۱۳۹۴ فروردین ۱۶, یکشنبه

پاسخ غیر موجه الله بر پرسشی موجه! بخش پایانی

معجراتی را که قوم یهود و مکیان از محمد درخواست می نمودند خیلی ساده تر و آسانتر از لیست فوق اعجاز پیامبر بنی اسرائیل بود.
انعام(8) چرا فرشته ای بر او نازل نمی شود.
اسراء(90) چشمه آبی از زمین بیرون بیاور.
اسراء(91) تو را باغی از خرما و انگور باشد.
انفال(32) بر سرمان سنگی ببار....

این قبیل درخواست اعجاز ساده را محمد قادر به پاسخگوی نبود. با اینکه خود را منتسب به پیامبران بنی اسرائیل با لیست اعجاز فوق می نمود ولی زمانی که مخاطبین از او اعجاز بسیار ساده تری از لیست مزبور می خواستند تنها جواب محمد این بود:

ابراهیم(11) آری ما هم مانند شما بشری بیش نیستم.
فصلت(6) که منهم مانند شما بشر هستم.

این نحوه پاسخگویی محمد برای مخاطبینش قانع کننده نبود. آنان سوالی موجه را بر اساس آیات قرآن ارائه شده بوسیله محمد از او می نمودند. ولی پاسخ محمد از اعجازهای پیامبران بنی اسرائیل خیلی دور و غیر موجه بود. بالاخره بر اثر اصرار و پافشاری مخاطبین محمد به ناچار این آیه را ارائه نمود:

سبب نیاوردن معجزه این است:

الاسراء(59) ما را از فرستادن آیات و معجزات جز تکذیب پیشینیان چیزی مانع نبود و به ثمود (قوم صالح) آیت ناقه را که همه مشاهده کردند بدادیم. در باره آن ظلم کردند و ناقه را پی نمودند. ما معجزات و آیات را جز برای آنکه مردم از خدا بترسند نمی فرستیم.
یعنی اینکه: پس اگر برای تو پیغمبر معجزه ای ظاهر سازیم و ایمان نیاورند قوم تو هم مثل قوم ثمود مستحق هلاک خواهند. همانطور که برای قوم ثمود معجزه و ناقه را فرستادیم ولی ایمان نیاوردند و ما هم آنان را مستحق عذاب دانسیتم.
آیا به دلیل اینکه سابقا معجزه فرستاده ولی چون ایمان نیاورده اند این بار هم اگر معجزه بر محمد بفرستد و ایمان نیاروند مستحق مرگ هستند. کافی است و پاسخی موجه برای مکیان و قوم یهود؟
به این مردمان چه ربطی دارد که بر سر اقوام پیشین و پیامبرانشان چه رفته است! آنان سوالی از محمد پرسیده و انتظار پاسخی به سبک پیامبران پیشین دارند.

در ضمن اگر مستحق مرگ هستند به جهنم که مستحق مرگ و عذاب باشند. بالغ بر 1000 آیات عذاب و دوزخ در قرآن برای همین اقوام و منکران الله موجود است.
حال چه اشکالی دارد قومی کافر که به آخرین پیامر در احزاب(40) ایمان نمی آورند مستحق عذاب الله بگردند؟
مگر الله قبلا از این عذابها و نابودی اقوام از پیر و جوان و بیگناه و باگناه و حتی حیوانات و گیاهان بی گناه برآنان ارسال ننموده است؟
قرآن خود مملو از ارسال عذاب بر اقوام پیشین است که پیامبران خود را منکر شده بودند.
حال برای قوم محمد و تازیان شبه جزیره عربستان این الله ملاحظه کار و مسالمت جو شده است!؟

عدم تحمل الله در ارسال عذاب بر سایر اقوام:
یونس(77) از عذاب غرق شدن فرعون و لشگریانش خبر می دهد.
سربازان بیگناه مجبور به اطاعت فرعون چه گناهی داشتند؟ اسبان و حیوانات بیچاره چرا باید به قعر دریا بروند؟
تحریم(10) از در آتش افکندن زن نوح.
اعراف(83) از عذاب قوم لوط.
الشعرا(158) از عذاب صالح و قوم ثمود.
اعراف(73) از عذاب هود و قوم عاد.
عنکبوت(37) از عذاب شعیب و قوم مدین.
حجر(83) از عذاب اصحاب حجر.

حالا که نوبت محمد و قوم تاری او رسیده است و چون محمد فاقد اعجاز است و نمی تواند معجزه ای بر اثبات رسالت خود ارائه بدهد الله هم دم از حقوق بشر و منشور سازمان ملل میزند. مگر خون این جانیان بادیه نشین از اقوام پیشین و فوق رنگینتر است؟

دوباره نظری به مفاد و معنا و تفسیر عقلانی الاسرا(59) سابقا در قومهای مزبور معجزه ارسال ولی چون ایمان نیاوردند مجازات شدند. یعنی این معنای داخل پرانتز برای خواننده مسلمان استخراج میگردد:
(مسلماُ تو محمد به پیروانت بگو اگر معجزه ارائه بدهم ولی ایمان نیاورید شما هم مستحق عذاب هستید).
خب مستحق عذاب هستند که باشند.
مثلا اگر که قومی بادیه نشین که سالی 8 ماه از قتال و کشتار و غارت یکدیگر ارتزاق می نمودند مستحق عذاب باشند و مثل اقوام پیشین نابود بگردند، چه خواهد شد؟
چرا الله باید برای قوم محمد و تازیان از تبصره و ماده خاص استفاده نماید؟
چرا نباید مثل روال گذشته که بارها در قرآن بر آن تاکید نموده است همه را دچار عذاب ننماید؟

بطور مثال اگر این قوم تازیان مثل قوم هود و لوط نابود میگردیدند چه اتفاقی می افتاد؟
آیا به مدنیت و تاریخ بشریت لطمه ای وارد می آمد و یا صنایع و اختراعات ژاپن و عصر روشنگری اروپا در قرون بعدی وجود نمی آمد؟
مگر امپراطوری ایران باستان با 1200 سال سابقه دولت و حکومت و یا بیزانس بوسیله تازیان آدمخوار نابود نشد؟ کجای گیتی بهم خورد؟ فردایش آفتاب از شرق طلوع ننمود؟
که اگر قوم قریش و تازیان خون از دماغشان بیاید بر ملل دیگر در سایر نقاط زمین گران تمام بگردد!
اصلا به فرض روال سابق الله در ارسال عذاب بر اقوام پیشین کل قوم مکه و مدینه را نابود می نمود چه تاثیری بر ساکنین سایر نقاط زمین می گذاشت؟
مگر وقتی قومهای فوق را نابود نمود و مستحق عذاب نمود از این سوالات نموده بود؟
چرا حالا برای نابودی تازیان سوال و جواب می نماید؟
این مغایر با صفت الغفور به معنای بسیار آمرزنده اوست در بقره(225). این عدم ارسال عذاب بیانگر عدم عدل و عدالت الله نسبت بر اقوام پیشین است. این خود با صفت قادر مطلق در قصص(68) در تضاد است.
واقعاُ چرا الله در باب این بادیه نشنینان الله صلح جو و مصلحت گرا و حقوق بشری می اندیشید؟

تمام این چیستان اسلامی نشات گرفته از پدیده ذهنی بینش خود خدابینی محمد است. با ابداع الله و جبرئیل در نهان و ضمیر خود عامل این سوالات و تضادها شد. اسلام بر گرفته از مناسبات محلی تازیان با قوم یهود است. محمد با ابداع الله و جبرئیل و خلق قرآن در نهان خود تلاشی بر ایجاد اتحاد دینی تازیان را داشت. تلاش وی در انتساب خود بر پیامبران پیشین و بنی اسرائیل همواره مورد قبول مخاطبین و آشنایان در زادگاه خود قرار نگرفت. مکیان که از اقوام نزدیک به او بودند هیچگاه ادعای رسالت وی را نپذیرفتند. فتح نظامی مکه دلالت بر عدم گرایش اندیشه ای و دینی مکیان و قوم قریش بر محمد است.

در پایان پرسش مهم نوشتار این است که:
اگر محمد خود را در آیات عدیده ای منتسب بر پیامبران پیشین و بنی اسرائیل می دانست، چرا همانند آنان معجزه ای هر چند بسیار کوچک از خود نشان نداد؟
سوال و پرسش موجه ای که از 1500 سال پیش تا به اکنون بی جواب مانده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر