اسلام دین تزویر و ریاست.
می گویند: آیین اسلام رسم زنده بگور نمودن دختران را منع نموده است! سوره تکویر، آیه 9 " آن بیگناهان را شما به چه جرم و گناهی کشتید؟"
قصد و نیت گویندگان این سخن لابد این است تا از اسلام یک دین با اخلاق و انسانی بسازند و بخورد مردم ساده دل و ناآگاه بدهند. اگر چه این عمل منع نمودن زنده به گور کردن دختران حرکتی درست و انسانی بوده است اما از نظر واقعیت دار بودن تاریخی برای زنده بگور کردن دختران بعنوان یک رسم فرا گیر در کل سرزمین حجاز سندیت کافی وجود ندارد و نقد بسیاری بر صحت فراگیر بودن این عمل وارد است. البته قصد ما فعلاً این نیست که وارد این مقوله شویم.
بلکه قصد و هدف پیش کشیدن بحث اصلی این نوشتار و پرسش ما از ماله کشان و بزک کنندگان دین اسلام این است که چرا آن روی سکه اسلام را که همان آیات فرمان و دستور برای قتل و کشتار دگراندیشان است را شما بر زبان نمی آورید و بازگو نمی کنید!؟
همانند آیه 4 از سوره محمد " شما مؤمنان چون (در ميدان جنگ) با کافران رو به رو شويد بايد (شجاعانه) آنها را گردن زنيد تا آن گاه که از خونريزي بسيار دشمن را از پا در آورديد پس از آن، اسيران جنگ را محکم به بند کشيد... " !!!
چرا نمی گویید که اسلام بر تبعیض بین انسان های دگر اندیش و باورمند به اسلام بنا شده است؟
چرا نمی گویید که اسلام دگر اندیش بودن انسان ها را بر نمی تابد و فرمان نابودی همه دگراندیشان را با آیات قتال خود در قرآن صادر کرده است؟
چرا نمی گویید که اسلام دین سلطه و سلطه گری است؟
ما امروزه شاهد یک فاجعه بزرگ انسانی در سرزمینهای مسلمانان هستیم که پیروان مسلمان این آیات و آیین در برابر آن کوچکترین عکس العمل انسانی انجام نداده اند.
مگر مسلمانان مدعی نیستند که هدف اسلام ارائه اخلاق نیک برگرفته از وجدان آدمی است؟
مگر نمی گویند اسلام برای هدایت و مساوات انسانها آمده است؟
مگر مسلمانان مدعی توسعه و گسترش اسلام بر جهان نیستند؟
پس چه شد آن همه لاف زنی های پی در پی درباره اسلام انسانی ناب محمدی که در بالای منبر ها بر زبان می آورند؟
باید از این پیروان آئین ضد انسانی پرسید مگر بدون انسانها ادیان و دینی شکل می گیرد؟ آیا انسانیت یک انسان باید به نوع نگرش دینی وی باشد؟
آنچه امروزه در سرزمینهای شمالی کشور عراق رخ میدهد اوج بی ارزشی انسان و انسانیت در آیین اسلام، دول و ملل مسلمان را نشان میدهد.
مگر این کشورهای اسلامی و پیروان آیین اسلام خبر ندارند که هزاران تن ( کودک و خردسال، پیر و جوان، زن و مرد) از چند هفته گذشته ناخواسته از خانه و کاشانه خود شبانه بیرون زدند و در گرمای 50 درجه برای فرار از دست مسلمانان تجاوزگر و خونریز بدون آب و غذا و سایه بان در دل کوهستان ها اسیر و آواره می باشند.
آیا تا به امروز هیچکدام از دول اسلامی کوچکترین کمک و امدادی برای کمک به غیر مسلمانان ارسال نموده اند؟
آیا فقط باید به کشتار فلسطینیان در غزه توجه کرد و بسنده نمود؟
آیا برای نشان داد نوع دوستی، ترحم و شفقت به انسان ها باید بین نوع باورمندی انسانها مرز بندی و تفکیک انجام شود؟
برای نمونه مسلمانان چون فرقه ایزدیان را اهل کتاب نمی دانند، بدانها هیچ ترحم انسانی تاکنون ننموده اند! این در حالی است که دولت های اسلامی عربستان، قطر و ترکیه خود از سردمداران این سناریوی وحشت و کشتار در منطقه بوده اند.
از طرفی دیگر دولت مدعی اسلام ناب محمدی ملایان ایران که رهبرش ادعای ولایت تمام مسلمانان جهان را دارد هم در سکوت کامل فرو رفته است و تنها به فکر شیعیان عراق، حزب الله لبنان و جیره خواران خود در غزه میباشد.
خوشبختانه اندکی کمک انسانی از جانب دول کافر (!) امریکا، انگلستان و استرالیا برای این قوم سرگردان دگراندیش ارسال شده است که البته هنوز نتیجه بخش بودن این کمک ها روشن و مشخص نیست.
سوال اساسی بعدی که از پیروان این آئین اسلام باید پرسید این است، آیینی که در طول 15 قرن به 2 فرقه شیعی و سنی منشعب شده است و هر کدام یکدیگر را کافر و نجس می خوانند، آیا چنین آئینی می تواند ادعای رهبریت انسانها و دارا بودن اخلاق - وجدان و انسانیت را داشته باشد؟
امروزه که ما عملاً شاهد سکوت اکثریت مسلمانان در این رخداد وحشت آور هستیم، آیا تمامی 6236 آیات قرآن در برابر انسان و انسانیت و این شعر سعدی که بر سر در سازمان ملل متحد نقش بسته است رنگ نمی بازند و پوچ بودن خود اعتراف نمی کند؟
" بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند "
آیا میتوان به عنوان یک انسان مدرن قرن بیست و یکم برای چنین آئین ضد انسانی، بربر و عقب مانده از کاروان تمدن بشری ذره ای ارزش و احترام قائل شد و از آن پیروی کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر