۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

الله بازيچه دست محمد .(قسمت دوم)


اياتي كه نه تنها نشان ميدهد الله بازيچه دست محمد بوده بلكه اثبات
ميكنند كه اعراب زمان جاهليت هم از عقل و خرد بيشتري نسبت به الله
برخوردار بوده اند.(قسمت دوم)
...
محمد براي رفع اتهام از عايشه ايه 4 سوره نور را مياورد كه ميگويد:
و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مىدهند سپس چهار گواه نمىآورند هشتاد تازيانه به آنان بزنيد و هيچگاه شهادتى از آنها نپذيريد و اينانند كه خود فاسقند)۴(سوره نور

و محمد با استناد به اين ايه 80 ضربه تازيانه به عبدالله بن ابي ميزند...

محمد به قدري سريع و شتابزده اين ايه را مطرح ميكند كه به جوانب ان اصلا فكر نميكند و وقتي كه اين ايه باعث اعتراض اعراب شد و دليل مخالفت انها با اين ايه به شرح زير است:
سعد بن عباده خدمت پيامبر در حضور جمعى از اصحاب چنين عرض كرد:
«اى پيامبر خدا! هر گاه نسبت دادن عمل منافى عفت به كسى، اين مجازات دارد
كه اگر آن را اثبات نكند، بايد هشتاد تازيانه بخورد، پس من اگر وارد خانه
خودم شدم، و با چشم خود ديدم مرد فاسقى با همسر من در حال عمل خلافى است
چه بايد كنم؟
اگر بگذارم تا چهار نفر شاهد بيايند و ببينند و شهادت دهند او كار خود را
كرده و فرار نموده است.
و اگر بخواهم او را به قتل برسانم كسىاز من بدون شاهد نمى پذيرد و به
عنوان قاتل قصاص مى شوم.
و اگر بيايم و آنچه را ديدم به عنوان شكايت بگويم هشتاد تازيانه بر پشت
من زده خواهد شد
پيامبر گويا از اين سخن احساس يك نوع اعتراض به اين حكم الهى كرد، رو به
سوى جمعيت انصار نموده به زبان گله فرمود:
آيا آنچه را كه بزرگ شما گفت نشنيديد؟
آنها در مقام عذر خواهى بر آمده، عرض كردند: اى رسول خدا او را سرزنش
نفرما، او مرد غيورى است و آنچه را مى گويد، به خاطر شدت غيرت او است.
سعد بن عباده به سخن در آمده، عرض كرد: اى رسول خدا پدر و مادرم فدايت
باد، به خدا سوگند مى دانم كه اين حكم الهى است، و حق است، ولى با اين
حال از اصل اين داستان در شگفتم (و نتوانستم اين مشكل را در ذهن خود حل
كنم پيامبر فرمود: حكم خدا همين است، او نيز عرض كرد: «صدق اللّه و
رسوله»

و چيزى نگذشت كه پسرعمويش به نام هلال بن اميه از در وارد شد، در حالى كه مرد فاسقى را شب هنگام با همسر خود ديده بود،
و براى طرح شكايت خدمت پيامبر آمد، او با صراحت گفت:من با چشم خودم اين موضوع را ديدم و با گوش خودم صداى آنها را شنيدم
پيامبر به قدرى ناراحت شد كه آثار ناراحتى در چهره مباركش نمايان گشت.
هلال عرض كرد: من آثار ناراحتى را در چهره شما مى بينم، ولى به خدا قسم، من راست مى گويم، دروغ در كارم نيست، من اميدوارم كه خدا خودش اين مشكل را بگشايد.
پيامبر تصميم گرفت:حدّ قذف را درباره هلال اجرا كند چراكه او شاهدى بر
ادعاى خود نداشت.
و چون از اين حكم انصار را گران امد پس لب به اعتراض گشوند و در همين حين
حالت وحي بر پيامبر شروع شد و ايات 6 تا 10 سوره نور نازل شد.

1.«مجمع البيان»، ذيل آيات مورد بحث;«بحار الانوار»، ج 22، ص46
;«الميزان»، ج 15، ص86;«فى ظلال القرآن»و«نور الثقلين»، ذيل آيات مورد
بحث (
متن اين ايات به اين شرح است:

و كسانى كه به همسران خود نسبت زنا مىدهند و جز خودشان گواهانى ]ديگر[ ندارند هر يك از آنان ]بايد[ چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه او قطعا از راستگويان است)۶(
و ]گواهى در دفعه[ پنجم اين است كه]شوهر بگويد[ لعنتخدا بر او باد اگراز دروغگويان باشد)۷(
و از ]زن[ كيفر ساقط مىشود در صورتى كه چهار بار به خدا سوگند ياد كند كه ]شوهر[ او جدا از دروغگويان است)۸(
و ]گواهى[ پنجم آنكه خشم خدا بر او باد اگر ]شوهرش[ از راستگويان باشد)۹(
در اين جريان به وضوح ميبينيم كه اول محمد قصد نداشته به اعتراض سعد بن عباده ترتيب اثر بدهد اما وقتي كه ديد انصار از حكم شلاق يكي از بزرگانشان به خشم امده اند و امكان نافرماني وجود دارد سريع كارگذارش،الله را وارد جريان كرد و با چند كلمه مشكل را حل كرد!!!!!!!!!!!!!

جالبتر اين است كه مسلمانان اعتقاد دارند قرآن از روز ازل و بر روي لوح محفوظ نزد الله موجود بوده اما معلوم نيست كه چرا الله اين ايات را قبل از ضايع شدن رسولش نفرستاده است؟

به يزدان كه گر ما خرد داشتيم
كجا اين سرانجام بد داشتيم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر