بسیاری خداوند شریعت را نمیشناسند . در ذهن خود ، " منبع بی پایان زیبائیها " و " راهنمای صداقت و درستی و پاکی و واکسینه کننده مومنان راهش " تصور میکنند . موقع دفاع هم این گونه دفاع میکنند . موضوع خدای اسلام و خدای شریعت است ؟ هنگام گفتگو و مباجثه آنچه لایق اوست میگویند .
به نظر آنها در کلام اسلام هم تلاش شده است به مصابه زمان و مکان آنچه للایق الله است گفته شود . در حالیکه الله شریعت هرس شده است ، آرایش شده است حتی گاهی از جاده تعمیرات هم گذر کرده است .
بی تردید از دید منابع اصلی شریعت ، آیات قرآن و احادیث الله همچنان بکر و دست نخورده مانده است . یعنی بدون تغییر .... ، تمام آنچه در حال تغییر و توسعه است ، زمانها و اعصار ، شرایط نو ، فرمتهای جدید و غیره را به چالش کشیده است .در طول اعصار اینگونه توسعه یافته است . و وقتی سخن از حیله بمیان آید ،
" الله حیلت نمیکند " ، " مورد غضب واقع میشوی " مگر الله حیله میکند " ، " حاشا " ، گفته میشود . چون این گونه تعریف شده است .
حال ببینید که بنابه آیات قرآن و احادیث خیلی آشکارا حیله میکند و برای حیله کاری برای پیغمبرانش نصیحت میگوید .
در قرآن " حیله " و " مکر " بارها و بارها تکرار شده است . الله زمانیکه انهدام چندین شهر را بتفصیل روایت میکند این گونه سئوال میکند : " پس مگر از مکر و عذاب غافلگیرانه خدا ایمنند ؟! ( 99 اعراف ) و بعد اینگونه ادامه میدهد " حال آنکه جز گروه زیانکاران خود را از مکر خدا ایمن نمیدانند . "
باز الله برای همگان اینگونه میگوید :
- ..... بگو نیرنگ خدا زودرس تر است .(یونس 21 )
و چون صفت مکار مناسب الله نیست ، مترجمین رسمی دیانت معانی دیگر و تفاسیر متفاوتی برای این آیات میگوید . ( کاریست که همیشه بوده )
- آنها مکر کردند و خداوند نیز مکرکرد و خداوند مکارترین مکاراد است ( آل عمران 54 )
- ...... آنها نیرنگ کردند و خداوند نیز نیرنگ کرد که خداوند بهترین نیرنگ کنندگان است ( انفال 30 )
محمد نیز وقتی " ایمانداران " را بجنگ " بی ایمانان " میفرستاد ، این نصیحت را کرد :
- "جنگ حیله است " ( بخاری الصحیح کتاب الجهاد 157 ، مسلم الصحیح کتاب الجهاد 17-18 حدیث شماره 1739-1740 ). محمد به این نصیحت بسنده نکرده است و خودش نیز اعمال میکرده . بعنوان مثال شاعری بنام کعب ابن اشرف را با حیله و فریب بدام انداخته و بقتل رسانده است . ( بخاری جدائی از بهار مذهبی حدیث 1578 )
شریعت اسللام تمام دنیا را یک میدان جنگ تصور میکند . در این میدان جنگ بین " ایمانداران " و " بی ایمانان " است . و تا زمان بقدرت رسیدن، شریعت راه "مماشات "، یعنی " با صلح در کنار یکدیگر زندگی کردن " را در پیش میگیرد . این هم نوعی حیله محسوب میشود . اما بهنگام اقتدار یکی از دو راه را برای انتخاب از انسانها میخواهد :
- یا مرگ
- یا اسلام
در آنزمان نفس آزادی عقیده و اندیشه قطع شده است . اسلام هیچ دینی را بعنوان دین حق نمیشناسد . الله میپرسد : پس آیا جز دین خدا را میطلبید ؟ ( آل عمران 83 ) و بعد میگوید : "هر کس بجز دین اسلام بخواهد مورد قبول نخواهد شد " و اضافه میکند " در نزد خداوند بی تردید دین فقط اسلام است " . حال اینکه تا قبل از اقتدار میگفت : " دین شما از آن خودتان ، دین من از آن من " ( کافرون 6 ) . در دین هیچ اجباری نیست ( بقره 256 ) . و بعد از بدست آوردن قدرت ، با نشان دادن " بی ایمانان " به " ایماندارن " این گونه امر میشود : " ..... آنها را هر کجا یافتید همانجا بکشید !" ( بقره 191 ، نساء 89 ، توبه 5 ) .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر