۱۳۹۴ فروردین ۱۶, یکشنبه

از دانه تا درخت

از دانه تا درخت

اولین نفری که "باور"‌های شکسته شده جمعیت رو به‌‌ افزایش دنیای قدیم را تبدیل به "ایمان" غیر قابل شکسته شدن کرد، ظاهراً "موسی‌" پیامبر یهودیان جهان و قدیمی‌‌ترین "ایمان" در دنیای مذهب بود. در ...حالیکه "موسی‌" خود هرگز ادعای پیامبری نکرد. همانگونه که "عیسی" پیامبر مسیحیان نیز هرگز خود ادعای پیامبری نداشت. "موسی‌" که در مصر زندگی‌ میکرد و برای زندگی‌ او در مصر به جای زادگاه خودش نیز افسانه‌های باورنکردنی ساخته اند، وقتی‌ فهمید قشر بزرگی‌ از جمعییت "قاهره" آن روزگار از ظلم و ستم "فرّاعنه" به جان آماده اند اما راهی‌ برای نجات خود نمییابند، تصور کرد میتواند با سازماندهی آنها بر فرعون غلبه کند و با یک قیام همگانی جانشین فرعون وقت شود. سازماندهی را که آغاز کرد و فرعون خطر را که بیخ گوش خود دید، دستور قتل عام آنها را صادر نمود. تا آن موقع و سالیان دراز بعد چیزی به نام "یهودیت" اصولاً وجود خارجی‌ نداشت. حرکت مصی و طرفداران او برای خروج از مصر، در واقع فرار از یک قتل عام بود. موسی‌ وقتی‌ طرفداران خود را از مصر بیرون می‌برد، وعده سرزمین موعود را داد. نه‌ سرزمنی به معنا یی که در افسانه‌های مذهبی‌ آمده است. بلکه سرزمین که آب فراوان دارد، غذا به وفور یافت میشود و کسی‌ در صدد آزار آنها بر نمی‌‌آید. با همین وعده فرار بزرگ که بنام فرار خروج از مصر معروف شده است آغاز گشت. فقط پس از مرگ موسی‌ بود که جمعی‌ از طرفداران هوشمند او به ساختن داستانهای باور نکردنی درباره او پرداختند، تا از یاد او و خاطره‌ی خروج بزرگ، نسل اندر نسل نان بخورند بی‌ آنکه تن‌ به کار دهند.

موسی‌ هرگز ادعای پیامبری نکرد و هیچکس از زبان خود او قضیه شگفت مسئله آتش را بر فراز کوه "طور" نشنیده بود. کما اینکه در مورد عیسی نیز هیچ اثری وجود ندارد که عیسی خود درباره زاده شدنش در صحرا و یا فرود آمدن دو ستاره و یا از ارتباط مادرش با خدا و یا اینکه گفته باشد او حاصل همخوابگی خدا و مادرش هست، جایی سخن گفته باشد، حتی در میان آن افرادی که به حواریون معروف هستند. عیسی نیز در واقع تصور میکرد که میتواند از نارضایتی مردم علیه رومیان اشغالگر بهره بگیرد و خود به "پادشاهی" رسد. تمام این افسانه‌ها در طول سالیان دراز و متمادی بعد از آنها به وسیله افرادی برای آن زمان‌ها هوشیار و خدعه گر‌ و سودجو بوجود آمد! و هیچکدام از افسانه‌های مذهبی‌ در زمان حیات موسی‌ و عیسی وجود خارجی‌ نداشت. در حالیکه قأعدتا وقتی‌ مورخان، تمامی‌ دوران حیات موسی‌ و عیسی را از روی نشانه‌‌های باقیمانده زمان حیات آنها مورد برسی‌ قرار داده اند. باید جایی نقل قولی‌ روشن و نه خیالپردازی از ادعای پیامبری آنها، میان آورده باشند.

همین جا باید بگویم تنها کسی‌ که در زمان حیات خود مدعی شد از جانب خدا بعنوان پیامبر برگزیده شده خدا نه‌ مستقیماً بلکه بوسیله "جبرییل" که از آسمان‌ها به زمین میاید با او حرف میزند، "محمد" پیامبر مسلمانان جهان است. محمد بود که به دلیل سالیان دراز معاشرت با یهودیان و آشنا شدن به رمز و راز پیامبری موسی‌ و داستانهای که برای او ساخته بودند، توانست مردم عقب افتاده و صحراگرد عرب را فریب دهد و خود را تا حد خدایی بالابرد و اقوام پراکنده عرب را به خیال زن و و زر، دور خود جمع کند که نیمی از جهان آن روز را به تصرف در آورد! و هم او بود که "باور" را با شکستن بت های کعبه (مرکز تجارت اعراب بیابان گر) از میان بردارد و به جای آن "اعتقاد" را بگمارد که تغییر آن در بسیاری از ادیان "کفر" محسوب میشود و سزای کفر قتل نفس است. این داستانهای مذهبی‌ و خرافه هایی که زاییده تفکرات آدمی عصر حجری چنان است که وقتی‌ زندگی‌ ابراهیم که او را پدر ادیان "الهی" میشناسند، با دقت نظر کنید از دریچهٔ چشم محققان و مورخان، دچار بهت و حیرتی میشوید که نمی‌دانید چه باید کرد؟!

پس فاصله "باور" تا ایمان، فاصله ای طولانی و سراسر آمیخته با افسانه های غریب است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر