۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

نبرد بین علی بن ابیطالب (امام اول شیعیان) و عمربن عبدود

از علي آموز اخلاص عمل! / شير حق را دان منـّـزه از دغل! / در غزا بر پهلواني دست يافت / زود شمشيري بر آورد و شتافت / او خدو انداخت بر روي علي / افتخار هر نبي وهر ولي / او خدو انداخت بر رويي كه ماه / سجده آرد پيش روي او درسجده گاه

یکی ا...ز داستان های جالب تاریخ نبرد بین علی بن ابیطالب (امام اول شیعیان) و عمربن عبدود است.
نبردی که علی با نیرنگ و دغل در ان پیروز میشود.
شرح این نبرد و نیرنگ علی در پیروز شدن در ان یکی از داستانهای رایج ان زمان بود که سینه به سینه در ميان مردم حكايت ميشده و هر نسل اين داستان را به نسل ديگر گزارش ميداده و نگه ميداشته است.

چکامه سرای معروف جلال الدین بلخی نیز این داستان را شنیده بوده و انرا به شعری در مدح علی دراورد.
شعری که یک چیستان برای ما بجا گذاشت و انکه چرا بلخي بر اخلاص عمل و بري بودن علي از دغل تاكيد كرده است؟
برای پی بردن به این موضوع شرح نبرد بین علی و عمرو بن عبدود را از کتابهای تاریخی و مسلمانان می اوریم:

جنگ خندق در سال پنجم هجرى اتفاق افتاد. يكى از پيكارهاى مهم در اين جنگ ، نبرد امام با عمرو بن عبدود بود …..
پهلوان قريش خود را به خندق زد و از آن گذشت و هماورد خواست.
او به اندازه اي هراس انگيز و پر آوازه بود كه محمد نميخواست كسي را به جنگ او بفرستد .
سرانجام علي به جنگ او رفت.او چون ديد علي پياده است، از اسب خود پياده شد تا رسم جوانمردي را بجاي آورده باشد……..

هر شمشيري كه عبدوُدّ ميزد، علي آنرا رد ميكرد و هر شمشيري كه علي ميزد، عبدوُدّ آنرا رد ميكرد، تا اينكه خستگي كم كم بر علي چيره شد و او نيرنگي انديشيد.

از بالاي شانه ئ عبدوُدّ نگاهي به پشت سراو انداخته و گفت : قرار نبود كه ياران تو به ياري تو بيايند!
عبدوُدّ نگاهي به پشت سر خود خواست كردن، درهمين لحظه ، علي شمشير را فرود آورده و پاي عبدوُدّ را از ران فروبريد.
عبدوُدّ افتاد و گفت : » يا علي خدعه كردي! »
علي پاسخ داد: » الحَربُ خُدعَه !» ( يعني : جنگ همانا نيرنگ است. ) عمرو آب دهان بر صورت علی انداخت وغضبناك شد.
علی از روى سينه عمرو برخاست و چند قدمى بزد و آنگاه بازگشت تا سر عمرو را از تن جدا كند.
عمرو گفت : چرا منصرف شدى و اكنون باز آمدى ؟ گفت: تو آب دهان به صورت من انداختى ، در آن حال من خشمناك شدم ، نخواستم با آن حال غضب ، سر تو را جدا كنم ، بلكه با حال انبساط ، براى رضاى خدا سرت را از تنت جدا مى كنم .
امام سر عمرو را جدا كرد و به نزد پيامبر آورد.

( زندگانى اميرالمؤمنين – بحارالاءنوار – تاريخ طبرى – ناسخ التواريخ – داستانهايى از زندگانى حضرت على، ص 59)

در اينجا چيستان بلخي، پاسخ داده میشود.
اشاره ئ جلال الدين بلخي به واژه ئ » دغل» و گفته ئ علي :» جنگ همانا نيرنگ ( = دغل ) است»
اين دغل در هر دو جا، داستان منظوم بلخي و رخداد تاريخي نبرد تن بتن علي و عبدوُدّ را بهم پيوند ميزند.
پس براستي ديده ميشود كه داستان منظوم بلخي بر پايه اي راستين استوار بوده است، هرچند كه مداحي هاي بي پايه بدنبال آن آمده است.

در اينجا انگيزه ي » تف» انداختن هم روشن ميشود:
چون علي از نيرنگ براي پيروز شدن بر شهسوار عرب عبدوُدّ سود برده است،
آنهم در حاليكه اين پهلوان براي نگهداشت آيين جوانمردي از اسب پياده شده است ( چون علي پياده بود) ،
پس از اينكه علي بر سينه ئ او مينشيند كه سرش را ببرد، پهلوان عرب، تفي بصورت علي مي اندازد ،
چون او را دور از آيين پهلواني و جوانمردي و مردي نيرنگ باز ميداند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر