۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

در جستجوی " علی " تاریخی


اگر به طور موقت از احادیث و تاریخ‌نگاری اسلامی که حدود ۲۰۰ سال پس از قدرت‌گیری عرب‌ها به نگارش در آمدند صرف‌نظر کنیم، به راستی چه مدارک واقعی و ملموس تاریخی وجود علی‌ِ تاریخی را – و همچنین خلفای راشدین- گواهی می‌کنند؟ طبق آگاهی‌های تاکنونی ما، هیچ مدرک تاریخی وجود علی را گواهی نمی‌کند. تنها «مدرکی» که از علی به جا مانده همان «نهج‌البلاغه» است که می‌دانیم این کتاب حدود ۴۰۰ سال پس از «مرگ علی» توسط فردی به نام سید رضی [ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی] به نگارش در آمده است. ما تاکنون هیچ کتیبه، پاپیروس و پرگامنت یا نوشته‌ای که توسط علی [یا منشی بلاواسطه و همزمان او] به ثبت رسیده باشد، به دست نیاورده‌ایم. این که منابع سید رضی در جمع و جور کردن این کتاب چه بوده، بر ما معلوم نیست.

حال این پرسش پیش می‌آید که پس اسطوره علی چگونه و طی چه فرآیندی شکل گرفت؟ منابع و مصادر شکل‌گیری اسطوره علی، حسین و حسن چه هستند؟

چرا ایرانیان «قهرمانان شکست‌خورده» را به قهرمانان ملی خود ارتقاء دادند؟ زیرا، همان‌گونه که می‌دانیم این قهرمانان در اسطوره‌های ایرانی، قهرمانان پیروزمند نیستند بلکه فرجام آن‌ها با شکست گره خورده است.

در این جا می‌توان پرسش را به گونه‌ای دیگر طرح کرد: قدمت‌ِ فرهنگی- دینی «قهرمانان شکست‌خورده» به چه بُرش زمانی از تاریخ ایران زمین برمی‌گردد و این قهرمانان شهید و شکست‌خورده که از قضا پرچم عدالت را نیز به اهتزار در آوردند طی‌ِ چه فرآیندی قابل توضیح هستند؟

در این جا یادآوری کنم که این داده‌های تاریخی زمانی قابل فهم‌تر می‌شوند که در کنار آن یک سلسله از جزئیات نیز گفته شود. با این حال، ترجیح دادم که هر چه خلاصه‌تر به این موضوع بپردازم. این موضوع در کتاب «از اوگاریت به سامره» [فُلکر پُوپ/ که به زودی در اختیار خوانندگان قرار خواهد گرفت] به طور مفصل مورد بحث قرار گرفته شده است.

حفره‌ی سیاه تاریخی

گروهی از پژوهشگران بر این نظر هستند که پرآشوب‌ترین و در عین حال تاریک‌ترین مقطع زمانی در تاریخ اسلام، دوره‌ی چهل ساله بین ۶۲۲ میلادی (زمانی که نیروهای خسرو دوم به دلیل جنگ با بیزانس، اورشلیم، شام و عربستان را ترک کردند) تا ۶۶۲ میلادی (زمانی که معاویه به قدرت رسید) است. حدیث‌نویسان و قصه‌نویسان اسلامی حدود دو سده پس از قدرت‌گیری عرب‌ها، این حفره‌ی سیاه زمانی را با انواع و اقسام داستان‌هایی پر کردند که سندیت تاریخی آن‌ها اساساً مجهول است. این که چه بخش یا بخش‌هایی از این احادیث و اسطوره‌ها با واقعیت تاریخی سازگار است نیازمند یک بازخوانی انتقادی – تاریخی [تطبیقی] از آن‌هاست.

نگاره‌ی عمومی علی در احادیث

دشمن اصلی و نابخشودنی علی، معاویه بود. از منظر علی، معاویه حاکمی فاسد و نامسلمان بود. در صورتی که علی، نگهبان و پاسدار اسلام و تبلور عدل اسلامی بوده است. طبق احادیث اسلامی کسانی که عثمان را به قتل رساندند، جزو سربازان علی بودند و علی می‌بایست این افراد را به معاویه تحویل می‌داد. به طور کلی می‌توان گفت: معاویه مظهر ظلم و علی تبلور عدالت بوده است. علی در مبارزه‌اش علیه معاویه از سوی بزرگان قوم و یارانش تنها گذاشته می‌شود [ناکامی او در افسانه «غدیر خم»]. او نمی‌تواند مبارزه‌ی خود را تا به آخر علیه معاویه پیش ببرد و سرانجام توسط فردی از خوارج به نام ابن ملجم مرادی به قتل می‌رسد.

پایه و مبنای این داستان این چنین است: در یک سو معاویه (رومی یا بیزانسی) قرار دارد که ظلم را نمایندگی می‌کند و سوی دیگر علی قرار دارد که عدالت را نمایندگی می‌کند. علی از یارانش می‌خواهد که علیه معاویه به پا خیزند. ولی بزرگان قوم و بخشی از یارانش (خوارج) به او خیانت می‌کنند. سرانجام او به شهادت می‌رسد.

عیسی در انجیل متا

در انجیل متا باب ۲۶، بندهای ۵۷ تا ۶۶ از پاسخگویی عیسی به سران قوم یهود گزارش می‌شود. عیسی به مثابه‌ی نماینده‌ی عدالت و دشمن رومیان در برابر سران قوم یهود حاضر می‌شود تا به پرسش‌های آنها پاسخ بدهد. عیسی در این جا از سوی مشایخ یهود انکار می‌شود، مبارزه‌اش علیه رومیان به تمسخر گرفته می‌شود و سرانجام به او خیانت می‌شود و توسط رومیان به قتل می‌رسد.

نقش علی در احادیث اسلامی به گونه‌ای برداشت‌ِ ایرانی- سُریانی از مسیح‌ِ انجیل متا است: علی مانند مسیح تبلور عدالت است؛ علی نیز مانند عیسی مسیح از سوی یاران و اطرافیانش مورد خیانت قرار می‌گیرد؛ او نیز مانند عیسی توسط دشمنانش به قتل می‌رسد: علی یک قهرمان شکست‌خورده و شهید است. هدف‌ِ علی نیز مبارزه علیه معاویه‌ی (رومی [بیزانس]مآب) فاسد است. او نیز مانند عیسی مسیح که توسط رومی‌ها شهید شد، توسط ابن ملجم خوارجی که با معاویه‌ی بیزانسی در ارتباط بود [بلاذری] کشته می‌شود.

مار قرداغ شهید

گسترش مسیحیت در ایران عصر‌ِ ساسانی آن چنان وسیع بود که امروزه، پس از چندین سده، برای ما غیرقابل تصور است. بسیاری از پژوهشگران تاریخ ایران و اسلام بر این باورند که اگر «مسلمانان» ایران را تصرف نمی‌کردند، آتشگاه‌ها جای خود را به کلیساها می‌دادند. مسیحیت در ایران تنها در میان سُریانی‌ها که به اجبار به مناطق‌ِ ایران کوچ داده شده بودند، رایج نبود، بلکه در میان خود ایرانیان (غیرسامی) نیز شیوع یافته بود. در همین باره داستان‌ها و افسانه‌هایی از همان زمان به جا مانده است. اگرچه در این زمینه هنوز پژوهش‌های جدی‌ای صورت نگرفته است، ولی همین اندازه‌ای که می‌دانیم به خوبی نشان می‌دهد که مسیحیت، هم در میان مردم عادی و هم در میان اشراف و دربار ساسانی گسترش یافته بود.

یکی از داستان‌هایی که در عصر ساسانی رایج بود و پیوند مسیحیت و ایرانیان (غیرسامی) را نشان می‌دهد، داستان مار قرداغ [Mar Qardag] است. داستان مربوط به زمان شاپور دوم است. یکی از شاهزادگان ساسانی به عنوان مرزبان شهر ادیابن [Adiabene] (منطقه ای وسیع در هم اکنون بخش هایی از آن عراق، ایران و ترکیه قرار دارد، دارای اهمیت استراتژیک بود) منصوب می‌شود. نام این مرد، مار قرداغ است. تحت تأثیر یک بحیره، یعنی یک کشیش، [«بحیره» در احادیث اسلامی نیز نقش بزرگی ایفا می‌کند!!] دین زرتشتی را رها می‌کند و به مسیحیت می‌گرود. او در صلح و صفا در منطقه‌ی تحت حاکمیت خود به عنوان یک حاکم ایرانی- مسیحی حکومت می‌کند. شاه قدرت‌طلب و مستبد، هم از نوع حکومت‌ِ عادلانه‌ی مار قرداغ و هم از تغییر کیش او به خشم می‌آید؛ شاه علیه این حاکم ایرانی – مسیحی لشکرکشی می‌کند. پس از مدتی که شهر در محاصره بود و مار قرداغ متوجه می‌شود که جان رعایایش در خطر است، داوطلبانه تسلیم شاه می‌شود و به شهادت می‌رسد. در این داستان، مار قرداغ مظهر صلح و عدالت است و شاه ساسانی مظهر فساد و ظلم. از سوی دیگر رفتار و کردار شهادت‌طلبانه‌ی مار قرداغ با یکی از قدیسان جنجگوی مسیحی به نام سرگیو [Sergio] نیز گره می‌خورد. سرگیو در یک جنگ نابرابر – مانند حسین که با «۷۲» نفر علیه چند هزار نقر می‌جنگد- با دشمنان دین [مسیحیت] به شهادت می‌رسد. زندگی مار قرداغ از کیفات و حوادثی آکنده است که ما بعدها آن‌ها را در احادیث مربوط به علی، حسین و هم حسن می‌بینم. ولی بن‌مایه‌ی اخلاقی داستان مار قرداغ این است یک ایرانی، همیشه ایرانی می‌ماند، چه مسیحی باشد چه زرتشتی و یا هر دین دیگر که می‌خواهد داشته باشد. در حقیقت، مار قرداغ یک قهرمان ملی ایرانی بود: جنجگو، عادل، شکست‌خورده، شهید. او به عنوان یک ایرانی مسیحی که بر ایرانیت خود تأکید می‌کند، شهید می‌شود.

داستان مار قرداغ در واقع یک برنامه‌ی سیاسی علیه پادشاهان ساسانی نیز است. تغییر دین در عصر ساسانی، یعنی مرگ. هیچ ایرانی، حق تغییر دین خود را نداشت. تغییر دین برای ایدئولوگ‌های دینی ساسانی خیانت به کشور تلقی می‌شد. داستان مار قرداغ همچنین موضع گیری علیه درک رسمی و دولتی ساسانی است. داستان این پیام را دارد: برخلاف‌ِ درک مغان [روحانیت زرتشتی] و شاهان ساسانی، جایگاه ایرانیت بر فراز هر دین یا ایدئولوژی است، با تغییر دین، ایرانیت متزلزل نمی‌شود.

البته کتاب مار قرداغ تنها کتاب در این زمینه نیست. «بهنام آتوری – اهل آتور»، گزارش‌ها درباره‌ی «شاهزادگان محبوب» و چندین داستان دیگر در همین زمینه موجود است.

نام «علی» در تاریخ واقعی

در چه زمانی برای نخستین بار نام «علی» در تاریخ واقعی ایران ظاهر شده است؟

نام «علی» برای نخستین بار در سال ۱۲۸ عرب‌ها [به اصطلاح هجری] [۷۵۰ میلادی] در استان کرمان آشکار می‌شود. حالا دیگر کرمانی‌ها خود را «خویشاوندان علی» می‌نامند.

درک مسیحیت‌شناختی کرمانی‌ها از خراسانی‌ها متفاوت بود. خراسانی‌هایی که پیرامون عبدالملک مروان بودند از یک ایدئولوژی دینی‌ِ مبتنی بر موعودگرایی [Messianism] پیروی می‌کردند و تصورشان بر این بود که در پایان سده‌ی هفتم [درست مانند زمان حاضر که عده‌ای چرخش از سده‌ی بیستم به بیست و یکم را آخر زمان می‌پنداشتند!] مسیح ظهور خواهد کرد و روز قیامت نزدیک است. عبدالملک مروان تمام تلاش خود را بر این نهاد تا این درک مسیحیت شناختی خود را در جهان مسیحی [که حالا ایران، شام، اورشلیم و عربستان هم جزو آن بود] جا بیندازد، که البته موفق نشد. برای عبدالملک و یارانش «محمد» [یعنی برگزیده]، کسی به جز عیسی مسیح نبود [مفهوم «محمد» بر سکه ها و سنگ نبشته ها نه یک نام خاص بلکه یک صفت یا نسب مقدس برای مسیح بود]. در برابر خراسانی‌ها، کرمانی‌ها قرار داشتند که درک کاملاً دیگری از مسیحیت داشتند. به عبارتی، درک کرمانی‌ها از مسیح یک درک ایرانی‌شده از مسیح بود. شعارهایی که کرمانی‌ها از توسط آنها درک ایرانی‌شده خود از مسیح را عرضه می‌کردند بدین گونه بود: الله رب الحکم [خدا، سرور قانون است] و ولی‌الامر [دوست یا نماینده‌ی خدا]. این شعارها از سال ۷۰ عرب‌ها بر سکه‌های ضرب شده در کرمان نمایان است. ( به تصاویر سکه ها در تصویر زیر بنگرید)

این سکه‌ها در کرمان ضرب شده‌اند و توسط سکه‌شناس ایرانی، شمس اشراق کشف شدند. به زبان پهلوی (پارسی میانه) و عربی. به پهلوی نوشته شده: مهمت پیامبر خدا و به زبان عربی، خط کوفی نوشته شده: بسم الله ولی الله.

کرمانی‌ها بنا بر سنت کهن ایرانی [به ویژه سنت ساسانی] بر این نظر بودند که نباید بین حاکم [پادشاه] و خدا واسطه‌ای وجود داشته باشد. پس‌زمینه‌ی این درک، فرهنگ دینی- سیاسی ساسانی بود که پادشاه یک باغی [بغ به معنی خدا، یعنی پادشاه هم باید از کیفیت خدایی برخوردار باشد] تلقی می‌شد.

در صورتی که درک مسیحیت‌شناختی عبدالملک بر این بود که پادشاه یا حاکم، نماینده‌ی مسیح [و خود مسیح هم نماینده‌ی خداست] است. این درک، با درک تاریخی - فرهنگی ایرانیان از حاکم/ شاه سازگار نبود. شاه یا حاکم نباید نماینده‌ی نماینده‌ی خدا [مسیح] باشد! [یعنی با واسطه باشد] رابطه شاه و خدا باید بی‌واسطه باشد، زیرا شاه، خود یک باغی است! درکی که سرانجام در دوران خلفای عباسی خود را جا انداخت و هنوز به گونه ای در فرهنگ سیاسی ایران اثرات خود را دارد.

از سال ۱۲۷ عرب‌ها [به اصطلاح هجری] در بخش‌های مهم و مرکزی ایران شورش‌‌های بسیاری رخ داد. شورش‌ها از شهر جی (اصفهان) آغاز شد، و در سال ۱۲۸ عرب‌ها به خوزستان کشیده شده و سپس به تیمره، ری، رامهرمز و استخر. در همین سال، ۱۲۸ عرب‌ها، کرمانی‌ها با پرچم «آل کرمانی بن علی» به خراسان حمله کردند. خراسانی‌ها در زیر پرچم «آل محمد» می‌جنگیدند. جنگ «آل علی» [کرمانی‌ها] و «آل محمد» [خراسانی‌ها] در سال ۱۲۸ عربها، یکی از نقاط چرخش سیاسی در ایران کهن است. در ارتباط با همین جنگ بود که «علی» اسطوره‌ای- دینی آرام آرام به «علی تاریخی» تبدیل شد. در حقیقت، علی یک شکل تزئین شده از اِل [El] است. اِل / عِل به زبان آرامی و عربی‌ِ سُریانی یعنی خدا [بیت عل/ ال یعنی خانه‌ی خدا]. بدین ترتیب، علی از یک کیفیت خدایی [باغی] برخوردار می‌شود. ایرانیان در گنجینه‌ی فرهنگی – دینی‌‌ِ خود به اندازه‌ی کافی مواد داشتند تا بتوانند این علی‌ِ اسطوره‌ای را با گوشت و خون قهرمانانی مانند مار قرداغ زندگی ببخشند.

این که هنوز علی برای ایرانیان از جنبه‌ی خدایی [El] برخوردار است و حتا مقامش از خود محمد برتر است، ریشه در همین پس‌زمینه‌های تاریخی دارد. علی، محصول منحصر بفرد‌ِ ایرانیان است و به اصطلاح یک محصول مشترک [با عرب‌ها یا سُریانی‌ها] نیست.

همان‌گونه که پیداست، جنگ‌ِ «آل علی» با «آل محمد» جنگ‌ِ طرفداران داماد پیامبر با طرفداران خود پیامبر اسلام نیست، بلکه جنگ بین درک ایرانی از مسیحیت با مسیحیت‌شناختی سُریانی عبدالملک و پیروانش است که با فرهنگ‌ِ دینی‌ِ ایرانی سازگار نبوده است. البته پیروزی نهایی در این سال‌های پرآشوب یا تفرقه‌ی بزرگ، نصیب کرمانی ها یا پیروان عبدالملک نشد. پیروان «بن‌هشام» که شاخه‌ی سوم این جنگ‌های دینی را تشکیل می‌دادند ولی به درک کرمانی‌ها بسیار نزدیک بودند، از این تفرقه‌ی بزرگ پیروزمند بیرون آمدند.

دست‌مایه‌های شخصیت اسطوره‌ای علی از سنت مار قرداغ، سرگیو و بهنام آتوری نشأت گرفته است. همین کیفات‌ِ شخصیتی علی بعدها در احادیث اسلامی به اشکال گوناگون بازتاب می‌یابد. او بالاترین جایگاه را در احادیث اسلامی اشغال می‌کند: حدیث‌نویسان [که به احتمال قوی مانند طبری، ایرانی بودند] مطمئن‌ترین جایگاه بیولوژیکی را به او ارزانی می‌کنند: داماد پیامبر. او مانند عیسی در برابر سران قوم و یارانش قرار می‌گیرد، انکار می شود، مورد خیانت قرار می گیرد و سرانجام در اوج عدالت گرایی خود شهید می‌شود. او مانند مار قرداغ عاشق صلح و عدالت است، از ظلم متنفر است. او همه‌ی کیفیات الهی را دارد، او یک «اِل» است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر