موسی فرمان می گیره که پیش فرعون بره! موسی میگه که زبونش می گیره و یه خورده هم می ترسه، آخه پنجاه شصت سال پیشتر یه مصری رو کشته بود و در رفته بود! یهوه یا همون الله، هارون برادرش رو همراش می فرسته!
دو تا پیرمرد هم سن و سال جنتی و مصباح یزدی، گوسفندا و گله و رمه رو رها می کنن که برن پیش یکی همچون اوباما!
به بارگاه فرعون که میرسن، موسی دستش رو می بره زیر بغلش و نورانی میاره بیرون!
که چی خب؟؟!! لامپ ادیسونه؟ رادیوی مارکونیه؟ آی پده؟ خب، دستش هم سفید و نورانی شد! چه سودی برای دنیا و بشر و اجتماع داشت؟ به چه کار بشریت اومد این "ید بیضا"؟ چه دردی رو دوا کرد از انسانیت؟ کدوم گره تاریخی ناگشوده رو باز کرد؟
جادوگرا دور می گیرن، ریسمان میندازن، چوب میندازن، مار میشن! موسی عصاش رو که سیستم الهی روش نصبه میندازه زمین! میشه یه مار گنده و همه مارها رو می خوره! دیگه گیر ندید که مگه مار هم مارهای دیگه رو می خوره، مار الهیه دیگه!
در یه جای قرآن، جادوگرا می بینن که نه بابا سمبه پر زوره، در برابر موسی و برادرش و مارش کم میارن:
سوره ۲۶: الشعراء؛ بند های ۴۶ ، ۴۷ و ۴۸
و جادوگران به سجده افتادند؛ گفتند به پروردگار دو جهان باور آورديم؛ پروردگار موسى و هارون!
و یه جای دیگه از قرآن:
سوره ۱۰: يونس، بند ۸۳
سرانجام كسى به موسى باور نياورد مگر فرزندانى از قوم وى ترسان از اینکه فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند و به راستی فرعون در آن سرزمين برترى جوى و از زیاده رو ها بود
چی شد پس؟ جادوگرا باور اوردن یا باور نیاوردن؟
اندکی پس از اون، موسی فرمان می گیره که شبانه از مصر همه رو بیرون ببره! فرعون دستور میده که جلوشون رو بگیرن:
سوره ۲۶: الشعراء؛ بند ۵۴
اينها گروهي اندكند
خب، ببینیم این گروه اندک چند تن بودند؟ تورات در سفر اعداد، این گروه اندک را اینگونه میشمره:
تورات، سفر اعداد، بخش یکم، بندهای ۴۵ و ۴۶
و تمامی شمردهشدگان بنیاسرائیل برحسب خاندان آبای ایشان، از بیست ساله و بالاتر، هر كس از اسرائیل كه برای جنگ بیرون میرفت.
همۀ شمردهشدگان، ششصد و سه هزار و پانصد و پنجاه نفر بودند!!!
تازه این آمار پسرها و مردها بوده که با شمار زنها و دخترها و کودکان و جوانان زیر بیست ساله میشه کمابیش یک میلیون و پانصد هزار اسراییلی! همین بس بود که الله یه نگاه کوچیک، اون هم زیر زیرکی به کتابای پیشین خودش می کرد تا نگه که یه گروه اندک دارن از مصر بیرون میرن!
و شمای مومن و باورمند و دیندار سامی-ابراهیمی می خوای که این داستانها رو کسی باور کنه؟؟!! شما می خوای که "لامپ ادیسون" رو رها کنن و بچسبن به "ید بیضا" و "دست نورانی"؟
شکوه و بزرگی اهرام مصر رو که نه تنها در جهان که در تاریخ بی همتا هستند، وا بگذارن و عصای اژدها شده ی قرآن و تورات رو باور کنن؟
به راستی در سر و اندیشه و مغز شما چی میگذره؟ اگه باور شما به این چیزهایی که در قرآن و تورات و انجیل اومده با جادو و سحر نباشه، پس با چیه؟ این همه خرد باختگی و شیفتگی به چنان سخنانی از کجا می تونه اومده باشه!!؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر