نگاهی پژوهش گرایانه در بهم ریختگی آیات قرآن
( و طبقه بندی آیات قرآن بر اساس موضوعات)
نوشتار چهاردهم:
12- آیات طلاق:
بقره(226 تا 232- 236- 237- 241)نساء(4- 130) طلاق(1- 2- 4- 6-7 ) =3 سوره و 17 آیه.
- بقره(226) برای ترک مباشرت زنان باید چهار ماه انتظار کشند.
- بقره(227)اگر عزم طلاق نمودند خداوند به اعمال آنها شنوا و داناست.
- بقره(228) زنان طلاق داده شده از شوهر نمودن خوداری نموده بمدت سه پاکی و حیض.
- بقره(229) طلاقی که شوهر رجوع در آن تواند کرد دو مرتبه است.
- بقره(230) بعد از طلاق سوم نیاز به شوهردوم کردن زن است و بعد طلاق از آن و مجددا نکاح با شوهر اول( محلل).
- بقره(231) رعایت زمان عده برای زنان طلاق گرفته.
- بقره(232) بعد از عده نباید آنان را از شوهرکردن منع نماید.
- بقره(236) باکی بر شما نیست طلاق زنانی را که با آنان مباشرت نکرده و مهری مقرر نداشته اید. (لازم به توضیح است که کلمه و لغت مهریه در ترجمه فارسی همان صدق (اجرت) از ریشه صدقه در عربی است و ما در زبان عربی معادل کلمه مهریه نداریم).
- بقره(237) اگر بر این زنان مهری را مقرر نموده بودید بایست نصف مهریه (صدقه) تعیین شده را به آنها بدهید.
- بقره(241)مردان – زنانی را که طلاق دهند به چیزی بهره مند نمایند.
- نساء(4) مهر زنان را در کمال رضایت و طیب خاطر به آنها بدهید.
- نساء(130) خداوند رحمت دهنده است بر زن و مرد طلاق داده شده.
- طلاق(1) تاکید بر زمان و مدت عده زن به سه پاکی.
- طلاق(2) بعد از اتمام زمان عده باز به نیکویی نگاهشان دارید یا به خوشرفتاری رهاشان کنید و بر طلاق آنها دو مرد مسلمان عادل گواه گیرد.
- طلاق(4)زنانی که حیض ندیده اند- آنها را هم سه ماه عده نگه دارید.(طلاق زن زیر 9 سال).
- طلاق(6) زنان را در زمان مدت عده نفقه و سکنی دهید و اگر حامله باشند تا وقت حمل نفقه دهید و اگر فرزند شما را شیر دهند اجرتشان را بدهید.
- طلاق(7) نفقه زن شیره به نسبت توانایی مالی مرد است.
آیین مرد سالارانه اسلام عربی در دل کویر خشک و سوزان شکل گرفت. زنان بخشی از این جامعه عشایری بوده اند ولی نحوه حضور و بودن آنان در صحنه داخل و خارج از خانه در پیش و پس از اسلام متفاوت بوده است. در احکام مردسالارانه اسلام حق طلاق و جدا شدن از همسر خود بطور کامل بر عهده مرد است و این مرد است که حرف اول و آخر را میزند. آیات قرآن با مشروعیت بخشیدن به این تبعیض و تایید قدرت مرد بر جنس ناقص العقل زن این قوانین بیابانی را برای ابدیت تقدس بخشید و با این تقدس عملا نصف کامل جمعیت جهان اسلام را که زنان باشند برای همیشه زنده بگور نمود.
"جالب است که مردان می توانند به سبب بیماریهای نا علاجی همچون جذام- برص- زمین گیری و نابینای هر دو چشم زنان خود را بدون دادن حق و حقوقشان طلاق دهند. افضا یعنی پارگی آلت تناسلی زن نیز جز این امور است. بدین معنی اگر مردی با عمل خود باعث پارگی آلت تناسلی زنش ( افضا به معنی پارگی مجرای تناسلی و مخلوط شدن آن با مجرای ادرار- یا غایط ) بشود به جای آنکه برای خشونت حیوانی اش مورد تنبیه قرار گیرد حق آن را پیدا می کند که چنین زن مجروح و مضروبی را از خانه اش بیرون بیندازد. زنانی که دچار چنین صدمه هایی می شوند کودکان دختری هستند که بر اساس احکام اسلامی در خرد سالی شوهر داده می شوند. طبق شرع مبین اگر چنین زن(بچه ای) بخت برگشته ای افضا شده به بلوغ زنانگی نرسیده باشد و کمتر از 9 سال داشته باشد بر شوهر تکلیف است که آن زن را طلاق دهد."!(1)
- طلاق(4) این آیه الهی موضوع بحث فوق افضا و پارگی آلت تناسلی دختر بچه ای است که در زیر 9 سالگی طلاق داده میگردد. این بدان معنی است که سن ازدواج دختر باید در 7 یا 8 سالگی باشد که در سن 9 سالگی و قبل از رسیدن به عادت ماهیانه(حیض) طلاق داده بشوند!!!
- بقره(230)طلاق سوم و آوردن محلل!!!
در آیین بیابانی بر گرفته از شنزار خشک شبه جزیره عربستان زن بعنوان متاع و کالای است که هر وقت صاحبش به هر دلیلی آنرا نخواست قدرت تعویض و دور انداختن آنرا دارد. به اصطلاح طلاق حق و حقوق انحصاری مرد می باشد. مرد عرب و مسلمان در صورت عصبانیت می تواند فقط با کلام آنهم در لحظه عصبانیت زن عقدی خود را یه یک دفعه سه بار طلاق بدهد. این در حالی است که آیات قرآن ادعای جامعترین و کاملترین کتب الهی را دارند(نحل 44).
چگونه و فقط با بیان و گفته ی در یک لحظه از عصبانیت و بدون شاهدی میتوان زن مظلوم رنج کشیده ای را که برای یک لقمه نان و آبی محتاج این مرد سنگدل است را از خانه و سر پناه و بچه هایش جدا و بیرون انداخت؟
آیا این ظلم به مظلوم نمی باشد که با آیات الهی قرآن به این عمل سلطه گرانه و تبعض آمیز مشروعیت و تقدس داده شده است؟
مگر زن بیچاره را از روز اول و زمان عقد با لفظ کلام و بدون سند و نوشته و شاهدی به خانه خود آوردی که حال به استناد لفظ کلام آنهم در حالت غیر طبیعی و عصبانیت آنرا از محل زندگی اش اخراج می نماید؟
"در اینجا مرد با سه طلاق کردن زن خود دچار خطا می شود. اما وی برای عمل خطای خود مجازات نمی شود. بلکه زن او که خود قربانی طلاق های مکرر شوهرش است تاوان جرم مردش را با تن دادن به همخوابگی با یک مرد دیگر (محلل) می پردازد. در واقع زنی که در کار طلاق صاحب حقی نبوده و شخصا جرمی مرتکب نشده تاوان خطای عمل مردش را با در اختیار قرار دادن جسمش پرداخت می کند. به بیان دیگر زن بدون آنکه کاری کرده باشد یا بتواند در تصمیمات شوهر در امر طلاق دخالت کند مسئول خطای مردش به حساب می آید"(2).
با توجه به شواهد موجود از نظام مادر سالار جامعه پیش از اسلام در عربستان زنان به مراتب در امور زندگی و زناشویی از آزادی عمل بیشتری برخوردار بودند. بعد از ارائه آیین سیاسی اسلام- زنان بطور کامل از عرصه های اجتماعی و حضور فعال در بیرون از خانه برای ابدالعمر محروم و با قوانین و آیات بسیار زن ستیز قرآن بخصوص در دادن حق یکطرفه طلاق به مرد- نفی و به تحلیلی زنده بگور شدند.
"قبل از اسلام زنان در قبایل مادر تبار نه تنهاخود در مورد ازدواج یا رابطه با مرد مورد علاقه شان تصمیم میگرفتند بلکه در این قبایل بطور کامل از حق طلاق نیزبرخوردار بودند و می توانستند بدون هیچگونه توضیحی و هر زمان که اراده کنند از شوهر خود جدا شوند. در کتاب "الاغانی" آمده است:
زنان در عهد جاهلیت یا حداقل بعضی از آنها حق متارکه شوهران شان را داشتند و شکل این متارکه باین نحو بود که اگر آنها با هم در یک چادر زندگی میکردند زن برای طلاق شوهرش چادر را 180 درجه به دور خود می چرخاند. باین ترتیب که اگر درب چادر بسوی شرق بود حالا بطرف غرب قرار میگرفت و بدین ترتیب مرد می فهمید که دیگر نباید وارد چادر شود و به قبیله خود می رفت:
بعبارت دیگر از آنجا که چادر یا خانه به زن تعلق داشت زن قصد جدایی خود را با برگرداندن در ورودی چادر به سمت مخالف ابراز می کرد و شوهر همین که این را می دید دیگر به چادر او وارد نمی شد و به قبیله خود باز می گشت. علاوه بر این در جامعه قبل از اسلام در عین حال که با نفوذ نظام پدر سالاری چند زنی رایج بود نظام چند شوهری نیز بعنوان بقایای با قیمانده از نظام مادر تباری همچنان هر چند بطور نادر وجود داشت که در آن زن می توانست تا 10 شوهر داشته باشد ولی فراتر از آن بعنوان فحشا قلمداد میشد."(3)
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر