۱۳۹۴ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

نگاهی پژوهش گرایانه در بهم ریختگی آیات قرآن.9


نگاهی پژوهش گرایانه در بهم ریختگی آیات قرآن
( و طبقه بندی آیات قرآن بر اساس موضوعات)

نوشتار نهم:

7- آیات شرط و شروط آوردن اسلام برای زنان:

ممتحنه(12)= 1 سوره و 1 آیه.

ممتحنه(12) الا ای پیغمبر (گرامی) چون زنان مومن آیند که با تو بر ایمان بیعت کنند که دیگر هرگز شرک به خدا نیاورند و سرقت و زنا کاری نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر کس افتراء و بهتان میان دست و پای خود نبندند( یعنی فرزندی که میان دست و پای خود پرورده و علم به آن از انعقاد نطفه او دارند به دروغ به کسی غیر پدرش نبندند) و با تو در هیچ امر معروفی مخالفت نکنند بدین شرایط با آنها بیعت کن.

با در نظر گرفتن نظام مادر سالاری در اعراب و داشتن خدایان زن(لات- منات- عزی) و حضور فعال آنان در محیط خارج از خانه آیین اسلام در عمل محدودیت برای زنان به همراه داشت. در مقایسه رتبه و منزلت اجتماعی زنان در پیش و بعد از hسلام- تاریخ اسلام و عرب دیگر نام و چهره زنانی را مثل خدیجه در تجارت. عصما دختر مخاربیه در کسب ثروت از راه تجارت سجاع دختر حارث بن سوید در ادعای پیامبری. هند بنت ربیه زن ابو سفیان عمر بنت علقمه در جنگاوری بر علیه مسلمانان در غزوه احد. عایشه در فرماندهی جنگ جمل. عصما دختر مروان در شاعری و ادبیات عرب را هیچگاه بر خود ندید.

"پس از فتح مکه عده زیادی از زنهای مکه برای بیعت و اسلام آوردن بحضور پیغمبر رسیدند و آیه 12 ممتحنه شرط پذیرش آنان شد. می گویند هنگام بیان این شروط هند زن ابو سفیان و مادر معاویه در اینکه زنان زنا نکنند گفت: زنان شریف وآزاده هرگز گرد چنین کاری نمی گردند و عمرابن خطاب که حاضر بود خنده سر داد"(1).

همین بحث بر سر این آیه بین هند بنت ربیه زن ابو سفیان و عمر بیانگر آن است که دو گانگی شدید فرهنگی و اجتماعی بین اعراب ساکن در شهری مثل مکه و مدینه با اعراب قبایل و متحرک در بادیه نشین ها بوده است.
آن تضاد فرهنگی باعث انسجام و قوام و اتحاد اسلام در مدینه شد. مکه شهری تجاری و بازرگانی بود اما مدینه شهری قبیله ای و بادیه نشینی بود.بدین صورت که آن رسم زنده بگور کردن دختران مسلما به هیچ وجه در شهر های عربستان انجام نمی گرفته است.

- ممتحنه(12) خطاب به زنان شهر مکه اعلام می شود که در تاریخ اعراب زنان بزرگی را به جامعه عرب تقدیم نمودند. مسلم است که زن ابوسفیان از پذیرش شروط در این آیه متعجب و شگفت زده میگردد چونکه این آیه با ساختار فرهنگی و شهرنشینی ساکنین مکه جور در نمی آمد.

آیین اسلام با قوانین زن ستیز گسترده خود مثل ارزش نصفه زن دربقره(282)- نساء(11) و آیات حجاب و در معرض قرار دادن زنان بعموان کالای جنسی بدون هیچگونه ملامتی- مومنون(6)- المعارج(30) و آیات تایید از سیستم برده و کنیز داری با 7 سوره و 12 آیه، زنان مسلمان را برای همیشه و ابد زنده بگور نمود.

این نحوه نگرش بادیه نشینی مختص دشت حجاز بوده است. اما در پی تهاجم به همسایگان متمدن خود که از آیین مبین اسلام کاملا بی اطلاع بودند تمام این موارد بر زنان آن سرزمینها جاری گردیده شد.
تمام تاریخ سلطه طاعون تازیان در ایران باستان پر از لحظات دردآوری است که خواننده را بعد از گذشت سده ها هنوز تحت تاثیر قرار میدهد.

"دخترکان ایرانی که از خانه ها بیرون کشیده شده کنیز می شدند و در خانه عرب اهانتها می دیدند که خرد انسان نیک اندیش از بازگوئی آن شرمسار خواهد بود. صاحب کنیز هر کاری را از کنیز می کشید- ازجمله وقتی مهمانی ارجمند برایش می رسید کنیز را در اختیارش می گذاشت تا رخت او را عوض کند و او را به حمام ببرد یا به او می بخشید تا از وی کام بستاند. همه حقوق انسانی را حکم دین از برده سلب کرده بود. کسی که سبی می شد در لحظه سبی شدنش تبدیل به کالا می شد. کنیزشدگان را به هر کاری می شد که وا داشت"(2).

البته که آیات قرآن این عمل وحشیانه ارباب و صاحب عرب را در حق دخترکان اسیر شده و سبی شده از قبل تعیین نموده بود. مومنون(6)- المعارج (30) در باب نبود منع و ملامت در بهره وری جنسی از کنیزان بیچاره است.
این کنیزان فعلی که براساس این دو آیه الهی- آسمانی اسباب عیش و شهوت ارباب عرب خود بدون هیچ قانونی می باشند چند صباحی قبل دخترانی نازپرورده در دامان خانواده و یا زنان شوهرداری بوده اند. قرآن آیات فراوانی در تایید پدیده شنیع کنیز و برده داری دارد. اما یک آیه در منع و تحریم برده داری ندارد. برده داری قبل از اسلام فقط یک سنت محلی بود محمد در قرآن و تفکر اسلامی خود این رسم سنت محلی تازیان را همانند زیارت حج مشروعیت شرعی بخشید.

حال خود مسلمانان قضاوت کنند که آیا این آیات و آیین بیابانی با روحیات مردمان امروز اصلاً سازگاری دارد یا خیر؟
اگر نه و چنین آیاتی کاربردی ندارند چرا باید چنین آیاتی در یک کتاب که بنا به ادعای مسلمانان تا ابد واجب الاجرا است وجود داشته باشند؟
آیا به دور از عقل نیست که برای اسلام آوردن زنان و طوق نکبت و بدبختی بر گردن آنان شرط و شروط آیه 12 ممتحنه را برایشان قائل و برایشان در نظر گرفته شود؟
آیا تاریخ و کاربرد این قبیل آیات به سر نیامده است. فرهنگ دینی منسوخ و از تاریخ منقضی شده مسمومیت فرهنگی برای مصرف کنندگانش نخواهد آورد؟
آیا همین نوع از آیات دلایل کافی و روشن برای زمینی بودن قرآن نیست و نباید پذیرفت که محتویات آن از ذهن محمد و شرکاء تراوش شده باشد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر