کمتر
کسی را می توان شناخت که در مورد افسانه طوفان نوح نخوانده و یا نشنیده
باشد پس نیازی به بازگو کردن آن آنچنان که در کتاب دینی مدرسه نوشتند نیست و
تنها دلیل ذکر چند نمونه ازآیات قرآن که در زیر آمده بدین منظور است که
بسیاری از ما باور نداریم که الله این افسانه را جدی گرفته و حتی آن را یکی
از کارهای مهم خود در جهان قرار داده .در این چند سطر نوشته زیر تنها به
دنبال آشنا کردن همراهان با نمونه بسیار قدیمی از این داستان هستیم .در
حالی که قهرمان داستان گیلگمش است و نه پیغمبری فرستاده از طرف الله بنام نوح بلکه خود پهلوانی است که دو سوم وجودش خدایی است و یک سوم آن انسانی .
اسم حضرت نوح ٤٩ مرتبه در سوره های متفاوت قرآن آمده که برای کاوش دراینباره کافی است به صفحه پارس قرآن مراجعه کرده و نام ایشان را برای ردیابی بنویسید .
سوره اسرا آیه ٣و ١٧ ، ابراهیم آیه ٩،آل عمران آیه ٣٣،هود آیه ٢٥و ٣٢و ٣٦،احزاب آیه ٧،عنکبوت آیه ١٤،غافر آیه ٥ ،مومنون آیه ٢٣،ص آیه ١٢ و .........
حال به
نخستین ترجمه فارسی از داستان گیلگمش که توسط دکتر منشیزاده در سال ۱۳۳۳انجام شد برویم و یکبار دیگر داستان را بخوانیم اینبار نه با نام نوح پیامبر بلکه گیلگمش .
لوح ١١
اوت ناپیشتم به او می گوید :گیلگمش می خواهم داستان پنهانی تو را باز کنم و رازی از خدایان را برای تو بگشایم .شوریپک شهری است که تو خود می شناسی - در کنار فرات . خدایان چنین اندیشید ند که طوفانی به پا کنند در مشاوره آنها انا خدای عمق آبها هم نشسته بود و وی تصمیم خدایان را با خانه ی نئی من حکایت کرد: خانه ی نئی ،خانه ی نئی دیوار !دیوار !کلبه نئی بشنو !خانه ای از چوب بساز و آن را در کشتی قرار بده، بگذار دارایی برود ،زندگی را بجوی ،مال را پست بشمار ،حیات را دریاب.انواع دانه های گیاهی را در کشتی بیار !پهنا و درازای آن متناسب باشد !کشتی را در همین لحظه بساز .آن را به دریای آب شیرین ببر و بامی بر آن بنا کن .............
همین که سپیده صبح درخشید من همه چیز را آماده کردم به طرف دریای شیرین رفتم و چوب و قیر تهیه دیدم کشتی را طرح ریختم و آن را رسم کردم .در آفتاب بزرگ کشتی تمام شد .هرچه داشتم بار کردم،سیم و زر، دانه های زندگی ،زنان و کودکان را خویشاوندان را ،چهار پایان بزرگ و کوچک همه را سوار کردم ،صنعتگران از هر حرفه ای را به کشتی بردم .
خداوند مرا زمانی معین کرده بود .سر شب ،چون خدایان تاریکی و باران وحشتناک فرو فرستادند به درون کشتی برو و در را ببند .زمان فرارسید .
طوفان وزیدن گرفت و آب ها می خروشیدند .آب ها به کوه ها رسیدند ،آبها بر مردم ریختند ،خدایان خود از طوفان ترسیدند .........
دوستان می توانند کتاب افسانه گیلگمش را از لینک زیر دانلود کنند و خود این افسانه را کامل بخوانند .
اسم حضرت نوح ٤٩ مرتبه در سوره های متفاوت قرآن آمده که برای کاوش دراینباره کافی است به صفحه پارس قرآن مراجعه کرده و نام ایشان را برای ردیابی بنویسید .
سوره اسرا آیه ٣و ١٧ ، ابراهیم آیه ٩،آل عمران آیه ٣٣،هود آیه ٢٥و ٣٢و ٣٦،احزاب آیه ٧،عنکبوت آیه ١٤،غافر آیه ٥ ،مومنون آیه ٢٣،ص آیه ١٢ و .........
حال به
نخستین ترجمه فارسی از داستان گیلگمش که توسط دکتر منشیزاده در سال ۱۳۳۳انجام شد برویم و یکبار دیگر داستان را بخوانیم اینبار نه با نام نوح پیامبر بلکه گیلگمش .
لوح ١١
اوت ناپیشتم به او می گوید :گیلگمش می خواهم داستان پنهانی تو را باز کنم و رازی از خدایان را برای تو بگشایم .شوریپک شهری است که تو خود می شناسی - در کنار فرات . خدایان چنین اندیشید ند که طوفانی به پا کنند در مشاوره آنها انا خدای عمق آبها هم نشسته بود و وی تصمیم خدایان را با خانه ی نئی من حکایت کرد: خانه ی نئی ،خانه ی نئی دیوار !دیوار !کلبه نئی بشنو !خانه ای از چوب بساز و آن را در کشتی قرار بده، بگذار دارایی برود ،زندگی را بجوی ،مال را پست بشمار ،حیات را دریاب.انواع دانه های گیاهی را در کشتی بیار !پهنا و درازای آن متناسب باشد !کشتی را در همین لحظه بساز .آن را به دریای آب شیرین ببر و بامی بر آن بنا کن .............
همین که سپیده صبح درخشید من همه چیز را آماده کردم به طرف دریای شیرین رفتم و چوب و قیر تهیه دیدم کشتی را طرح ریختم و آن را رسم کردم .در آفتاب بزرگ کشتی تمام شد .هرچه داشتم بار کردم،سیم و زر، دانه های زندگی ،زنان و کودکان را خویشاوندان را ،چهار پایان بزرگ و کوچک همه را سوار کردم ،صنعتگران از هر حرفه ای را به کشتی بردم .
خداوند مرا زمانی معین کرده بود .سر شب ،چون خدایان تاریکی و باران وحشتناک فرو فرستادند به درون کشتی برو و در را ببند .زمان فرارسید .
طوفان وزیدن گرفت و آب ها می خروشیدند .آب ها به کوه ها رسیدند ،آبها بر مردم ریختند ،خدایان خود از طوفان ترسیدند .........
دوستان می توانند کتاب افسانه گیلگمش را از لینک زیر دانلود کنند و خود این افسانه را کامل بخوانند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر