هنگامی که جهت گرفتن کبوتری طلایی بر بالای پشت بام رفته بوده است، زنی
زیبا را در حال آب تنی میبیند و سپس به او تجاوز میکند.
معمولا انتظار میرود کهان به عنوان عالیترین مقامهای مذهبی و پدیدآورندگان ادیان که خود را بی واسطه یا به واسطه ی وحی در ارتباط با خدا، الله، یهوه، رئوس، آتون و غیره میدانند، درستکارترین افراد جامعه باشند به گونهای که اعمال و رفتار آنها خالی از هرگونه پلیدی و نقصان و سیره و روش آنها زبانزد و الگوی خاص و عام باشد. اما آیا پیامبران واقعا اینگونه بودهاند؟ با خواندن متون تاریخی متوجه میشویم که پاسخ منفی است! نمونه ی جالب رد ادعای عصمت پیامبران، داستان داوود نبی است که چگونه با وجود داشتن دهها همسر در حرمسرای خود، با دیدن یک زن زیبا به او تجاوز کرده و پس از مطلع شدن از حامله شدن وی، نقشه قتل شوهر او را پی ریزی میکند و نهایتا پس از کشته شدن او، با زن مذکور ازدواج میکند؛ زنی که بعدها سلیمان پیامبر را به دنیا میآورد.
تجاوز به یک زن شوهردار و طراحی نقشه ی قتل شوهر او جزو خبیث ترین اعمالی است که یک انسان عادی میتواند مرتکب بشود، حال تصور کنید چنین عمل زشتی از سوی کسی که خود را پیامبر معرفی میکند و ادعای رسالت و رهبری جامعه بشری را دارد سر بزند!! طبق تورات و کتاب عهد عتیق (Old Testament) و نیز طبق سنت محمد، سلیمان داوود باید سنگسار میشده است چرا که به یک زن شوهردار تجاوز کرده است! اما چنین اتفاقی نمی افتد! البته ارتکاب این نوع رفتارهای شرم آور در زندگی دیگر پیامبران هم دیده شده است. مثلا محمد رسول الله در جنگ بنی قریظه و پس از کشتن تمام مردان و پسران بالغ قبیله، با وجود داشتن چندین همسر و کنیز جنسی (همچون ماریه)، دختری حدودا ۲۰ ساله به نام ریحانه (دختر زید قرظی) را به عنوان کنیز و وسیله رفع نیازهای جنسی خود برگزیده و سالهای سال به او تجاوز میکند. این همه در حالی است که قبلا مجوز این تجاوزها در آیههای مختلف قرآن مثل آیه ۲۴ سوره نساء صادر شده بوده است!!
در ادامه توجه شما را به مشروح داستان تجاوز داوود پیامبر به زنی با نام بتشبع (Bathsheba) همسر اوریا (اهریا، Uriah) که توسط یکی از دوستان مورد بررسی دقیق تحقیقی قرار گرفته و برای من ارسال شده است، جلب مینمایم:
شرح ماجرا در قرآن در آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره « ص » اینگونه آمده است:
و آيا خبر دادخواهان چون از نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد (۲۱) وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده پس ميان ما به حق داورى كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش (۲۲) اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مىگويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است (۲۳)
[داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد (۲۴)
اما داستان توبه داوود چیست؟ او چه خطایی کرده است که از خدایش طلب عفو می کند؟ بهتر است سری به کتب تاریخی مسلمانان (۱) بزنیم. برای مثال طبری در کتاب تاریخ خود (۲) می نویسد:
و چند روزی گذشت و شیطان به صورت کبوتری طلایی بیامد و پیش پای داوود افتاد و او به نماز ایستاده بود و دست برد که آنرا بگیرد و کبوتر دور شد و داوود به دنبال آن رفت و دورتر شد تا به سوراخی افتاد و برفت تا آنرا بگیرد و کبوتر از سوراخ به پرواز در آمد و داوود بنگریست کجا می رود که کس به دنبال آن فرستد. و زنی را دید که بر بام خویش شستشو می کرد و بسیار زیبا بود و زن او را بدید و موی بیفشاند و خویشتن را بپوشاند و رفتار وی رغبت و شوق داوود را بیفزود و جستجو کرد و گفتند شوهر وی در فلان اردوگاه است. و کس به فرمانروای اردو فرستاد که اهریا را سوی فلان دشمن فرست و بفرستاد که پیروز شد و به داوود نوشت. باز کس فرستاد که او را سوی فلان دشمن فرست که نیرومندتر بود و بفرستاد و باز پیروز شد. فرمانده اردوگاه قضیه را به داوود نوشت و پاسخ آمد که او را سوی فلان دشمن فرست و فرستاد و این بار شوهر زن کشته شد و داوود زن را بگرفت و اندک مدتی با وی ببود که خدا دو فرشته به صورت انسان فرستاد که خواستند به نزد او شوند و روز عبادت داوود بود و نگهبان مانع شدند و از دیوار به نمازگاه وی در آمدند و داوود به نماز بود که آنها را پیش روی خود نشسته دید و بترسید، گفتند: «بیم مدار که ما دو حریفیم که یکیمان از دیگری ستم دیده و به حق میان ما داوری کن»
گفت: «قصه خویش را بگویید»
یکیشان گفت: «این برادر من است که نود و نه گوسفند دارد و من یکی دارم و می خواهد گوسفند مرا بگیرد که گوسفندان خویش را کامل کند»
به دیگری گفت: «تو چه می گویی؟»
گفت: «من نود و نه گوسفند دارم و برادرم یکی دارد و می خواهم آنرا از وی بگیرم و صد گوسفند داشته باشم و او رضایت نمی دهد»
داوود گفت: «ترا نگذاریم چنین کنی»
گفت: «ترا نگذاریم که چنین کنی»
داوود گفت : «اگر بدین کار دست زنی به اینجا و اینجایت می زنیم و بینی و پیشانی خویش را نشان داد»
گفت: «ای داوود حق اینکه به اینجا و اینجای تو بزنند که نود و نه زن داشتی و اهریا یک زن داشت و پیوسته او را به معرض خطر فرستادی تا کشته شد و زنش را بگرفتی.»
و داوود نظر کرد و کس را ندید و بدانست که به معرض امتحان بوده و در بلیه افتاده است و …
اما باز هم کل داستان شفاف نیست. به نظر میرسد اصرار داوود بر کشته شدن اهریا دلیلی داشته است. از آنجا که قرآن برگرفته از عهد عتیق است، بهتر است سری به تورات، اصـحـاح يـازدهـم و دوازدهـم، از کتاب سـموئيل دوم بزنیم:
شبانگاه بود كه داوود از تخت خود برخاست، و بر بالاى بام كاخ به قـدم زدن پـرداخـت ، از آنـجـا نگاهش به زنى افتاد كه داشت حمام مى كرد، و تن خود را مى شست، و زنى بسيار زيبا و خوش منظر بود. پـس كسى را فرستاد تا تحقيق حال او كند. به او گفتند: او (بتشبع) همسر (اورياى حـثـى) است ، پس داوود رسولانى فرستاد تا زن را گرفته نزدش آوردند، و داوود با او هـمبـسـتـر شـد، در حـالى كـه زن از خـون حـيـض پاك شده بود، پس زن به خانه خود برگشت، و از داوود حامله شده، به داوود خبر داد كه من حامله شده ام.
از سـوى ديـگـر اوريـا در آن ايـام در لشـكـر داوود كار مى كرد و آن لشكر در كار جنگ با (بـنـى عمون) بودند، داوود نامه اى به (يوآب) امير لشكر خود فرستاد، و نوشت كـه اوريـا را نـزد مـن روانـه كـن، اوريا به نزد داوود آمد، و چند روزى نزد وى ماند، داوود نامه اى ديگر به يوآب نوشته، به وسيله اوريا روانه ساخت و در آن نامه نوشت: اوريا را مـامـوريت هاى خطرناك بدهيد و او را تنها بگذاريد، تا كشته شود. يوآب نيز همين كار را كرد. و اوريا كشته شد و خبر كشته شدنش به داوود رسيد. پس همين كه همسر اوريا از كشته شدن شوهرش خبردار شد، مدتى در عزاى او ماتم گرفت، و چـون مـدت عـزادارى و نـوحـه سـرايى تمام شد، داوود نزد او فرستاده و او را ضميمه اهـل بيت خود كرد. و خلاصه همسر داوود شد، و براى او فرزندى آورد.
و اما عملى كه داوود كرد در نظر رب عمل قبيحى بود. لذا رب، (ناثان) پيغمبر را نزد داوود فرستاد. او هم آمد و به او گفت در يك شهر دو نفر مرد زندگى مى كردند يكى فقير و آن ديگرى توانگر، مرد توانگر گاو و گوسفند بسيار زياد داشت و مرد فقير به جز يك ميش كوچك نداشت، كه آن را به زحمت بزرگ كرده بود در اين بين ميهمانى براى مرد توانگر رسيد او از اينكه از گوسفند و گاو خود يكى را ذبح نموده از ميهمان پذيرايى كند دريغ ورزيد، و يك ميش مرد فقير را ذبح كرده براى ميهمان خود طعامى تهيه كرد. داوود از شـنـيـدن ايـن رفـتـار سخت در خشم شد، و به ناثان گفت: رب كه زنده است، چه بـاك از ايـنـكـه آن مـرد طمعكار كشته شود، بايد اين كار را بكنيد، و به جاى يك ميش چهار مـيـش از گوسفندان او براى مرد فقير بگيريد، براى اينكه بر آن مرد فقير رحم نكرده و چنين معامله اى با او كرده. نـاثـان بـه داوود گـفـت: اتـفـاقـا آن مـرد خـود شـما هستيد، و خدا تو را عتاب مى كند و مى فـرمايد: بلاء و شرى بر خانه ات مسلط مى كنم و در پيش رويت همسرانت را مى گيرم، و آنـان را بـه خـويـشـاونـدانـت مـى دهـم، تـا در حـضـور بـنـى اسرائيل و آفتاب با آنان هم بستر شوند، و اين را به كيفر آن رفتارى مى كنم كه تو با اوريا و همسرش كردى. داوود به ناثان گفت: من از پيشگاه رب عذر اين خطا را مى خواهم . ناثان گفت: خدا هم اين خطاى تو را از تو برداشت و ناديده گرفت و تو به كيفر آن نمى ميرى، و ليكن از آنجا كه تو با اين رفتارت دشمنانى براى رب درست كردى كه همه زبان به شماتت رب مى گـشـايـند، فرزندى كه همسر اوريا برايت زاييده خواهد مرد. پس خدا آن فرزند را مريض كرد و پس از هفت روز قبض روحش فرمود، و بعد از آن همسر اوريا سليمان را براى داوود زاييد.
همانطور که می بینید، داوود پیامبر برگزیده الله دچار هوسرانی می شود، و با وجود داشتن دهها زن، به زن شوهر دار چشم می دوزد و با او رابطه برقرار می کند. وقتی پیامبر الله این گونه هوسرانی و هرزگی می کند، از آخوندها چه انتظاری است که فکر و ذکرشان پائین تنهشان نباشد؟ البته از قرار معلوم امامهای ششم و هشتم شیعیان سعی زیادی کرده اند که به هر ترتیب که ممکن است این گندکاری را ماله بکشند (۳)!! اما قسمت خنده دار ماجرا این است که خود یهودیان که داوود پیامبر قوم آنهاست درصدد ماله کشی نیستند و صراحتا این عمل زشت داوود را پذیرفتهاند و دربارهاش کتابها نوشته و حتی اخیرا فیلم هم ساختهاند اما دو عرب مسلمان سعی کردهاند عمل داوود را ماله کشی کنند!
منابع:
(۱) – برای مطالعه بیشتر سری بزنید به:
تاریخ کامل ابن اثیر، ترجمه حسین روحانی، جلد ۱، ص ۲۵۵ و ۲۵۶، چاپ ۱۳۸۳
تاریخ مسعودی ،ترجمه ابولقاسم پاینده ، جلد ۱، ص ۴۹ ،چاپ ۱۳۸۲
تاریخ یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی ، جلد ۱، ص ۶۰ و ۶۱ ،چاپ ۱۳۸۲
تفسیر طبری، ذیل آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره «ص»
(۲) – تاریخ طبری، ترجمه ابولقاسم پاینده، جلد ۲ ، ص ۳۹۵ و ۳۹۶، انتشارات اساطیر ،چاپ ۱۳۶۲
(۳) – به تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲۴ سوره « ص »
معمولا انتظار میرود کهان به عنوان عالیترین مقامهای مذهبی و پدیدآورندگان ادیان که خود را بی واسطه یا به واسطه ی وحی در ارتباط با خدا، الله، یهوه، رئوس، آتون و غیره میدانند، درستکارترین افراد جامعه باشند به گونهای که اعمال و رفتار آنها خالی از هرگونه پلیدی و نقصان و سیره و روش آنها زبانزد و الگوی خاص و عام باشد. اما آیا پیامبران واقعا اینگونه بودهاند؟ با خواندن متون تاریخی متوجه میشویم که پاسخ منفی است! نمونه ی جالب رد ادعای عصمت پیامبران، داستان داوود نبی است که چگونه با وجود داشتن دهها همسر در حرمسرای خود، با دیدن یک زن زیبا به او تجاوز کرده و پس از مطلع شدن از حامله شدن وی، نقشه قتل شوهر او را پی ریزی میکند و نهایتا پس از کشته شدن او، با زن مذکور ازدواج میکند؛ زنی که بعدها سلیمان پیامبر را به دنیا میآورد.
تجاوز به یک زن شوهردار و طراحی نقشه ی قتل شوهر او جزو خبیث ترین اعمالی است که یک انسان عادی میتواند مرتکب بشود، حال تصور کنید چنین عمل زشتی از سوی کسی که خود را پیامبر معرفی میکند و ادعای رسالت و رهبری جامعه بشری را دارد سر بزند!! طبق تورات و کتاب عهد عتیق (Old Testament) و نیز طبق سنت محمد، سلیمان داوود باید سنگسار میشده است چرا که به یک زن شوهردار تجاوز کرده است! اما چنین اتفاقی نمی افتد! البته ارتکاب این نوع رفتارهای شرم آور در زندگی دیگر پیامبران هم دیده شده است. مثلا محمد رسول الله در جنگ بنی قریظه و پس از کشتن تمام مردان و پسران بالغ قبیله، با وجود داشتن چندین همسر و کنیز جنسی (همچون ماریه)، دختری حدودا ۲۰ ساله به نام ریحانه (دختر زید قرظی) را به عنوان کنیز و وسیله رفع نیازهای جنسی خود برگزیده و سالهای سال به او تجاوز میکند. این همه در حالی است که قبلا مجوز این تجاوزها در آیههای مختلف قرآن مثل آیه ۲۴ سوره نساء صادر شده بوده است!!
در ادامه توجه شما را به مشروح داستان تجاوز داوود پیامبر به زنی با نام بتشبع (Bathsheba) همسر اوریا (اهریا، Uriah) که توسط یکی از دوستان مورد بررسی دقیق تحقیقی قرار گرفته و برای من ارسال شده است، جلب مینمایم:
شرح ماجرا در قرآن در آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره « ص » اینگونه آمده است:
و آيا خبر دادخواهان چون از نمازخانه [او] بالا رفتند به تو رسيد (۲۱) وقتى [به طور ناگهانى] بر داوود درآمدند و او از آنان به هراس افتاد گفتند مترس [ما] دو مدعى [هستيم] كه يكى از ما بر ديگرى تجاوز كرده پس ميان ما به حق داورى كن و از حق دور مشو و ما را به راه راست راهبر باش (۲۲) اين [شخص] برادر من است او را نود و نه ميش و مرا يك ميش است و مىگويد آن را به من بسپار و در سخنورى بر من غالب آمده است (۲۳)
[داوود] گفت قطعا او در مطالبه ميش تو [اضافه] بر ميشهاى خودش بر تو ستم كرده و در حقيقت بسيارى از شريكان به همديگر ستم روا مىدارند به استثناى كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند و اينها بس اندكند و داوود دانست كه ما او را آزمايش كردهايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد (۲۴)
اما داستان توبه داوود چیست؟ او چه خطایی کرده است که از خدایش طلب عفو می کند؟ بهتر است سری به کتب تاریخی مسلمانان (۱) بزنیم. برای مثال طبری در کتاب تاریخ خود (۲) می نویسد:
و چند روزی گذشت و شیطان به صورت کبوتری طلایی بیامد و پیش پای داوود افتاد و او به نماز ایستاده بود و دست برد که آنرا بگیرد و کبوتر دور شد و داوود به دنبال آن رفت و دورتر شد تا به سوراخی افتاد و برفت تا آنرا بگیرد و کبوتر از سوراخ به پرواز در آمد و داوود بنگریست کجا می رود که کس به دنبال آن فرستد. و زنی را دید که بر بام خویش شستشو می کرد و بسیار زیبا بود و زن او را بدید و موی بیفشاند و خویشتن را بپوشاند و رفتار وی رغبت و شوق داوود را بیفزود و جستجو کرد و گفتند شوهر وی در فلان اردوگاه است. و کس به فرمانروای اردو فرستاد که اهریا را سوی فلان دشمن فرست و بفرستاد که پیروز شد و به داوود نوشت. باز کس فرستاد که او را سوی فلان دشمن فرست که نیرومندتر بود و بفرستاد و باز پیروز شد. فرمانده اردوگاه قضیه را به داوود نوشت و پاسخ آمد که او را سوی فلان دشمن فرست و فرستاد و این بار شوهر زن کشته شد و داوود زن را بگرفت و اندک مدتی با وی ببود که خدا دو فرشته به صورت انسان فرستاد که خواستند به نزد او شوند و روز عبادت داوود بود و نگهبان مانع شدند و از دیوار به نمازگاه وی در آمدند و داوود به نماز بود که آنها را پیش روی خود نشسته دید و بترسید، گفتند: «بیم مدار که ما دو حریفیم که یکیمان از دیگری ستم دیده و به حق میان ما داوری کن»
گفت: «قصه خویش را بگویید»
یکیشان گفت: «این برادر من است که نود و نه گوسفند دارد و من یکی دارم و می خواهد گوسفند مرا بگیرد که گوسفندان خویش را کامل کند»
به دیگری گفت: «تو چه می گویی؟»
گفت: «من نود و نه گوسفند دارم و برادرم یکی دارد و می خواهم آنرا از وی بگیرم و صد گوسفند داشته باشم و او رضایت نمی دهد»
داوود گفت: «ترا نگذاریم چنین کنی»
گفت: «ترا نگذاریم که چنین کنی»
داوود گفت : «اگر بدین کار دست زنی به اینجا و اینجایت می زنیم و بینی و پیشانی خویش را نشان داد»
گفت: «ای داوود حق اینکه به اینجا و اینجای تو بزنند که نود و نه زن داشتی و اهریا یک زن داشت و پیوسته او را به معرض خطر فرستادی تا کشته شد و زنش را بگرفتی.»
و داوود نظر کرد و کس را ندید و بدانست که به معرض امتحان بوده و در بلیه افتاده است و …
اما باز هم کل داستان شفاف نیست. به نظر میرسد اصرار داوود بر کشته شدن اهریا دلیلی داشته است. از آنجا که قرآن برگرفته از عهد عتیق است، بهتر است سری به تورات، اصـحـاح يـازدهـم و دوازدهـم، از کتاب سـموئيل دوم بزنیم:
شبانگاه بود كه داوود از تخت خود برخاست، و بر بالاى بام كاخ به قـدم زدن پـرداخـت ، از آنـجـا نگاهش به زنى افتاد كه داشت حمام مى كرد، و تن خود را مى شست، و زنى بسيار زيبا و خوش منظر بود. پـس كسى را فرستاد تا تحقيق حال او كند. به او گفتند: او (بتشبع) همسر (اورياى حـثـى) است ، پس داوود رسولانى فرستاد تا زن را گرفته نزدش آوردند، و داوود با او هـمبـسـتـر شـد، در حـالى كـه زن از خـون حـيـض پاك شده بود، پس زن به خانه خود برگشت، و از داوود حامله شده، به داوود خبر داد كه من حامله شده ام.
از سـوى ديـگـر اوريـا در آن ايـام در لشـكـر داوود كار مى كرد و آن لشكر در كار جنگ با (بـنـى عمون) بودند، داوود نامه اى به (يوآب) امير لشكر خود فرستاد، و نوشت كـه اوريـا را نـزد مـن روانـه كـن، اوريا به نزد داوود آمد، و چند روزى نزد وى ماند، داوود نامه اى ديگر به يوآب نوشته، به وسيله اوريا روانه ساخت و در آن نامه نوشت: اوريا را مـامـوريت هاى خطرناك بدهيد و او را تنها بگذاريد، تا كشته شود. يوآب نيز همين كار را كرد. و اوريا كشته شد و خبر كشته شدنش به داوود رسيد. پس همين كه همسر اوريا از كشته شدن شوهرش خبردار شد، مدتى در عزاى او ماتم گرفت، و چـون مـدت عـزادارى و نـوحـه سـرايى تمام شد، داوود نزد او فرستاده و او را ضميمه اهـل بيت خود كرد. و خلاصه همسر داوود شد، و براى او فرزندى آورد.
و اما عملى كه داوود كرد در نظر رب عمل قبيحى بود. لذا رب، (ناثان) پيغمبر را نزد داوود فرستاد. او هم آمد و به او گفت در يك شهر دو نفر مرد زندگى مى كردند يكى فقير و آن ديگرى توانگر، مرد توانگر گاو و گوسفند بسيار زياد داشت و مرد فقير به جز يك ميش كوچك نداشت، كه آن را به زحمت بزرگ كرده بود در اين بين ميهمانى براى مرد توانگر رسيد او از اينكه از گوسفند و گاو خود يكى را ذبح نموده از ميهمان پذيرايى كند دريغ ورزيد، و يك ميش مرد فقير را ذبح كرده براى ميهمان خود طعامى تهيه كرد. داوود از شـنـيـدن ايـن رفـتـار سخت در خشم شد، و به ناثان گفت: رب كه زنده است، چه بـاك از ايـنـكـه آن مـرد طمعكار كشته شود، بايد اين كار را بكنيد، و به جاى يك ميش چهار مـيـش از گوسفندان او براى مرد فقير بگيريد، براى اينكه بر آن مرد فقير رحم نكرده و چنين معامله اى با او كرده. نـاثـان بـه داوود گـفـت: اتـفـاقـا آن مـرد خـود شـما هستيد، و خدا تو را عتاب مى كند و مى فـرمايد: بلاء و شرى بر خانه ات مسلط مى كنم و در پيش رويت همسرانت را مى گيرم، و آنـان را بـه خـويـشـاونـدانـت مـى دهـم، تـا در حـضـور بـنـى اسرائيل و آفتاب با آنان هم بستر شوند، و اين را به كيفر آن رفتارى مى كنم كه تو با اوريا و همسرش كردى. داوود به ناثان گفت: من از پيشگاه رب عذر اين خطا را مى خواهم . ناثان گفت: خدا هم اين خطاى تو را از تو برداشت و ناديده گرفت و تو به كيفر آن نمى ميرى، و ليكن از آنجا كه تو با اين رفتارت دشمنانى براى رب درست كردى كه همه زبان به شماتت رب مى گـشـايـند، فرزندى كه همسر اوريا برايت زاييده خواهد مرد. پس خدا آن فرزند را مريض كرد و پس از هفت روز قبض روحش فرمود، و بعد از آن همسر اوريا سليمان را براى داوود زاييد.
همانطور که می بینید، داوود پیامبر برگزیده الله دچار هوسرانی می شود، و با وجود داشتن دهها زن، به زن شوهر دار چشم می دوزد و با او رابطه برقرار می کند. وقتی پیامبر الله این گونه هوسرانی و هرزگی می کند، از آخوندها چه انتظاری است که فکر و ذکرشان پائین تنهشان نباشد؟ البته از قرار معلوم امامهای ششم و هشتم شیعیان سعی زیادی کرده اند که به هر ترتیب که ممکن است این گندکاری را ماله بکشند (۳)!! اما قسمت خنده دار ماجرا این است که خود یهودیان که داوود پیامبر قوم آنهاست درصدد ماله کشی نیستند و صراحتا این عمل زشت داوود را پذیرفتهاند و دربارهاش کتابها نوشته و حتی اخیرا فیلم هم ساختهاند اما دو عرب مسلمان سعی کردهاند عمل داوود را ماله کشی کنند!
منابع:
(۱) – برای مطالعه بیشتر سری بزنید به:
تاریخ کامل ابن اثیر، ترجمه حسین روحانی، جلد ۱، ص ۲۵۵ و ۲۵۶، چاپ ۱۳۸۳
تاریخ مسعودی ،ترجمه ابولقاسم پاینده ، جلد ۱، ص ۴۹ ،چاپ ۱۳۸۲
تاریخ یعقوبی، ترجمه ابراهیم آیتی ، جلد ۱، ص ۶۰ و ۶۱ ،چاپ ۱۳۸۲
تفسیر طبری، ذیل آیات ۲۱ تا ۲۴ سوره «ص»
(۲) – تاریخ طبری، ترجمه ابولقاسم پاینده، جلد ۲ ، ص ۳۹۵ و ۳۹۶، انتشارات اساطیر ،چاپ ۱۳۶۲
(۳) – به تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲۴ سوره « ص »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر