۱۳۹۴ اردیبهشت ۵, شنبه

افسانه و ۱۰ حقیقت درباب آتئیسم

۱۰ افسانه و ۱۰ حقیقت درباب آتئیسم


نظر سنجی‌های مختلف بیان کننده‌ی این مسئله است که واژه "آتئیسم"[3] بار منفی و ننگ آلود فوق العاده‌ای را کسب کرده بطوری که اکنون "آتئیست" بودن یک مانع تمام عیار در حوزه سیاست محسوب می‌شود (مانعی که سیاه پوست بودن، مسلمان یا هم جنس گرا بودن هیچ کدام مانند آن نیستند). با توجه به یک نظرسنجی که اخیراً توسط نیوزویک انجام شده است، تنها 37% از امریکایی‌ها حاضرند به یک فرد آتئیست واجد شرایط ریاست جمهوری رأی دهند.

آتئیست‌ها اغلب افرادی بدون مدارا، بی‌اخلاق، افسرده، چشم بسته نسبت به زیبایی طبیعت و افرادی که جزم اندیشانه مدارک مافوق طبیعت را رد می‌کنند، شناخته شده‌اند بطوری که حتی "جان لاک" ،که یکی از بزرگان روشنگری بوده است، باور داشت که با آتئیسم "هرگز نباید مدارا نمود" چرا که می‌گفت، "قول‌ها، عهد‌ها و سوگندها، که قید‌هایی برای جوامع انسانی هستند، نمی‌توانند هیچ محدودیتی برای یک آتئیست داشته باشند." این سخن، مربوط به بیش از 300 سال پیش بود. اما امروزه نیز در ایالات متحده به نظر تغییر زیادی صورت نگرفته است. مقدار قابل توجه 87 درصدی ازجمعیت امریکا "هیچ شکی" به وجود خدا ندارند؛تنها اقلیتی زیر 10 درصد خود را آتئیست می‌نامند که اعتبار آنها نیز به نظر در حال بدتر شدن است. نظر به اینکه ما می‌دانیم آتئیست‌ها اغلب از باهوش‌ترین افراد و از لحاظ علمی در میان مردم، با سوادترین آنها هستند، مقابله با افسانه‌هایی که باعث منع حضور بیشتر آنها در سطح ملی است، مهم جلوه می‌کند.


1- آتئیست‌ها اعتقاد دارند که زندگی بی معناست: درست برعکس، این مردم مذهبی هستند که نگران بی‌معنا بودن زندگی هستند و تصور می‌کنند که این زندگی تنها با عهد شادی ابدی آنسوی گور آزاد می‌شود. آتئیست‌ها به نسبت کاملا مطمئن هستند که زندگی گرانبهاست. زندگی با معنای وجود واقعی و تمام و کمال، فربه شده. روابط ما با کسانی که بدانها عشق می‌ورزیم پر معناست و لازم نیست که حتما همیشگی باشد تا معنادار باشد. آتئیست‌ها عقیده دارند که این ترس از بی معنا بودنِ زندگی خود بی‌معناست.


2- آتئیسم مسئول بزرگترین جنایات تاریخ بشریست: مؤمنان معتقدند که جنایات هیتلر، استالین، مائو و پل پت محصول اجتناب ناپذیر بی‌اعتقادی بودند. مشکل فاشیسم و کمونیسم، این نیست که آنها منتقد مذهب هستند، مشکل آنها شباهت زیاد آنها به ادیان است. چنین حکومت‌هایی از درون دگماتیک بوده و عموماً شخصیت پرستی‌ها‌ را ارج می‌ نهند که درست مانند قهرمان پرستی‌های مذهبی است. آشوویتس، گوگلاک (زندان و اردوگاه کار در شوروی سابق که مخصوص زندانیان سیاسی بود -مترجم) وزمین‌های جنگ و کشتار مثال‌های کنار گذاشتن دگماتیسم مذهبی توسط بشر نبودند بلکه آنها نمونه‌هایی از جنون جزم اندیشانه‌ی سیاسی، نژادی و ملی بودند. هیچ جامعه‌ای در تاریخ بشری وجود ندارد که به سبب آنکه مردمانش بسیار منطقی بوده‌اند، رنجی کشیده باشد.


3- آتئیسم، جزم اندیش است: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان، ادعا می‌کنند که متون مقدسشان کاملا نسبت به نیازهای انسان جامع است لذا این متون تنها می‌توانسته توسط راهنمایی یک خدای واقف به همه‌ی امور نگاشته شود. یک آتئیست کسی است که این ادعا را در نظر گرفته، این کتاب‌ها را خوانده و این ادعا را مضحک یافته است. آتئیست کسی‌ است که مجبور نیست به چیزی ایمان بیاورد یا که جزم اندیش باشد تا عقاید بی‌مورد دینی را رد کند، درست به مانند استیون هنری رابرتس مورخ (71 - 1901) که گفت : "من مخالف این هستم که ما هر دو آتئیست هستیم. من تنها به یک خدا کمتر از تو اعتقاد دارم. هنگامی که درک کنی که چرا تمامی خدایان دیگر را رد می‌کنی، خواهی فهمید که چرا من خدایان تو را رد می‌کنم."


4- آتئیست‌ها فکر می‌کنند هرچیزی که در جهان هست، اتفاقی بوجود آمده: هیچ کسی نمی‌داند جهان چگونه بوجود آمده. در واقع بطور کاملا واضح نمی‌توان درباره خلقت یا آغاز جهان صحبتی نمود، چرا که چنین ایده‌هایی مفهوم زمان را فرا می‌خوانند و ما در اینجا در باره‌‌ی مبدأ زمان و مکان صحبت می‌کنیم.

این عقیده که آتئیست‌ها معتقدند همه چیز از روی اتفاق و شانس رخ داده است عموماً برخواسته از نقد نظریه ی فرگشت داروین است. ریچارد داوکینز در کتاب بی‌نظیر "توهم خدا" اینگونه توضیح می‌دهد که چنین عقیده‌ای نشان از درک غلط نظریه ی فرگشت دارد. هرچند که ما دقیقا نمی‌دانیم که چگونه شیمی اولیه زمین، زیست را آغاز نمود، اما می دانیم که تنوع و پیچیدگی که ما در جهان زنده می بینیم محصول یک تصادف نیست. فرگشت، ترکیبی از جهش تصادفی و انتخاب طبیعی است. داروین با قیاس در "انتخاب مصنوعی" که با پرورش احشام انجام شد، به "انتخاب طبیعی" رسید. در هر دو مورد، انتخاب تاثیری غیر تصادفی روی فرگشت هر گونه اعمال کرد.


5- آتئیسم هیچ ارتباطی با علم ندارد: هرچند که می توان ساینتیست (دانشمند – علم باور) بود و همچنان به خدا اعتقاد داشت – چنانچه عده‌ای از دانشمندان می‌توانند اینگونه باشند – اما در اینکه تفکر علمی باور دینی را تخریب می‌کند تا تقویت، هیچ شکی نیست. به عنوان مثال در ایالات متحده: اغلب نظر سنجی‌ها نشان داده است که تقریبا 90% عموم مردم به یک خدای شخصی (Personal God) معتقد هستند، در حالیکه 93% از اعضای آکادمی ملی علوم اعتقادی به خدا ندارند. این مسئله بیان می‌کند که ایمان دینی کمتر از علم با اندیشه سازگاری دارد.


6- آتئیست‌ها متکبر و خودخواه هستند: هنگامی که دانشمندان چیزی را نمی‌دانند – مانند علت بوجود آمدن جهان یا اینکه چگونگی اولین خود همتاسازی ملکولی – آنها ندانستن خود را تأیید و می‌پذیرند. در دنیای علم وقتی که کسی چیزی نمی‌داند اما وانمود به دانستن آن می‌کند، مسئولیت بزرگی را باید گردن بگیرد و گرفتار دردسر بزرگی می‌شود و این درحالیست که وانمود کردن به دانستن نادانسته‌ها شریان حیاتی دینِ ایمان محور است. یکی از شگفت آورترین طنز‌های مضحک گفتمان دینی را می‌توان در این مسئله‌ی رایج دید که مردم مؤمن خود را به خاطر تواضع و فروتنی ستایش می‌کنند، در حالیکه ادعا می‌کنند حقایقی را درباره‌ی کیهان شناسی، شیمی و زیست شناسی می‌دانند که هیچ دانشمندی آن را نمی‌داند. در حالیکه در مواجه‌ی سؤالاتی درباره طبیعت کیهان و جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، آتئیست‌ها عقاید خود را از علم بدست می‌آورند، این مسئله نامش، تکبر نیست، بلکه صداقت روشنفکرانه است.


7- آتئیست‌ها مخالف تجربه روحانی هستند: هیچ منعی برای یک آتئیست وجود ندارد که وی را از تجربه عشق، شور و وجد، خلسه روحانی و حیرت باز دارد؛ آتئیست‌ها به این تجارب ارزش می‌نهند و دائماً به دنبال آنها هستند. آنچه که آتئیست‌ها نمی‌خواهند انجام دهند، ادعا کردن‌های غیر موجه (و غیر قابل توجیه) درباره ذات حقیقت بر اساس چنین تجاربی است. هیچ جای شکی نیست که عده‌ای از مسیحیان با خواند کتاب مقدس و دعا کردن برای مسیح زندگی خود را بهتر کرده‌اند. اما این چه چیزی را ثابت می‌کند؟ این مسئله ثابت می‌کند که دیسیپلین‌های خاص فرمان برداری و ضوابط رهبری می‌تواند تاثیری ژرف بر ذهن انسان داشته باشد. آیا تجارب مثبت مسیحیان ثابت می‌کند که عیسی تنها نجات بخش انسانیت بوده است؟ هرگز – چرا که هندوها، بوداییها، مسلمانان و حتی آتئیست‌ها نیز تجارب مشابهی داشته‌اند.

در واقع هیچ مسیحی روی کره خاکی وجود ندارد که مطمئن باشد که عیسی حتی ریش داشته است و یا اینکه از یک باکره به دنیا آمده باشد، یا مرده‌ای را زنده کرده باشد. هیچ کدام از این ادعاها را تجارب روحانی نمی‌توانند ثابت کنند.


8- آتئیست‌ها اعتقاد دارند که هیچ چیزی فراتر از زندگی و فهم انسانی وجود ندارد: آتئیست‌ها آزادانه محدودیت‌های فهم انسان را قبول می‌کنند، اما نه مانند مذهبی‌ها. کاملا واضح است که ما بطور کامل جهان را درک نمی‌کنیم؛ اما این مسئله هم کاملا واضح است که نه کتاب مقدس و نه قرآن بهترین فهم ما را از جهان بازگویی می‌کنند. ما نمی‌دانیم که آیا زندگی پیچیده‌ای در جای دیگری از کیهان وجود دارد یا نه، اما احتمال آن وجود دارد. و اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، چنین موجوداتی ممکن است به درکی از قوانین طبیعت رسیده باشند که بطور قابل توجه از درک ما فراتر باشد. آتئیست‌ها آزادانه چنین محتملاتی را قبول می‌کنند. آنها همچنین قبول می‌کنند که اگر موجوداتی خارج از زمین وجود داشته باشند، محتویات کتاب مقدس و قرآن برای آنها حتی از انسان‌های آتئیست‌ هم کمتر جالب توجه است.

از منظر آتئیستی، ادیان، زیبایی واقعی و عظمت جهان را کمتر از آنچه هست نشان می‌دهند. یک فرد مجبور نیست چیزی را که مدرک ناکافی درباره‌ی آن وجود دارد قبول کند تا که یک چنین ادعایی را مطرح کند.


9- آتئیست‌ها حقیقت سودمندی فوق العاده دین برای جامعه را نادیده می‌انگارند: افرادی که بر تاثیرات مثبت دین تاکید می‌ورزند هرگز نمی‌توانند درک کنند که چنین تاثیراتی نمی‌توانند حقیقت هر نوع دکترین مذهبی را نشان دهند. به همین سبب است که ما اصطلاحاتی نظیر "تفکر آرزومندانه" و "خود فریبی" را داریم. تفاوت شگرفی بین یک توهم تسلی بخش و حقیقت وجود دارد.

در هر موردی و مثالی، تاثیرات مثبت دین می‌تواند مورد بحث قرار گیرد. در اغلب موارد بنظر می‌رسد که دین در زمانی که دلایل خوب وجود دارند،ادله بدی را برای رفتار خوب به مردم ارائه می‌دهد. از خود بپرسید، کدامیک اخلاقی تر است: کمک به فقرا بدون در نظر گرفتن به چیزی [دیگر] تنها بخاطر رنجی که می کشند، یا کمک به آنها زیرا که شما معتقدید خالق جهان از شما می‌خواهد که چنین کاری را انجام دهید، که اگر انجامش دهید به شما اجر و ثواب می‌دهد و اگر انجامش ندهید شما را تنبیه می‌کند؟

10-آتئیسم هیچ پایه و اساسی برای اخلاقیات قائل نیست: اگر یک فرد تاکنون درک نکرده باشد که ظلم کردن اشتباه است، او این امر را با خواندن کتاب مقدس یا قرآن کشف نخواهد کرد – چرا که این کتاب‌ها مملو از تجلیل ستم هستند، چه ستم انسانی و چه الهی. ما اخلاقیات خود را از دین نمی‌گیریم. ما خوب و بد را با مراجعه به کتاب‌های خوب، با درک و شهود اخلاقی، که (تا حدی) درما نهادینه شده‌اند و در طی هزاران سال اندیشه درباره علل و احتمالات شادی نوع انسان اصلاح و بهبود یافته‌اند، انتخاب می‌کنیم.

ما در طول سالیان سال پیشرفتی عظیم در اخلاقیات داشته‌ایم، و ما چنین پیشرفتی را با خواندن کتاب مقدس یا قرآن کسب نکرده‌ایم. هر دو این کتابها از مسئله برده‌ داری چشم پوشی می‌کنند – و امروزه هر انسان متمدنی درک می‌کند که برده داری امری زشت و ناپسند است. هر خوبی که در متون مقدس وجود دارد – نظیر قاعده طلایی [4] - را می‌توان بدون درنظر گرفتن اینکه توسط خالق جهان به ما اعطا شده است و نظر به معرفت اخلاقی که در آن وجود دارد، ارزشمند دانست.


---------------------------------------------------------------------------------------
[1] سام هریس نویسنده کتاب "پایان ایمان: دین، ترور و آینده‌ی دلیل" و "نامه‌ای به یک ملت مسیحی" است.
[2] این متن بار اول توسط دوست خردپیشه و عزیز، آرسن نظریان ترجمه شد، و ترجمه دوم این متن به سبب علاقه و سلیقه‌ی شخصی انجام گرفت.
[3] فاقد مذهب بودن ، بی خدایی ، عدم قبول فلسفه مذهبی . درفارسی، این کلمه معمولا " بیدینی" و"لامذهبی" ترجمه می شود . واژه های "الحاد" و"کفر" وامثالهم برای افزودن بارمنفی به کلمه ولعن وتکفیر به کاربرده می شود ولذا ترجمه های نادرست و گمراه کننده ای هستند . دراینجا ، همان کلمه آ تـِیسم را که به صورت واژه ای بین المللی درآمده ، به کار می بریم .-آرسن نظریان
[4] با دیگران چنان رفتار کن که می خواهی با تو رفتار کنند - ذکر شده در عهد قدیم و عهد جدید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر