بقره(217) ای پیغمبر مردم از تو راجع به جنگ در ماه حرام سوال کنند بگو
گناهی است بزرگ ولی باز داشتن خلق از راه خدا و کفر به خدا و بیرون کردن
اهل حرم بسیار گناه بزرگتری است.
بقره(217) تنها یک آیه توجیهی ...بعد از عمل و واقعه نخله است. این آیه قبل از واقعه نیامده است بلکه بعد از عمل خلافی که بتوسط عبدالله جحیش و هشت نفر از مهاجرین در اولین راهزنی از تاریخ صدر اسلام صورت گرفته است نازل شده است.
تازیان در بین خود بعلت جنگهای دائم، قراردادی منعقد نموده بودند که در 4 ماه از سال یعنی در ماههای" ذی القعده- ذی الحجه- محرم - رجب" با یکدیگر نجنگند و قرارداد صلح امضا نموده بودند. قرآن در تایید این قانون بادیه نشینان آیاتی دارد.
آیات تایید ماههای حرام در قرآن:
بقره(194- 217) توبه(5- 36- 37) مائده(97).
در دوران مدینه محمد بخاطر دوستی با قبائل اوس و خزرج از توان نظامی برخوردار گشت.مهاجرین گرسنه و بدون شغل و کسب بودند.باید برای رفع این معضل اقتصادی چاره بیاندیشد.تخصص مهاجرین و انصار فقط در شمشیرزنی و جنگ بود. این شروع تفکر بر آیات قتال و جهاد بود.دراولبن تلاش برای راهزنی و دستبرد بر کاروانی از قریش در محلی بنام" البوا یا وادان" محمد انتظار رویارویی با کاروان قریش را داشت.ولی آنها ردپای از کاروان آنجا نیافتند.
در طی این سفرو تلاش بر راهزنی محمد دستور و فرمان شومی را صادر می نماید:
"وقتی یکی از مسلمانان در طول سفر از وی پرسید که آیا مجاز است که به مشرکین در شب حمله کنیم در حالیکه احتمال این میرود که زنان و کودکانشان در خطر بیافتند؟ پیامبر پاسخ میدهد: آنها یعنی زنان و کودکان از آنها هستند. یعنی آنها نیز مشرک هستند"
البخاری. جلد 4. حدیث 3012. برگرفته از کتاب محمد .رابرات اسپنسر. صفحه 115.
این کودکان که به سن رشد و بلوغ فکری نرسیده اند را در چه صورت و شکلی میتوان مشرک و کافر نامید؟ گناه زنان و کودکان همراه کاروان درچه بوده است؟ این حدیث همان هدف وسیله را توجیع می کند نمی باشد؟ معیار و مبنای اخلاق در کجای این حدیث است؟ براستی که این همان فضیلت اسلامی است که برگرفته از رذیلت انسانی است.تمام تاریخ اسلام برآمده از این قیبل فضیلت های اسلامی است. قتل و غارت و کشتار و دزدی و اسیر بردن دختران و زنان شوهر دار هیچکدام بر مبنای عقل و اخلاق نبوده است.
بهرصورت آن شب نزاعی در نگرفت و آنان با کاروانی از قریشیان برخورد ننمودند.
ولی محمد مطلع گشت که کاروانی دیگر از شام بسوی مکه در سفر است.او به عبدالله ابن حجیش ماموریت غارت آن کاروان را داد.
عبدالله جحیش با هشت نفر از مردان مهاجر در پی انجام اولین راهزنی بعد از هجرت بودند. مهاجرین وارد شده در مدینه شغل و کسب نداشتند. شکم گرسنه بود و نیازمند به پول و غذا، این اولین تلاش برای گذران معیشت بود. تلاشی که بعدها تبدیل به شغل و مهارت اصلی رزمندگان جان برکف اسلام گردید.
محمد نامه ای به عبدالله داد و گفت بمدت 2 روز که از مدینه بطرف مکه حرکت نمودید این نامه را باز کن و دستوراتش را پی گیری بکن.
عبدالله اینچنین نمود. بعد از 2 روز نامه را بازکرد. بدین گونه خواند. ای عبدالله وقتی که تو نامه را باز می کنید تا آنزمان در نخله بین مکه و طائف رسیده اید.آنجا منتظر کاروان قریش باش.
روز بعد عبدالله و هشت مهاجر کاروان قریش را می بیینند.کاروانی با محموله کشمش و چرم به سرپرستی عمروبن خضرمی که از شام عازم مکه بود.عبدالله با خود می اندیشید. اگر آنها را همان شب تنها بگذارد کاروان فردا به منطقه حریم امن کعبه وارد میگردد که حق دستبرد و راهزنی و شمشیر زنی و قتال از آنان سلب میگردد. اگر هم همان شب کاروان دستبر بزند هنوز در ماه رجب هستند و منع قرارداد تایید صلح در ماههای حرام است.
نهایتا دراین تصمیم گیری طمع و گرسنگی و فقر مالی بر اندیشه های چه کنم و چه نکنم عبدالله غلبه نمود و سرپرست کاروان را کشته و دو نفر از کاروانیان را اسیر و تمامی محموله را به مدینه منتقل نمود.این اولین جنگ و دستبرد صدر اسلام را" سریه التخله" نامند.
اولین نزاع و زد و خورد در تاریخ اسلام و اولین خون در تاریخ صدر اسلام بعد از هجرت در دوران مدینه،نه بخاطر جهاد و گسترش دین و عقاید اعتقادی بوده است. بلکه اولین خون ریخته شده و نخستین نزاع از طرف مسلمانان بر مردم مکه به قصد راهزنی و دزدی بوده است.نیک که بنگری اولین تهاجم و اولین نزاع و اولین خون ریخته شده در تمام تاریخ صدر اسلام و دوران مدینه از جانب مسلمانی بر نامسلمانی نه بخاطر اندیشه مذهبی و جهاد بلکه صرفا به قصد و طمع دزدی و راهزنی بوده است.
بعد از این رسوای عبدالله، محمد تا چند روزی ازعبدالله ناراحت بود.محمد با ارائه اندیشه خود خدابینی خود و ابداع ذهنی جبریئل و الله حاضردرضمیرخود درمواقع بحرانی قادر به جوشکنی و ایجاد شرایط جدید را داشت. نزول بقره(217) و این آیه توجیهی نشات گرفته از همین صدای نهان و ضمیر درونی محمد بوده است.
زود بعد از بقره(217) در آیه بعدی به وضوح نام جهاد را برده و این عمل را تایید شرعی می نماید:
بقره(218) آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند اینان منتظر رحمت خدا باشند. هر دو آیات بقره(217- 218) بعد از عمل سریه نخله صادر شده است. یعنی بعد از عمل راهزنی انجام شده. یعنی اینکه هر دو آیه توجیهی و برآمده از مناسبات زمینی است.
نتیجه اینکه:
- هم خلاف رسم جاهلیت و ماههای مقدس بی حرمتی نمودند.
- هم دزدی و راهزنی نمودند.
- هم بیگناهی که از راه تجارت کسب معاش می نمود را کشتند.
- هم دو نفر آدم بیگناه را به اسارت گرفتند.
- هم اولین خون را در تاریخ بعد از هجرت ریختند.
تازه اسم این دزدی ناشیانه و به کاهدان زدن را هم جهاد گذاشته اند و منتظر رحمت خدا هم هستند!
آن دستور قتل و کشتار شبانه از زنان و کودکان مشرکین و این راهزنی و قتل سرپرست کاروان در ماه مقدس و حرام این تجربه را به مسلمانان داد که عمل خوب و ثواب میشود هر آنچیزی که برای مسلمانان سود و منفعت داشته باشد.
هر آنچیزی که ضرر و خسران برای مسلمان داشته باشد تبدیل به گناه میگردد. در این رهگذر هم صد البته فاکتور و معیار اخلاقی هم موجود نمی باشد. اگر لازم شد زنان و کودکان را به قتل برسانید و اگر هم لازم شد در ماه مقدس راهزنی نماید چون بر اساس بقره(218) در راه خدا جهاد نموده اند و اینان باید منتظر رحمت خدا هم باشند وعمل آنان یک فضیلت اسلامی بوده است!!!
این تفکر برآمده از نبود و عدم معیار اخلاقی بعدها در سیر گسترش و تجاوز نظامی بر ایران باستان خطوط اصلی و اندیشه جهادگران صدر اسلام را تشکیل داده بود. تجاوز بر مردمانی که از دین و آیین اسلام کمترین طلاعی نداشتند و در سرزمین های خود با خدای خود اعتقادات خود زندگی می نمودند. تجاوز بر خاک و ناموس ملل دیگران تحت عنوان جهاد اسلامی چیزی بجز دزدی و راهزنی و غارت و تجاوز بر زنان و دختران این ملل نبوده است و همگی برگرفته از وقایع صدر اسلام و اندیشه تجاوزکارانه دوران مدینه بوده است.
وقتی گفته میگردد جهادگران اسلامی در صدر اسلام، منظور این است که هم آدم می کشتند – هم غارت و دزدی می نمودند – هم به زنان شوهر دار تجاوز می کردند- هم دختران و پسران مردم را اسیر می نمودند و ضمن تجاوز جنسی در بازار برده فروشی می فروختند. خلاصه تمام رذیلت و اعمال شیطانی را انجام و توقع پاداش و هدایا در بهشت و جنت را هم داشتند. در این رهگذر و قتال حتی اگر شد زنان و کودکان هم به قتل رسیدند منع شرعی ندارد چون بنا بر گفته رسول آنان مشرک می باشند!
بقره(217) تنها یک آیه توجیهی ...بعد از عمل و واقعه نخله است. این آیه قبل از واقعه نیامده است بلکه بعد از عمل خلافی که بتوسط عبدالله جحیش و هشت نفر از مهاجرین در اولین راهزنی از تاریخ صدر اسلام صورت گرفته است نازل شده است.
تازیان در بین خود بعلت جنگهای دائم، قراردادی منعقد نموده بودند که در 4 ماه از سال یعنی در ماههای" ذی القعده- ذی الحجه- محرم - رجب" با یکدیگر نجنگند و قرارداد صلح امضا نموده بودند. قرآن در تایید این قانون بادیه نشینان آیاتی دارد.
آیات تایید ماههای حرام در قرآن:
بقره(194- 217) توبه(5- 36- 37) مائده(97).
در دوران مدینه محمد بخاطر دوستی با قبائل اوس و خزرج از توان نظامی برخوردار گشت.مهاجرین گرسنه و بدون شغل و کسب بودند.باید برای رفع این معضل اقتصادی چاره بیاندیشد.تخصص مهاجرین و انصار فقط در شمشیرزنی و جنگ بود. این شروع تفکر بر آیات قتال و جهاد بود.دراولبن تلاش برای راهزنی و دستبرد بر کاروانی از قریش در محلی بنام" البوا یا وادان" محمد انتظار رویارویی با کاروان قریش را داشت.ولی آنها ردپای از کاروان آنجا نیافتند.
در طی این سفرو تلاش بر راهزنی محمد دستور و فرمان شومی را صادر می نماید:
"وقتی یکی از مسلمانان در طول سفر از وی پرسید که آیا مجاز است که به مشرکین در شب حمله کنیم در حالیکه احتمال این میرود که زنان و کودکانشان در خطر بیافتند؟ پیامبر پاسخ میدهد: آنها یعنی زنان و کودکان از آنها هستند. یعنی آنها نیز مشرک هستند"
البخاری. جلد 4. حدیث 3012. برگرفته از کتاب محمد .رابرات اسپنسر. صفحه 115.
این کودکان که به سن رشد و بلوغ فکری نرسیده اند را در چه صورت و شکلی میتوان مشرک و کافر نامید؟ گناه زنان و کودکان همراه کاروان درچه بوده است؟ این حدیث همان هدف وسیله را توجیع می کند نمی باشد؟ معیار و مبنای اخلاق در کجای این حدیث است؟ براستی که این همان فضیلت اسلامی است که برگرفته از رذیلت انسانی است.تمام تاریخ اسلام برآمده از این قیبل فضیلت های اسلامی است. قتل و غارت و کشتار و دزدی و اسیر بردن دختران و زنان شوهر دار هیچکدام بر مبنای عقل و اخلاق نبوده است.
بهرصورت آن شب نزاعی در نگرفت و آنان با کاروانی از قریشیان برخورد ننمودند.
ولی محمد مطلع گشت که کاروانی دیگر از شام بسوی مکه در سفر است.او به عبدالله ابن حجیش ماموریت غارت آن کاروان را داد.
عبدالله جحیش با هشت نفر از مردان مهاجر در پی انجام اولین راهزنی بعد از هجرت بودند. مهاجرین وارد شده در مدینه شغل و کسب نداشتند. شکم گرسنه بود و نیازمند به پول و غذا، این اولین تلاش برای گذران معیشت بود. تلاشی که بعدها تبدیل به شغل و مهارت اصلی رزمندگان جان برکف اسلام گردید.
محمد نامه ای به عبدالله داد و گفت بمدت 2 روز که از مدینه بطرف مکه حرکت نمودید این نامه را باز کن و دستوراتش را پی گیری بکن.
عبدالله اینچنین نمود. بعد از 2 روز نامه را بازکرد. بدین گونه خواند. ای عبدالله وقتی که تو نامه را باز می کنید تا آنزمان در نخله بین مکه و طائف رسیده اید.آنجا منتظر کاروان قریش باش.
روز بعد عبدالله و هشت مهاجر کاروان قریش را می بیینند.کاروانی با محموله کشمش و چرم به سرپرستی عمروبن خضرمی که از شام عازم مکه بود.عبدالله با خود می اندیشید. اگر آنها را همان شب تنها بگذارد کاروان فردا به منطقه حریم امن کعبه وارد میگردد که حق دستبرد و راهزنی و شمشیر زنی و قتال از آنان سلب میگردد. اگر هم همان شب کاروان دستبر بزند هنوز در ماه رجب هستند و منع قرارداد تایید صلح در ماههای حرام است.
نهایتا دراین تصمیم گیری طمع و گرسنگی و فقر مالی بر اندیشه های چه کنم و چه نکنم عبدالله غلبه نمود و سرپرست کاروان را کشته و دو نفر از کاروانیان را اسیر و تمامی محموله را به مدینه منتقل نمود.این اولین جنگ و دستبرد صدر اسلام را" سریه التخله" نامند.
اولین نزاع و زد و خورد در تاریخ اسلام و اولین خون در تاریخ صدر اسلام بعد از هجرت در دوران مدینه،نه بخاطر جهاد و گسترش دین و عقاید اعتقادی بوده است. بلکه اولین خون ریخته شده و نخستین نزاع از طرف مسلمانان بر مردم مکه به قصد راهزنی و دزدی بوده است.نیک که بنگری اولین تهاجم و اولین نزاع و اولین خون ریخته شده در تمام تاریخ صدر اسلام و دوران مدینه از جانب مسلمانی بر نامسلمانی نه بخاطر اندیشه مذهبی و جهاد بلکه صرفا به قصد و طمع دزدی و راهزنی بوده است.
بعد از این رسوای عبدالله، محمد تا چند روزی ازعبدالله ناراحت بود.محمد با ارائه اندیشه خود خدابینی خود و ابداع ذهنی جبریئل و الله حاضردرضمیرخود درمواقع بحرانی قادر به جوشکنی و ایجاد شرایط جدید را داشت. نزول بقره(217) و این آیه توجیهی نشات گرفته از همین صدای نهان و ضمیر درونی محمد بوده است.
زود بعد از بقره(217) در آیه بعدی به وضوح نام جهاد را برده و این عمل را تایید شرعی می نماید:
بقره(218) آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده و در راه خدا جهاد کردند اینان منتظر رحمت خدا باشند. هر دو آیات بقره(217- 218) بعد از عمل سریه نخله صادر شده است. یعنی بعد از عمل راهزنی انجام شده. یعنی اینکه هر دو آیه توجیهی و برآمده از مناسبات زمینی است.
نتیجه اینکه:
- هم خلاف رسم جاهلیت و ماههای مقدس بی حرمتی نمودند.
- هم دزدی و راهزنی نمودند.
- هم بیگناهی که از راه تجارت کسب معاش می نمود را کشتند.
- هم دو نفر آدم بیگناه را به اسارت گرفتند.
- هم اولین خون را در تاریخ بعد از هجرت ریختند.
تازه اسم این دزدی ناشیانه و به کاهدان زدن را هم جهاد گذاشته اند و منتظر رحمت خدا هم هستند!
آن دستور قتل و کشتار شبانه از زنان و کودکان مشرکین و این راهزنی و قتل سرپرست کاروان در ماه مقدس و حرام این تجربه را به مسلمانان داد که عمل خوب و ثواب میشود هر آنچیزی که برای مسلمانان سود و منفعت داشته باشد.
هر آنچیزی که ضرر و خسران برای مسلمان داشته باشد تبدیل به گناه میگردد. در این رهگذر هم صد البته فاکتور و معیار اخلاقی هم موجود نمی باشد. اگر لازم شد زنان و کودکان را به قتل برسانید و اگر هم لازم شد در ماه مقدس راهزنی نماید چون بر اساس بقره(218) در راه خدا جهاد نموده اند و اینان باید منتظر رحمت خدا هم باشند وعمل آنان یک فضیلت اسلامی بوده است!!!
این تفکر برآمده از نبود و عدم معیار اخلاقی بعدها در سیر گسترش و تجاوز نظامی بر ایران باستان خطوط اصلی و اندیشه جهادگران صدر اسلام را تشکیل داده بود. تجاوز بر مردمانی که از دین و آیین اسلام کمترین طلاعی نداشتند و در سرزمین های خود با خدای خود اعتقادات خود زندگی می نمودند. تجاوز بر خاک و ناموس ملل دیگران تحت عنوان جهاد اسلامی چیزی بجز دزدی و راهزنی و غارت و تجاوز بر زنان و دختران این ملل نبوده است و همگی برگرفته از وقایع صدر اسلام و اندیشه تجاوزکارانه دوران مدینه بوده است.
وقتی گفته میگردد جهادگران اسلامی در صدر اسلام، منظور این است که هم آدم می کشتند – هم غارت و دزدی می نمودند – هم به زنان شوهر دار تجاوز می کردند- هم دختران و پسران مردم را اسیر می نمودند و ضمن تجاوز جنسی در بازار برده فروشی می فروختند. خلاصه تمام رذیلت و اعمال شیطانی را انجام و توقع پاداش و هدایا در بهشت و جنت را هم داشتند. در این رهگذر و قتال حتی اگر شد زنان و کودکان هم به قتل رسیدند منع شرعی ندارد چون بنا بر گفته رسول آنان مشرک می باشند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر