ریشه باطنی اصول دینی از کجا و تأثیر آن چگونه است؟
این شاید درست ترین سئوال جهت شناخت ادیان باشد و برای یافتن پاسخ این دو پرسش باید به منشأ روانی عقاید مذهبی توجه کرد....
این اصول تعبدی جانشین و نتیجه آزمایش و اندیشه نیستند بلکه اوهامی هستند که کهن ترین خواسته های بشری را عملی می سازند و راز پابرجا ماندن آنها نیز همین است، می دانیم ناتوانی کودک ایجاب می کند که والدین بدو مهر ورزند این ناتوانی در بزرگسالی نیز وجود دارد منتها بجای پدر خویش به یک پدر بزرگتر یا پروردگار توانا دل می بندد و نگرانی ناشی از خطرهای طبیعی را بوسیله او تسکین می دهد و چون عدالت واقعی وجود ندارد عقیده به جهنم و بهشت در او پیدا میشود تا به او نوید دهد که زندگی در جهانی دیگر ادامه می یابد و آرزوها و میلهای انجام نشده عملی می شوند.
انسان کنجکاو است و می خواهد بداند دنیا از کجا بوجود آمده و چه خواهد شد؟ بستگی روح و جسم چگونه است؟ چون دامنه دانش ها به اندازه ایی گسترش نیافته است که بتواند این چیستان های شگرف را پاسخ گوید، انسان به اوهام مذهبی پناه می برد.
عقاید مذهبی جزو اوهامند زیرا نمی توان آنها را ثابت کرد، پاره ای از این اصول به اندازه ایی از راستی دورند که به اندیشه ی هذیانی شبیه هستند.
در اصول مذهبی از راه تجربه نمی توان چیزی را فهمید و اگر پرسیده شود این اصول را با چه دلایلی می توان پذیرفت سه دلیل متضاد اقامه می شود:
نخست چون پدران ما بدانها اعتقاد داشته اند پس درست و معتبرند.
دوم این معتقدات از دورانهای پیش بوده و نسل به نسل منتقل شده است، مانند مسلمانان که بارها اقامه می کنند که اسلام اگر نادرست بود بیش از 1400 سال دوام نمی آورد.
سوم شک کردن در درستی آنها ممنوع است و پرسیدن چگونگی آنها با شدیدترین صورت مستحق مجازات است، نمونه ی حکم ارتداد در اسلام و سوزاندن کافران در قرون وسطا از این دست هستند، راستی اگر اصول مذهبی روی پایه های درست استوار بودند دلیلی نداشت که شک کننده ی آن را تکفیر کنند. هرکس می خواست در این باره راهنمایش می کردند و دلایل و مستندات ارائه می دادند کما اینکه به عنوان مثال شخصی را بخاطر مخالفت با قوانین جاذبه تکفیر نمی کنند! چرا که پایه ی آن بر مستندات و علم است!
دلایلی که در کتب دینی هستند به اندازه ای ضعیفند که نمی توانند ایمان ما را بخود جلب نمایند این دلایل بیشتر به نقل قول و روایات است و همه پر از تضاد می باشند و تازه اگر دلیلی هم آورده باشند درست نیست بزرگترین دلیل بی پایگی این اصول آنست که ریشه ی آنرا نشان نمی دهند و برای آنها منشاء آسمانی قائلند.
بنمایه ها:
- دادگاه تفتیش عقاید؛ پرفسور ریبر،
- فروید چه می گوید؛ نصرالله باب الحوائجی،
- توتم و تابو؛ فروید،
این شاید درست ترین سئوال جهت شناخت ادیان باشد و برای یافتن پاسخ این دو پرسش باید به منشأ روانی عقاید مذهبی توجه کرد....
این اصول تعبدی جانشین و نتیجه آزمایش و اندیشه نیستند بلکه اوهامی هستند که کهن ترین خواسته های بشری را عملی می سازند و راز پابرجا ماندن آنها نیز همین است، می دانیم ناتوانی کودک ایجاب می کند که والدین بدو مهر ورزند این ناتوانی در بزرگسالی نیز وجود دارد منتها بجای پدر خویش به یک پدر بزرگتر یا پروردگار توانا دل می بندد و نگرانی ناشی از خطرهای طبیعی را بوسیله او تسکین می دهد و چون عدالت واقعی وجود ندارد عقیده به جهنم و بهشت در او پیدا میشود تا به او نوید دهد که زندگی در جهانی دیگر ادامه می یابد و آرزوها و میلهای انجام نشده عملی می شوند.
انسان کنجکاو است و می خواهد بداند دنیا از کجا بوجود آمده و چه خواهد شد؟ بستگی روح و جسم چگونه است؟ چون دامنه دانش ها به اندازه ایی گسترش نیافته است که بتواند این چیستان های شگرف را پاسخ گوید، انسان به اوهام مذهبی پناه می برد.
عقاید مذهبی جزو اوهامند زیرا نمی توان آنها را ثابت کرد، پاره ای از این اصول به اندازه ایی از راستی دورند که به اندیشه ی هذیانی شبیه هستند.
در اصول مذهبی از راه تجربه نمی توان چیزی را فهمید و اگر پرسیده شود این اصول را با چه دلایلی می توان پذیرفت سه دلیل متضاد اقامه می شود:
نخست چون پدران ما بدانها اعتقاد داشته اند پس درست و معتبرند.
دوم این معتقدات از دورانهای پیش بوده و نسل به نسل منتقل شده است، مانند مسلمانان که بارها اقامه می کنند که اسلام اگر نادرست بود بیش از 1400 سال دوام نمی آورد.
سوم شک کردن در درستی آنها ممنوع است و پرسیدن چگونگی آنها با شدیدترین صورت مستحق مجازات است، نمونه ی حکم ارتداد در اسلام و سوزاندن کافران در قرون وسطا از این دست هستند، راستی اگر اصول مذهبی روی پایه های درست استوار بودند دلیلی نداشت که شک کننده ی آن را تکفیر کنند. هرکس می خواست در این باره راهنمایش می کردند و دلایل و مستندات ارائه می دادند کما اینکه به عنوان مثال شخصی را بخاطر مخالفت با قوانین جاذبه تکفیر نمی کنند! چرا که پایه ی آن بر مستندات و علم است!
دلایلی که در کتب دینی هستند به اندازه ای ضعیفند که نمی توانند ایمان ما را بخود جلب نمایند این دلایل بیشتر به نقل قول و روایات است و همه پر از تضاد می باشند و تازه اگر دلیلی هم آورده باشند درست نیست بزرگترین دلیل بی پایگی این اصول آنست که ریشه ی آنرا نشان نمی دهند و برای آنها منشاء آسمانی قائلند.
بنمایه ها:
- دادگاه تفتیش عقاید؛ پرفسور ریبر،
- فروید چه می گوید؛ نصرالله باب الحوائجی،
- توتم و تابو؛ فروید،
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر