۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

ايا ايرانيان بخاطر علاقه به ائمه اطهار مذهب تشيع را انتخاب كردند؟

ايا ايرانيان بخاطر علاقه به ائمه اطهار مذهب تشيع را انتخاب كردند؟

از لحظه ورود ويروس جهل و خرافات كه به اسم اسلام انرا ميشناسيم به
ايران تاريخ كشورمان شاهد جنايات و قتل عام هاي بسياري بوده است،روزي به جرم مسلمان نبودن،روزي به جرم شيع...ه نبودن،روزي به جرم شيعه بودن و...
يكي از جناياتي كه كمتر به ان پرداخته شده است نحوه شيعه شدن اجباري ايرانيان است كه لكه ننگ دیگري به دامان پليد اسلام اضافه شده است و ان چيزي كه باعث تعجب و شگفتي ادمي ميشود اين تعصب شيعه گري ايرانيان است،
به همين دليل امروز ميخواهيم شيعيان عزيز را با تاريخ تشيع و نحوه شيعه شدن پدران و مادرانشان بيشتر اشنا كنيم تا بدانند اجدادشان چقدر عاشق و شيداي مذهب شيعه بوده اند.
هشدار:
به دليل وجود مطالب خشونت اميز و شرح شكنجه هاي انجام شده بر روي انسانها خواندن اين مقاله براي افراد زير 16 سال و كساني كه مشكل قلبي دارند توصيه نميشود.

صفويان در تبریز ۲۰ هزار مرد را کشتند و مساجد اهل سنت را یا تخریب ویا
تبدیل به طویله شان کردند .
برای نمایش پیروزی و تسلط به تبریز۱۲ نفر جوان زیبا روی تبریزی را
انتخاب کرده وبه دربار بردند و شاه به همه شان تجاوزکرد .
شکم زنان باردار دریده می شد و جنین شان به جرم کافر بودن کشته می شد .
در اردبیل هرکس را که به تغییر مذهبش راضی نمی شد به همراه همه ی اعضای خانواده در درون خانه اش به آتش می کشیدند
یکی شکنجه هايي كسي كه حاضر به تغيير مذهبش به تشيع نميشد این بود که زن یادختر فرد مورد نظر را در برابر دیدگانش بر پشت ماده خری می بستند و ترتیبی داده می شد که خر نری به وی تجاوز کند .
یک شکنجه ی دیگر بر روی نیزه نشاندن دختر خانواده بود برای فشار آوردن بر پدرش نیزه را از نشیمن گاه وارد کرده و تا بالا در بدنش فرو می کردند و
آن را همچون میله ی پرچم در زمین می کاشتند
شكنجه رايج دیگر زمان صفویه این بود که یک مفتول تیز را از پوست کمر وارد بدن فردکرده و از پوست پشت گردنش بیرون میآوردند و مانند گوسفند او را بر آتش کباب می کرده و می خورده اند

پوست بدن قربانی را با یک جسم برنده خراش می دادند وشیره ی خرما بر آن میمالیدند و در یک صندوق انداخته و صندوق رابا مورچه می انباشتند .مورچه ها به هوای خوردن شیره ها گوشت تن قربانی را ذره ذره می جویدند و باعث می شدند که فرد قربانی از خونریزی و عفونت و خورده شدن بدنش با زجر زیاد در طی چندین روز به آهستگی بمیرد .

زنده در روغن یا آب جوش انداختن قربانی هم مرسوم بود .
ریختن قیر یا سرب داغ در گلو و برکندن زبان و چشم هم يكي ديگر از شكنجه هايي بود براي ترساندن و شيعه كردن الباقي مردم استفاده ميشد.
زنده خواری دشمنان و استفاده از جمجمه دشمنان بعنوان جام شراب يكي از شيوه هاي رايج بود.
در دوران حکومت صفویان دسته اي جلاد خامخوار وجودداشته است که به فرمان شاه، مقصرین را زنده زنده می خوردند. گاهی شاهان صفویآنان را احضار کرده و دستور می دادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند.
این دسته از آدم خواران که در دربار شاه عباس نگهداری می شدند چگين نام داشتند.
نقل است که لشکر چهل نفری آدم خواران شاه عباس همه جا او را همراهی میکردند و قربانیان را می خوردند.
دسته آدم خواران "چگین" یا گوشت خام خور نامیده می شدند.

این جماعت {آدم خواران} آلت دست شاه بودند تا غضب خود را بنشاند آنان گنهکاران را از یکدیگر می ربودند و بینی وگوش های او را می کندند سپس بقیه اعضای بدن مجرم را می خوردند!
جالب است که گاهی بر سر خوردن بدن مجرمین بین آنها نزاع در می گرفت مثل گروه کفتارانی که بر سر لاشه بودند این جماعت لباس های مخصوص می پوشیدند تاج آنها بی عمامه بود اطراف تاج را با موم می آراستند اکثر آنها مردانی قوی هیکل و زشت صورت بودند.
برگرفته از کتاب "شاه عباس کبیر"نوشته دکتر پناهی سمنانی انتشارات کتاب نمونه

شاه عباس شیخ احمد آقا میرغضب را به همرا لشکریان جلادش با چوب و چماق” و کارد و خنجر، میل و منقل و نطع و سه پایه و سایر آلات و ابزار ضرب و جرح و کشت و کشتار به گیلان فرستاد و آنها وارد عمل شدند.

آنها هر گیلانی را که یافتند یا شکنجه کردند و یا کشتند.
بریدن دست و پا و گوش و بینی و زبان، کوبیدن گوش به دیوار، داغ کردن با میله های آهنی، فرو بردن درفش سرخ کرده در بدن، پا برهنه راه بردن روستاییان ساده و بیچاره روی مجمعه تفتیته و داغ از شکنجه های رايج بود
پاریزی در کتاب “اقتصاد عصر صفوی” می نویسد:
در مجموع شیخ احمدآقا؛میرغضب باشی شاه عباس؛ قریب یکسال درگیلان ماند کوچک و بزرگ، علیل و بیمار و حتی کودکان شیر خواره را در گهواره هایشان کشت.
فاجعه آن چنان هولناک و سبعانه بود که شکم زن های حامله را دریده، جنین ها را خارج نموده، بر سر نوک نیزه ها کرده و جهت زهرچشم گرفتن و عبرت اهالی به تماشا می گذاشتند.
امیر حسین خنجی در کتاب شاه اسماعیل صفوی ص 17 و 18مینویسد:

دسته ای از تبر به دستان قزلباش ،کودکان خردسال را زنده زنده به میان آتش پرتاب می کردند و خانوادهاي کودکان را مجبور به تماشاي زوزه های کودکانشان و كباب شدن انها ميكردند
یکی از بزرگان تبریز که نخواسته بود شیعه شود را گرفته،کف دست ها و
پاهایش را بر کنده ی درخت میخکوب کرده و در این حال زتده زنده ،
پوستش را مثل پوست گوسفند میکشيدند

منابع براي مطالعه بيشتر:

کتاب: دانشنامه ی شکنجه و کشتار شاهان، و قدرتمندان ایران
کتاب شاه اسماعیل صفوی
كتاب اقتصاد عصر صفويه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر