسان روح دمیده میشود؛ در صورتیکه از نظر علمی، زمانی که لقاح صورت می گیرد، جنین تشکیل شده است.

افسانه هاي پيشينيان

وقتی ادمی با نگاهی بی طرف قران را میخواند به حرفهای عجیبی برمیخورد که گاهی این حرفها را میگویند شان نزول دارد و گاهی میگویند تفسیر دارد و گاهی هم به روش های دیگر این یاوه ها را میپوشانند ولی حتی مفاهیم عمیق اسلام هم پر است از تناقض :
...
مثلا الله خودش اعتراف میکند که مصیبت هایی که به انسان میرسد کار خودش است و گاهی هم میگوید برای این است تا شما را ازمایش کنیم
مگر خداوند کسی را ازمایش میکند ؟
ایا ازمایش دلیل عدم اگاهی ازمایش کننده نیست ؟
چرا الله بندگانش را مصیبت میدهد ؟

مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ( 11 ) تغابن - الآية 11

هيچ مصيبتي رخ نمي دهد مگر به اذن خدا و هر كس به خدا ايمان آورد خداوند قلبش را هدايت مي كند و خدا به هر چيز داناست.

یا الله تصور میکند که جایگاه تفکر و اسرار انسان قلب است:

إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ( 37 ) ق - الآية 37

در اين تذكري است براي آن كس كه قلب دارد يا گوش فرا دهد در حالي كه حاضر باشد

بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ﴿۴۹﴾

ولي اين آيات روشني است كه در سينه دانشوران جاي دارد و آيات ما را جز ستمگران انكار نمي كنند.

چرا الله تصور میکند رازهای انسان درون سینه اش است ؟
چرا الله نمیداند که مغز جایگاه همه چیز است و قلب و سینه جایگاه اسرار نیست ؟

یا زمانی الله میگوید که من خودم نمیخواهم دیگران بفهمند و حیرت اور این است که بخاطر همین موضوع عذاب هم میخواهد بدهد

وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَّا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّىٰ إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ( 25 ) انعام - الآية 25

پاره اي از آنها به سخنان تو گوش فرا مي دهند ولي بر قلبهاي آنان پرده ها افكنده ايم تا آن را نفهمند و در گوش آنها سنگيني قرار داده ايم و اگر تمام نشانه هاي حق را ببينند ايمان نمي آورند تا آنجا كه وقتي به سراغ تو مي آيند كه با تو پرخاشگري كنند كافران ميگويند اينها فقط افسانه هاي پيشينيان است.

هشدار به غير مسلمانان در مورد معاشرت و برخورد با مسلمانان

هشدار به غير مسلمانان در مورد معاشرت و برخورد با مسلمانان

امروز ما ميخواهيم به تمام افرادي كه در جوامع ازاد و در كشورهاي غير
اسلامي زندگي ميكنند هشدار بدهيم كه در برخورد و معاشرت با مسلمانان جوانب احتياط را در نظر گرفته و كاملا هوشيار...انه مواظب جان و مال و ناموس خود باشند
چون تمام مسلمانان و بدون استثنا بايد از دستورات قرآن پيروي كنند و چون غير مسلمانان از ماهيت زشت و پليد اسلام اگاهي ندارند
در روابطشان با مسلمانان متوجه خطري كه تهديدشان ميكند نيستند و ممكن است اين بي دقتي هزينه هاي سنگين و گاه غير قابل جبراني را به همراه داشته باشد.
چون هر مسلماني به دستور صريح قرآن اگر قدرت و توانايي اش را داشته باشد بايد شما را بكشد.
پس چون ماه هاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد
پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه برايشان گشاده
گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است)۵( سوره توبه

يا ايه 4 سوره محمد:

پس چون با كسانى كه كفر ورزيده اند برخورد كنيد گردنها]يشان[ را بزنيد تا
چون آنان را ]در كشتار[ از پاى درآورديد پس ]اسيران را[ استوار در بند كشيد سپس يا ]بر آنان[ منت نهيد ]و آزادشان كنيد[ و يا فديه ]و عوض از
ايشان بگيريد[ تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است ]دستور خدا[ و اگر خدا مىخواست از ايشان انتقام مىكشيد ولى ]فرمان پيكار داد[ تا برخى از شما را به وسيله برخى]ديگر[ بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شده اند هرگز كارهايشان را ضايع نمىكند)۴( سوره محمد

ميبينيد كه يك شخص مسلمان اگر قدرتش را داشته باشد بايد يا شما را بكشد يا ميتواند شما را به گروگان بگيرد و درخواست پول بكند.
اگر شخص مسلمان قدرت و توانايي كافي براي اينكار نداشته باشد به دستور ايه 123 سوره توبه بايد با شما به خشونت رفتار كند
اى كسانى كه ايمان آورده ايد با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد
و آنان بايددر شما خشونت بيابند و بدانيد كه خدا با تقوا پيشگان است)۱۲۳(
سوره توبه

و حتي اگر هيچ كدام از اين نشانه ها را در رفتارشان نديديد شك نداشته
باشيد كه به دستور ايه 28 سوره ال عمران در حال تقيه يا نقش بازي كردن
است كه در يك فرصت مناسب دستورات اسلام را در مورد شما اجرا كند:
مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز ]او را[ از ]دوستى[ خدا]بهرهاى[ نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از]عقوبت[ خود مىترساند و بازگشت]همه[ به سوى خداست)۲۸( سوره ال عمران

شايد شما از خود بپرسيد كه چرا بايد با ما اينگونه رفتار كند؟ما كه به او
و دينش كاري نداريم و...
اين حرف شما كاملا درست است اما او با شما كار دارد شما در نظر او نجس هستيد چون الله در ايه 28 سوره توبه به او اينچنین گفته است:
اى كسانى كه ايمان آورده ايد حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند پس نبايد از سال آينده به مسجدالحرام نزديك شوند و اگر ]در اين قطع رابطه[ از فقر بيمناكيد پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خويش بی نيازمی گرداند كه خدا داناى حكيم است)۲۸( سوره توبه
فراموش نكنيد كه انجام اين كارها براي مسلمانان واجب است و اگر از اين
دستورات سرپیچي كنند مستحق مجازات الله ميشوند و بايد براي سعادت خودشان و رضايت الله شما را بكشند پس در رابطه و معاشرت با مسلمانان بيشتر دقت كنيد كه دچار مشكل نشويد.
براي درك بهتر از كارهايي كه يك مسلمان در برخورد با شما مجاز به انجامش است نظرتان را به اين شرح اعمال كه در كتب معتبر مسلمانان امده است را جلب ميكنم:
اگر افرادي از دارالحرب اعم از ساكن دارالحرب يا خارج از آن،از راه سرقت،
خيانت، نيرنگ، غارت، اسارت وزور از جانب غيرنظاميان يا از جانب نظاميان
اما بدون اعمال زور و در مجموع بدون جنگ ربوده شوند و به دارالاسلام
آورده شوند، در حكم غنيمت محسوب مي شوند و پس از پرداخت خمس آنان، ملك رباينده محسوب شده، تصرف در آنها جايز و خريد و فروش آنها مباح است. حتي اگر اخذ اين افراد توسط غيرمسلمانان صورت بگيرد، خريد مسلمانان از ربايندگان كافر حتي باعلم به اينكه مأخوذ از طريق زور و سرقت و خارج از جنگ به تملك كافر درآمده، مجاز است.

(شرايع الاسلام)3( 2 / 59، جواهر الكلام)4( 24 / 229، العروه الوثقي)5( 2 / 368، مهناج الصالحين)6( 2 / 66
استرقاق يعني )خريد وفروش برده
پس كاملا مراقب باشيد چون حتي اگر بتواند فرزند شما را بربايد و به يك كشور اسلامي نه تنها هيچ جرمي متوجه او نيست بلكه اختيار فروش انرا به عنوان برده را هم دارد
و نحوه تصاحب مال و جان و ناموس شما هم اصلا مهم نيست و از هر راهي مانند دزدي،نيرنگ،زور و... مجاز است كه اين احكام وحشيانه الله را اجرا كند و اين را هم بدانيد كه هيچ كشور مسلماني حق تصويب قوانيني كه با دستورات الله مغاير باشد را ندارد.
پس بياييد دست در دست همديگر گذاشته و با بر افروختن چراغ علم و دانش باعث نابودي جهل و توحش اسلامي بشويم.
تصور كن دنيا بدون اسلام چقدر زيباتر ميشود

بررسی کلی پذیرش دین اسلام توسط مسلمانان

امروز بخشی از کتاب تولدی دیگر نوشته ی شجاع الدین شفا (از سری کتابهای ممنوعه ) را برای مطالعه و بررسی انتخاب کرده ایم:

<<بررسی کلی پذیرش دین اسلام توسط مسلمانان >>

... واﻗﻌﻴﺖ ﻣﻮﺟﻮد اﻳﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺨﺶ ﺑﺰرﮔﯽ از ﻣﺮدم ﺟﻬﺎن اﻣﺮوز اﺳﻼم، ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﺧﻮد را ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺼﻮرت ﺳﻨﺪ هوﻳﺘﯽ ﺑﮑﺎر ﻣﯽ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺼﻮرت اﻋﺘﻘﺎدی، زﻳﺮا ﮐﻪ در ﺧﺎرج از اﻳﻦ هوﻳﺖ اﺳﻼﻣﯽ اﺻﻮﻻ ﻋﻠﺘﯽ وﺟﻮدی ﺑﺮای ﺧﻮد ﻧﺪارﻧﺪ.
ﮐﺸﻮرهاﺋﯽ ﭼﻮن ﭘﺎﮐﺴﺘﺎن و ﺑﻨﮕﻼدش ﺑﺪون ﺗﮑﻴﻪ ﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﺧﻮد ﺗﻨﻬﺎ اﺟﺰاﺋﯽ از هندوﺳﺘﺎن ﺑﺰرگ ﺑﺸﻤﺎر ﻣﯽ ﺁﻳﻨﺪ ﮐﻪ در همه ﺗﺎرﻳﺦ ﻧﻴﺰ ﺑﺪان ﺗﻌﻠﻖ داﺷﺘﻪ اﻧﺪ.
ﺷﻴﺦ ﻧﺸﻴﻦ های ﺧﻠﻴﺞ ﻓﺎرس ﺑﺪون ﻣﺎهیت اﺳﻼﻣﯽ ﺧﻮد ﻧﻪ ﺗﺎرﻳﺨﯽ دارﻧﺪ، ﻧﻪﻓﺮهنگی، ﻧﻪ هوﻳﺘﯽ.
ﺑﺮای ﺑﺨﺶ ﺑﺰرﮔﯽ، اﺳﻼم ﻋﻨﻮاﻧﯽ ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ،
زﻳﺮا دﺳﺖ ﮐﻢ هشتاد درﺻﺪ از ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﻧﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻗﺮﺁﻧﯽ را ﮐﻪ ﺑﻪ زﺑﺎﻧﯽ ﻏﻴﺮ از زﺑﺎن ﺧﻮدﺷﺎن ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻨﺪ و ﻧﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻧﻤﺎزی را ﮐﻪ ﺑﻪ زﺑﺎﻧﯽ ﻏﻴﺮ از زﺑﺎن ﺧﻮدﺷﺎن ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﻨﺪ درﻣﯽ ﻳﺎﺑﻨﺪ،
هماﻧﻄﻮر ﮐﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎن ﻣﺴﻴﺤﯽ در دوراﻧﯽ ﮐﻪ هنوز ﻣﺮاﺳﻢ ﻣﺬهبی ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ زﺑﺎن ﻻﺗﻴﻦ ﺑﺮﮔﺰار ﻣﯽ ﺷﺪ ﻧﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﻣﯽ ﺧﻮاﻧﺪﻧﺪ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻴﺪﻧﺪ، ﻧﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ.
ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎر همه اﻳﻦ ﻧﻤﺎز ﮔﺰاران ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻮﻟﻮی «روی ﺑﻪ ﻣﺤﺮاب و دل ﺑﻪ ﺑﺎزار» دارﻧﺪ.
ﺣﺘﯽ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﺧﻮد ﻋﺮب زﺑﺎﻧﺎن ﻧﻴﺰ، ﺗﺎ وﻗﺘﻴﮑﻪ ﺑﺮای اﻳﻨﺎن اﺧﺘﻴﺎری در ﻗﺒﻮل ﻳﺎ رد ﺁن و ﻳﺎ ﺣﺘﯽ ﺳﺌﻮاﻟﯽ درﺑﺎرﻩ ﺁن ﻧﺒﺎﺷﺪ اﻋﺘﺒﺎری ﺑﻴﺶ از ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺴﻴﺤﻴﺎن ﻗﺮون وﺳﻄﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ داﺷﺖ،
زﻳﺮا ﮐﻪ هیچکدام از اﻳﻨﺎن ﻣﺬهبﺧﻮﻳﺶ را ﺁﮔﺎهاﻧﻪ ﺑﺮﻧﮕﺰﻳﺪﻩ اﻧﺪ و ﺁزاداﻧﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ ﺁن ﭘﺎﻳﺪار ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ اﻧﺪ.
ﺑﻘﻮل وﻟﺘﺮ ﻣﺬهب ﺧﻮد را ﺑﻪ همان ﺻﻮرﺗﯽ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﻮل راﻳﺞ ﮐﺸﻮرﺷﺎن را.
ﻗﺎﻧﻮن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ای اﺳﺖ ﮐﻪ هرﻓﺮد ﺑﺸﺮی ﺑﺎ همان ﻣﺬهبی ﺑﻪ دﻧﻴﺎ ﻣﯽ ﺁﻳﺪ ﮐﻪ ﻣﺬهب ﺧﺎﻧﻮادﮔﯽ اوﺳﺖ.

ﮐﺴﯽ ﮐﻪ در ﺧﺎﻧﻮادﻩ ای ﻳﻬﻮدی ﻣﺘﻮﻟﺪ ﻣﯽ ﺷﻮد ﻳﻬﻮدی اﺳﺖ و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ در ﺧﺎﻧﻮادﻩ ای ﻣﺴﻴﺤﯽ یا ﻣﺴﻠﻤﺎن زادﻩ ﻣﯽ ﺷﻮد ﻣﺴﻴﺤﯽ ﻳﺎ ﻣﺴﻠﻤﺎن اﺳﺖ،
و ﺑﻨﺎﭼﺎر ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻣﺬهبی او از ﺁﻏﺎز ﺑﻬﻤﺎن ﺻﻮرﺗﯽ ﺷـــﮑﻞ ﻣﯽ ﮔﻴﺮد ﮐﻪ ﮐﺎرﮔـﺮدان اﻳﻦ ﻣﺬاهب ﺑﺮاﻳﺶ ﺧﻮاﺳﺘﻪ اﻧﺪ.

در ﻃﻮل ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﺬاهب «ﺗﻮﺣﻴﺪی» ﻣﻴﻠﻴﻮن ها ﻧﻔﺮ ﺑﻨﺎم ﻣﺬهب ﺑﺎ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻩ و ﺑﻨﺎم ﺧﺪای ﻣﺬهب همدﻳﮕﺮ را ﮐﺸﺘﻪ اﻧﺪ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ اﻃﻼﻋﯽ از ﻣﻌﺘﻘﺪات ﺁن دﻳﮕﺮی داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻳﺎ ﺣﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﮐﻪ ﺧﺪای او همان ﺧﺪای ﺧﻮدﺷﺎن اﺳﺖ.
ﻧﻪ ﺁن ﺻـﻠﻴﺒﻴﺎﻧﯽ ﮐﻪ در ﻃﻮل دوﻳﺴﺖ ﺳﺎل ﺑﺼﻮرت اﻣﻮاﺟﯽ ﭘﻴﺎﭘﯽ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎر ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن رﻓﺘﻨﺪ ﻗﺮﺁن را ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ و ﻧﻪ ﺁن ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮوی اﻳﻦ ﺻﻠﻴﺒﻴﺎن ﺷﻤﺸﻴﺮ ﮐﺸﻴﺪﻧﺪ ﭼﻴﺰی از ﺗﻮرات و اﻧﺠﻴﻞ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﻨﺪ.

هرﻳﮏ از اﻳﻦ دو اﮔﺮ در ﮐﺸﻮر ﺁن دﻳﮕﺮی ﺑﺪﻧﻴﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮد ﺑﻨﺎم ﺧﺪای او ﺑﻪ همین ﺁدم ﮐﺸﯽ دﺳﺖ ﻣﯽ زد.

اﮔﺮ روح اﷲ ﺧﻤﻴﻨﯽ در ﺧﺎﻧﻮادﻩ ای ﻳﻬﻮدی ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد اﺣﺘﻤﺎﻻ ﺑﺠﺎی ﺁﻳﺖ اﷲ ﻋﻈﻤﺎی ﻗﻢ در ﺳﻤﺖ ﺧﺎﺧﺎم اﻋﻈﻢ ارﺷﻠﻴﻢ ﺷﻤﺸﻴﺮﮐﺸﯽ ﻣﯽ ﮐﺮد،
و اﮔﺮ ﺑﻨﻴﺎﻣﻴﻦ ﻧﺘﺎﻧﻴﺎهو ﻧﻴﺰ در ﺧﺎﻧﺪاﻧﯽ ﻣﺴﻠﻤﺎن زادﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮد اﺣﺘﻤﺎﻻ اﻣﺮوز در ﻣﻘﺎم رهبری ﺣﺰب اﷲ ﺑﺮای ﻳﻬﻮدﻳﺎن ﮐﺎﺗﻴﻮﺷﺎ و ﻧﺎرﻧﺠﮏ ﻣﯽﻓﺮﺳﺘﺎد.

ﻳﮏ ﻣﺴﻠﻤﺎن اﻳﺮاﻧﯽ، ﺑﻪ همین ﻣﻨﻮال، ﺗﻨﻬﺎ از اﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ ﭘﺪرش ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺑﻮدﻩ اﺳﺖ،
و ﭘﺪر او ﻧﻴﺰ ﺑﺪﻳﻦ دﻟﻴـﻞ ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺑﻮدﻩ ﮐﻪ ﭘﺪری ﻣﺴﻠﻤـﺎن داﺷﺘﻪ اﺳﺖ، و ﭘﺎﻳـﺎن اﻳﻦ ﺧﻂ زﻧﺠﻴﺮ در هر ﺷﺮاﻳﻄـﯽ ﺑﻪ زرﺗﺸﺘـﯽ فلک زادﻩ ای ﻣﯽ رﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻋﺮب ﻻ اﻟﻪ اﻻ اﷲ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻧﺮا داﻧﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.

و اﮔﺮ همین ﻣﺴﻠﻤﺎن ﺑﺨﻼف ﻧُﻪ از دهم دﻳﮕﺮﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﺟﻬﺎن ﺳﻨﯽ ﻧﻴﺴﺖ و ﺷﻴﻌﻪ اﺳﺖ،
ﺑﺎز ﺑﺪﻳﻦ دﻟﻴﻞ اﺳﺖ ﮐﻪ اﺿﺎﻓﻪ ﺑﺮ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﭼﻬﺎردﻩ ﻗﺮن ﭘﻴﺶ ﻳﮏ ﻋﺮب، ﺷﻤﺸﻴﺮ ﭼﻬار ﻗﺮن ﭘﻴﺶ ﻳﮏ ﻗﺰﻟﺒﺎش از او ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﺑﻮد ﮐﻪ ﻳﺎ ﺑﻪ اﺑﻮﺑﮑﺮ و ﻋﻤﺮ و ﻋﺜﻤﺎن ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻔﺮﺳﺘﺪ و ﻳﺎ ﺁﻣﺎدﻩ ﺁن ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﺳﺮش ﺑﺮﻳﺪﻩ ﻳﺎ ﺷﮑﻤﺶ ارﻩ ﺷﻮد.

(منبع: کتاب تولدی دیگر .اثر شجاع الدین شفا) گزیده ای از مقدمه کتاب

دین


دینهای امروزی چگونه پدید آمده اند؟

پدیده دین یکی از جهانی ترین و گسترده ترین پدیده های اجتماعی – انسانی در روی زمین است . هیچ کشور ، جامعه ، قوم ، قبیله ، طایفه ، ایل یا گروهی را در جهان نمی توان یافت که اعتقادهای دینی یا باورهای مذهبی –با شدت بیشتر یا با قدرت کمتر- در بین مردم آن وجود نداشته باشد . خاستگاه یا نطفه تمامی دینهای زنده کنونی را که جهانگیر هستند باید در نخستین اندیشه ها ، باورها ، اعتقادها ، دعاها ، نیایش ها و انگیزه های انسانهای پیش از تاریخ جستجو کرد . تمامی دینهای بزرگ امروز جهان _ به ویژه دینهای تک خدایی یا سامی _ پس از گذشت چندین هزار سال از دگرگونی و تکامل ساده ترین اندیشه های دینی پدید آمده اند . و به پیچیدگی و تکامل امروزی خود رسیده اند .پیدایش هیج دین بزرگی ناگهانی نبوده و دست کم سه دین شناخته شده جهان _یهودیت،مسیحیت و اسلام_دین های مستقل و جدایی از یکدیگر نیستند بلکه از دگرگونی یکدیگر پدید آمده اند و با یکدیگر هم ریشه و هم اصلند. یهودیت که خاستگاه و سرچشمه ی مسیحیت و اسلام به شمار می رود به صورت ناگهانی به شکل امروزی خود پ...دید نیامده بلکه در طول مدتی بیش از چندین هزار سال در حال پیدایش ، دگرگونی و تدوین بوده و از گرد آوری مجموعه اندیشه ها ، باورها ، اعتقادها ، مراسم نیایش ها، و دعاهایی که سرچشمه ی آن به دوران زندگانی انسان های وحشی و نیمه وحشی می رسد پدید آمده است. مسیحیت دین مستقل و جداگانه ای از یهودیت نیست و در واقع اصلاحات و تجدید نظرهایی در آن بوده است بخش بسیار بزرگی از اسلام ، تکرار داستانها ، قصه ها ، پندها ، اندرزها و آموزش های یهودیت و مسیحیت است. در ویژگی های این دین خصوصیات محیطی خاستگاه این دین و ویژگی های اخلاقی-فکری بنیادگذاران آن دیده می شود.

بسیاری از دانشمندان رشته های گوناگون علوم طبیعی – انسانی ، فیلسوفان و اندیشمندان می گویند تمامی دینها و مذهب های کنونی جهان پدیده ه ای اجتماعی ، انسانی هستند و سرچشمه ی آن جهانی یا خاستگاه آسمانی ندارند. دین ها و مذهب ها هم به مانند
سایر عنصرهای فرهنگ و تمدن بشر _ادبیات ، حقوق ، صنعت ، هنر ، سیاست ، حکومت_ساخته و پرداخته ی فکر و اندیشه ی انسانند. در هیج دین یا مذهبی کمترین نشانی از این که بتوانیم آن را (غیر انسانی) ، (آسمانی) ،( فوق بشر) ، یا (آن جهانی) بنامبم دیده نمی شود.

خواندن متن کتابهایی که (آسمانی ) نامیده شده اند به روشنی تمام نشان می دهند تمامی مطالب این کتابها از سوی انسانهایی نوشته شده اند که میزان معلومات آنان بازتاب علم و دانش دوران زندگی آنان بوده و به همین دلیل چون درباره جهان و طبیعت معلومات اندکی داشته اند اظهارنظرهای علمی آنان اشتباه بسیار دارند و در دنیای امروز بی اعتبار شناخته شده اند.

برخورد علم و دین ، دکتر احمد ایرانی

خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده يا تنگ میگرداند

خدا روزى را براى هر كه بخواهد گشاده يا تنگ میگرداند
رعد - 26
بگمان پروردگار تو براى هر كه بخواهد روزى را گشاده يا تنگ مىگرداند در حقيقت او به [حال] بندگانش آگاه بيناست
الاسرا - 30
خدا بر هر كس از بندگانش كه بخواهد روزى را گشاده مىگرداند و [...يا] بر او تنگ مىسازد زيرا خدا به هر چيزى داناست
عنکبوت - 62

دانا، قادر، عالم و توانا
صفت هایی که میشه تو دادگاه انسانیت الله رو باهاشون محکوم کرد
نمیتونه برای ندیدن ها و یا کمک نکردنهاش خودش رو به ناتوانی یا جنون بزنه!!
برای چشم بستن رو مردن هزاران انسان یا تجاوز به هزارن زن در جهان
اگه الله وجود داشته باشه و تمام توانایی هایی رو که ادعا میکنه داشته باشه مستحق دادگاهی شدنه!

سخنان غیر منطقی الله

سخنان غیر منطقی الله

مغلطه از این واضح تر؟!
عده ای برای ایمان آوردن بدنبال سند و مدرک میگردند و از پیامبر در خواست معجزه میکنند.
پاسخی که الله به آنان میدهد در خور توجه است دقت کنید!
قرآن : "بگو معجزات تنها در اختیار خداست"
... خب ای الله گرامی اگر می ترسی معجزه ات را پیامبرت به نام خود سند بزند خودت با بندگانت صحبت کن و خودت معجزه را به آنها نشان بده!!!
خب وقتی پیامبر بفرستی مردم معجزه می خواهند چرا بهانه تراشی میکنی؟!
وانگهی درغگوی کم حافظه بالاخره الاغ سوپر دولوکس پیامبربراق ، اژدهای موسی ، مرده زنده کردن عیسی معجزه هستند یا نیستند؟!

منطق جمله ی بعدی الله که دیگر نیاز به نوبل دارد :
قرآن : شما چه می دانید که اگر [ معجزه هم ] بیاید باز ایمان نمی آورند؟!!!

مسلمین فرافکنی را از الله گرامیشان آموخته اند
الله گرامی شما اول معجزه را نشان بده اگر ایمان نیاوردند بعد ایراد بگیر !!!
از یک طرف می گوید ایمان نمی آورند از طرف دیگر می گوید:
دلها و دیدگانشان را برمی گردانیم [ در نتیجه به آیات ما ایمان نمی آورند ] چنان که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند!!!
خب اگر خودت دلهای آنها را برگرداندی که نباید از آنها ایراد بگیری

یک موجود خود درگیر و توهمی به اسم الله در قرآن هست که الفبای منطق را هم بلد نیست بعد پیروانش به دنبال مدرنترین علوم در گفته های او هستند!!!
من شما را هدایت نمی کنم ولی اگر ایمان نیاورید پدرتان را در می آورم ، دلهایتان را بر میگردانم ولی انتظار دارم هدایت شوید ، معجزه به شما ارائه نمی دهم چون می دانم هدایت نمی شوید البته معجزات هم زیاد دارما ولی رو نمی کنم!!!
و خداوند یک عقل درست و حسابی به الله بدهد!

عیسی چیزهایی که الله نمی داند را به او توضیح می دهد!!

عیسی چیزهایی که الله نمی داند را به او توضیح می دهد!!

ترجمه ی آیه ی 117 :
من به آنها هرگز چیزی نگفتم جز آنچه تو مرا بدان امر کردی ، که خدای را پرستید که پروردگار من و شماست ، و من بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودم مادامی که در میان آنها بو...دم ، و چون روح مرا گرفتی تو خود نگهبان و ناظر اعمال آنان بودی ، و تو بر همه چیز عالم گواهی

خب اگر الله ناظر اعمال آنهاست چرا عیسی مسیح باید به او اطلاع بدهد!

ترجمه ی آیه 118 :
اگر آنان را عذاب کنی باز ( خدایا ) همه بندگان تو هستند ، و اگر از گناه آنها درگذری باز توانا و درست کرداری

باز عیسی به الله یاد آوری می کند که اینان بندگان خودت هستند !!!
احتمالا عیسی هم می دانسته که الله فراموشی دارد!!!

در آخر باز الله یادش می رود که خود را "من" خطاب کند و می گوید الله بر همه چیز تواناست!

الله گرامی بگو من بر همه چیز توانا هستم

ترجمه ی آیه ی 120 :
فرمانروایی آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست خدای راست ، و او بر هر چیز تواناست.

سوره ی بخور بخور یا مائده سوره ای است که چندین مشخصه دارد :

یکی اینکه الله دائم می گوید از من بترسید ،پس سوره لولو سرخرمن هم می تواند نامیده شود!
دائم می گوید یهودیان بد هستند ،پس سوره ی آنتی یهود هم می تواند نامیده شود!
ولی بهترین نام برای این سوره
"سوره ی الله فراموشکار" است!!!

ادعاي مبهم الله در مورد معجزه بودن قرآن


ادعاي مبهم الله در مورد معجزه بودن قرآن

يكي از دلايلي كه مسلمانان براي معجزه بودن قرآن مياورند تحدي يا اينكه هيچ كس نميتواند مانند قرآن بياورد و پس قرآن كلام خدا است،

و با تكيه بر اين مقدمه پر از ايراد نتيجه گيري ميكنند در حاليكه مقدمه خود را نميتوانند اثبات كنند و ما امروز ميخواهيم به تعدادي از اين ايرادها اشاره كنيم.

1_ اينكه هيچكس نميتواند مانند قرآن بياورد خود يك ادعاي غير قابل اثباتي است چون براي اثبات ان بايد به تك تك افراد جهان از 1400 سال پيش تا به امروز رجوع كرد تا ببينيم كه ايا ميتواند مانند قرآن بياورد يا خير؟
كه اين امكانپذير نيست و از كجا معلوم كه در اينده كسي پيدا نشود كه بتوانند مانند قرآن را بياورد؟
2_ اگر شخصي بخواهد اين ادعاي قرآن را نقض كند بايد يك ايه بياورد يا يك سوره يا ده سوره و يا كتابي مانند قرآن؟
چو الله در قرآن بارها نظرش در اين مورد عوض شده است و مثلا در ايه 34 سوره طور گفته است يك سخن مانند قرآن:
پس اگر راست مىگويند سخنى مثل آن بياورند)۳۴(سوره طور

باز در ايه 23 سوره بقره گفته است كه يك سوره بياورند:
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك داريد پس اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد)۲۳(سوره بقره
اما با بد شدن اوضاع و وقتي كه الله ميبيند كه اين شرط را شاعران عرب به راحتي انجام ميدهند پشيمان ميشود و در ايه 13 سوره هود ميفرمايد كه 10 سوره مثل قرآن بياوريد:
يا مىگويند اين ]قرآن[ را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگوييد ده سوره برساخته شده مانند آن بياوريد وغير از خدا هر كه را مىتوانيد فرا خوانيد)۱۳(سوره هود
اما باز هم نظر جناب الله عوض ميشود چون وقتي كه كسي بتواند يك ايه يا يك سوره مانند قرآن را بياورد بطور يقين ده سوره را هم ميتوانند و باز جناب الله شرط را عوض ميكند و در ايه 88 سوره اسرا ميگويد يك قرآن كامل بياورند:
بگو اگر انس و جن گرد آيند تا نظير اين قرآن را بياورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتيبان برخى]ديگر[ باشند)۸۸(سوره اسرا


در اين ايه الله براي اثبات ادعايش دست به مغلطه ديگري ميزند و ميفرمايد اگر جن و انس ... حال بايد اين سوال را از مسلمانان پرسيد كه اگر شما ادرس جنيان را داريد بدهيد تا ما از انها هم بپرسيم كه ايا واقعا انها هم نتوانسته اند مانند قرآن را بياورند؟

3_ ايراد ديگري كه به اين ادعا وارد است بحث قضاوت كردن و داوري بين ايات مخالفان با ايات قرآن است
چون الله در قرآن شخص سوم و بيطرفي را باقي نگذاشته است يا از مومنان طرفدار الله هستيد يا كافر و بارها و بارها الله در قرآن به مخالفان گفته است كه انها نميفهمند،مثل خران وحشي هستند و ...
و بارها هم گفته كه خودش اجازه درك حقيقت را به مخالفان نميدهد پس در اين ميان چه كسي بايد داور و قاضي اين جريان باشد؟

4_ ايا فقط به دليل اينكه كسي نتواند مانند انرا بياورد اثبات اللهي بودن قرآن است؟پس اگر هر كتاب ديگري در جهان وجود داشته باشد كه كسي نتواند مانند انرا بياورد ان كتاب هم الهي است؟
5_ منظور الله از مانند قرآن چيست؟ايا از لحاظ ساختار ادبي و صرف و نحو منظورش بوده يا از لحاظ محتوا و معني؟
6_ وقتي كه الفبا ساخته و اختراع بشر است پس چگونه ميشود گفت كه قادر خلق كتابي مانند قرآن نيست؟
هر كسي ميتواند موارد ديگري را به اين ليست اضافه كند و اين استدلال عقيم را بيشتر به چالش بكشد.
در اخر اگر مسلمانان ميتوانند متني مانند متن من بياورند و الا ايمان بياورند كه اين كلام خدا است و بنده هم خدا هستم و اگر ايمان نياورند جهنم در انتظارشان است.

شب قدر


ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم@ و تو چه میدانی شب قدر چیست ؟! @شب قدر از هزار ماه برتر است@در آن شب فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر كارى فرود آيند@شبي است مملو از سلامت است تا طلوع صبح@

این سوره باعث دردسر بزرگی از صدر اسلام تا کنون برای مفسرین شده که آیا بالاخره قرآن در 23 سال نازل شد یا در یک شب؟
( و نظریه نزول دفعی قرآن هم ازین سوره آمده) یا اینکه اصلا شب قدر چیست؟
چطوری برتر از 1000 ماه است؟ روح چیست؟
ملائکه و روح را چطوری و برای چه نازل کرده ؟(اصلا مجردات مکان و زمان ندارند که بخواهند نازل شوند)
مطلع فجر چه زمانیه؟ این نزول چند ساعت بوده؟ نزول کجا بوده؟(چون اگر اینجا شب باشد آن طرف کره زمین روز است)و غیره....
به هر حال این سوره کلی سوال و اشکال ایجاد میکنه و دهن مفسر رسما سرویس میشه در تفسیر این سوره .

با رجوع به کتب اسباب نزول و کتب تفسیری مسلمین قضیه روشنتر می شود.(1)

قضیه ازین قرار است که محمد در آغاز بعثتش قصه های زیادی از پیامبران بنی اسرائیل و اقوام و سر گذشت آنها برای اصحاب میگفته,
روزی که اصحاب جمع بودند محمد قصه مردی از قوم بنی اسرائیل رو میگه که هزار ماه شب ها تا صبح عبادت خدا رو میکرده و روزها تا بیگاه لباس رزم میپوشید و در راه خدا جهاد میکرده,
این قصه باعث تعجب فراوان اصحاب محمد میشه, محمد هم برای جمع و جور کردن قضیه و اینکه کم نیاره جلوی اصحاب سوره قدر را نازل میکنه به همین سادگی .

یعنی محمد میخواسته بگه که اگه اون مرد 1000 ماه در راه خدا سلاح پوشید و جهاد کرد , این که چیزی نیست, قران منم تو یه شبی نازل شده که از 1000 ماه برتره و شما نمیتونید پی به عظمتش ببرید,
و بقیشم یه جوری گفته که اصحاب گیج بزنند , مثلا تو این شب ملائکه و روح نازل میشند( در حالی که شرح نداده چطوری و برای چی) و این برکت تا صبح ادامه دارد....

________________
(1)منابع:
تفسیر طبری,محمد بن جریر طبری,ج30,ص329
تفسیر قرآن العظیم,ابن ابی حاتم رازی,ج10,ص3452
الکشف والبیان عن تفسیر القرآن,ثعلبی,ج10,ص256
اسباب نزول ,واحدی نیشابوری,ص304
لباب النقول, جلال الدین سیوطی,ص215
تفسیر رازی, فخر الدین رازی,ج32,ص30
الجامع لاحکام القران,قرطبی,ج20,ص132
تفسیر قران العظیم,ابن کثیر,ج4,ص567
سنن کبری,بیهقی,ج4,ص306

معجزات علمی قرآن، نازل شدن آهن (!)


معجزات علمی قرآن، نازل شدن آهن (!)



یکی از "معجزاتی" که برخی از مسلمانان مطرح می‌کنند مربوط به این است که آهن نمیتواند در زمین ایجاد شده باشد و باید از جایی خارج از زمین به زمین وارد شده باشد، این افراد از آیه زیر برای اثبات این "معجزه" استفاده می‌کنند:

سوره الحدید آیه 25

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ .

ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسائي حق و قوانين عادلانه) نازل كرديم، تا مردم قيام به عدالت كنند، و آهن را نازل كرديم كه در آن قوت شديدي است، و منافعي براي مردم، تا خداوند بداند چه كسي او و رسولانش را ياري ميكنند بيآنكه او را ببينند، خداوند قوي و شكست ناپذير است.

پاسخ به این "معجزه" بسیار آسان است، در دوران قبل از عصر آهن، تنها منبع دریافت آهن سنگ های آسمانی بوده است و اعراب با سنگهای آسمانی آشنایی داشته اند.

بعنوان مثال حجر الاسود یک سنگ آسمانی است که بر روی زمین افتاده است. بنابر این ایده اینکه آهن باید از آسمان به زمین افتاده باشد در میان اعراب وجود داشته اشت و چنین چیزی دانش جدیدی نبوده است.

افزون بر این بخش بزرگی از هسته مایع زمین را آهن تشکیل میدهد و زمین شناسان را باور بر این است که میدان مغناطیسی زمین ناشی از وجود آهن در هسته زمین است،
آهن از وافر ترین عناصر موجود در کره زمین است و تصور اینکه آهن روی زمین پس از شکل گیری زمین از فضا به زمین وارد شده است کاملاً غلط است.
اما آنچه حقیقت دارد این است که زمین خود بخشی از فضاست و هر آنچه در زمین است در نتیجه از فضاست.

محمد و اعدام یک شخص از روی گمان


محمد و اعدام یک شخص از روی گمان


صحیح بخاری جلد 4 کتاب 52 شماره 286:

سلمه بن الاکوع، روایت کرده است، در هنگام سفر یک جاسوس مشرک پیش پیامبر آمد.
جاسوس نزد اصحاب پیامبر نشست و آغاز به سخن کرد و سپس رفت. پیامبر گفت (به اصحابش)، "او را دستگیر کرده و بکشید."،
پس من او را کشتم.پیامبر اموال آن جاسوس کشته شده را به او داد (علاوه بر سهم او از غنائم).

آنگونه که آشکار است، تلاشی برای اینکه مشخص شود آن شخص واقعا جاسوس بوده یا اینکه دلیل دیگری برای رفتن داشته است انجام نگرفته است، محمد تنها نسبت به آن شخص شک داشت و بر اساس همین شک خود دستور قتل آن شخص را داد.

آیا این قضاوت محمد بر اساس آگاهی او از حقیقت انجام گرفته است؟

آیا این عادلانه است که شخصی را بدون اینکه به او اجازه صحبت کردن و توضیح دادن در مورد خود و همچنین دفاع از خود داده شود اعدام کرد؟

منبع: http://answering-islam.org.uk/Muhammad/Enemies/spy.html

قابل توجه آندسته از دوستان مسلمانان که پیشنهاد مطالعه ی منابع غربی را بما میدهند!!!

سوره های زمینی


سوره های زمینی

یکی از معروف ترین سفسطه های مسلمانان که از آیات خود قرآن نیز برگرفته شده است همواره این بوده است که اگر شما میگویید قرآن کتاب آسمانی نیست، سوره ای مثل قرآن بیاورید!

این سفسطه نوعی اتمام حجت است، اسلامگرایان وقتی در بحث ها گیر میکنند و دیگر قدرت استدلال ندارند و دروغهایشان آشکار میشود این آخرین حربه را بکار میگیرند تا از بحث فرار کنند و مبادا ایمان خود را با خرد عوض کنند.
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَلَن تَفْعَلُواْ فَاتَّقُواْ النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ.
و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل کرده ايم در ترديد هستيد ، سوره ای همانند آن بياوريد و جز خدای همه حاضرانتان را فرا خوانيد اگر راست می گوييد؛ و هرگاه چنین نکردید و هرگز نتوانید کرد، پس بترسید از آتشی که برای کافران مهیا شده و هیزم آن مردم و سنگها هستند.
....................
سوره توبه آیه 123
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ.
ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!

آیه زمینی:

يا ايها العاقلون لا تقتلوا الذین یلونکم من المخالفين وليجدوا فيكم رحمة و الانسانیه واعلموا ان الله مع العادلين.
ای خردمندان، کسانی از مخالفان که در نزد شمایند را نکشید! تا در شما ترحم و انسانیت را بیابند. و بدانید که خداوند با عدالت پیشگان است!
...........
سوره مائده 38
وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ.
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كردهاند دستشان را به عنوان كيفرى از جانب خداببريد و خداوند توانا و حكيم است.
آیه زمینی:
دست هیچ کس را به هیچ عنوان نبرید، با فقر مبارزه کنید و حکومت های عقل محور و انسان محور ایجاد کنید تا کسی دزدی نکند

البته از این دست سوره های زمینی ما بسیار اورده ایم اما گویا مسلمانان عزیز فراموشکار تشریف دارند

حرمت ريش در اسلام



حرمت ريش در اسلام

همه مراجع ، فتوا به حرمت ريش تراشي داده اند و فرقي در حرام بودن، بين تراشيدن تمام صورت و يا قسمتي از صورت نگذاشته اند!!

ريش به قدري در اسلام اهميت دارد كه اگر كسي ريش ديگري را بكند طوريكه ريش او به طور كلي از بين برود ، بايد ديه كامل بپردازد و اگر قسمتي از ريش روييد و قسمت ديگر نروييد ، بايد يك سوم ديه را بدهد.

از امام صادق نقل شده است كه اميرالمؤمنين در مورد كسي كه ريش ديگري را از بين ببرد به طوريكه اصلا نرويد ، حكم كردند كه بايد ديه كامل بپردازد و اگر قسمتي از آن روييد بايد يك سوم ديه را بپردازد.

امام خميني هم در تحرير الوسيله ، ج 2 ، بحث ديه موي سر و ريش ، همين فتوي را می دهد.

اما چرا ؟ علت حرام بودن ريش تراشي چيست؟؟دلايل فرا علمي آن را در احاديث زير بيابيد.

رسول خدا فرمود:پروردگار من دستور به گذاشتن ريش و كوتاه كردن سبيل داده است.و نيز فرمود : سبيل هايتان را كوتاه نماييد و محاسن (ريش) خود را بلند نگاه داريد و خود را شبيه يهوديان مگردانيد.

و باز هم به نقل از او :
مجوسان ريش هاي خود را مي تراشند و سبيل ها را بلند نگه مي دارند .ولي ما مسلمين سبيل هاي خود را كوتاه و محاسن را بلند نگه مي داريم و داشتن ريش و كوتاه كردن سبيل مطابق با فطرت انساني ست(؟؟؟؟!!!؟؟؟؟)
و فرمود كسي كه خود را شبيه غير مسلمان در آورد از ما نيست.

رسول خدا:

محاسن را از ته زدن يك نوع مثله است و كسي كه خود را شكنجه و اذيت كند لعنت خداوند بر او باد .

ده عمل زشت و گناه باعث نابودي قوم لوط شد ، كه دو عمل از آنها تراشيدن ريش و بلند كردن سبيل ها بود .

شانه زدن ريش ها ، رزق و روزي را زياد مي كند .

مو و (ريش) زيبا لباسي است كه خداوند داده ، بنابراين آن را گرامي بداريد.


حبابه والبيه مي گويد :
حضرت علي را جلوي لشكري ديدم در حالي كه با تازيانه دو سري فروشندگان ماهي بي فلس را كه فروش آنها حرام بود ، مي زد و مي فرمود :
اي فروشندگان ماهي هايي كه مسخ شده بني اسرائيل اند و اي لشكر بني مروان.

فرات بن احنف سؤال كرد:لشكر بني مروان جه كساني هستند؟؟
حضرت فرمود:
آنها گروهي بودند كه ريش هاي خود را مي تراشيدند و سبيل هاي خود را تاب مي دادند و در اثر اين دو گناه مسخ شدند و به شكل حيوانات در آمدند.

از امام صادق منقول است:

شانه كردن موي سر و ريش غم و غصه و وبا را از بين مي برد.

شانه كردن ريش دندانها را محكم مي كند.

شانه كردن موي سر( و ريش ) بلغم را دفع مي كند و باعث از بين رفتن فقر و درد مي شود.
و نيز ايشان در تفسير آيه 31 سوره اعراف كه مي فرمايد :
زينت خود را در هنگام مسجد رفتن همراه داشته باشيد ،فرمود : شانه كردن ، مو (و ريش) را زيبا مي نمايد و باعث بر آورده شدن حاجت مي گردد.

و اينبار در مورد اندازه ريش از امام صادق منقول است كه : كسي كه ريش او بلند تر از يك قبضه دست باشد ، جايگاهش در جهنم خواهد بود.

و اما سبيل و عواقب بلند نگه داشتن آن(؟؟؟!!!؟؟؟)

رسول خدا فرمود:

سبيل خود را بلند نگه نداريد زيرا شيطان آنجا را جايگاه خود قرار مي دهد و در آنجا مخفي مي شود.

يا علی ، كسي كه سبيل خود را كوتاه نكند ، مسلمان واقعي نيست ، شفاعت ما شامل حال او نمي شود ،
هميشه مورد لعن خدا و فرشتگان است ، دعاي او اجابت نمي شود و در هنگام قبض روح با سختي روحش از بدن جدا مي شود ،
عذاب او در قبر بسيار سخت است ، براي هر موي سبيل مارها و عقرب ها بر او مسلط مي شوند ،
تا قيامت در قبر عذاب مي شود و هنگامي كه از قبرش خارج مي شود در پيشانيش نوشته شده كه اين شخص اهل جهنم است.

تمام مطالب گفته شده از كتاب پاسخ به پرسش هاي جوانان ج اول نوشته اسدالله محمدي نيا گرفته شده است كه تمامي منابع مورد استفاده در پا ورقي اين كتاب ذكر شده جهت اطلاع بيشتر مي توانيد رجوع كنيد.

http://ketabeqom.com/index.php/page,Site.FullBookInfo/bookId,15371