من «الله» که نامم را پدر محمد بر دوش خود میکشید، برترین بُت جهان هستم که توانستهام پروردگار ایرانیان را به اسارات خود بکشم. بهشت این جهان را به دوزخ و دوزخ آن جهان را به بهشت تبدیل کردهام! زشتی را جایگرین زیبائی و نفرت را به جای عشق وارانه پنداشتهام. مرگ را من آزادی و زندگی را زجر الهی کردهام، تا روحانیان (مُفتخوران) دین اسلام را ثروتمند و بندهگان خود را در فقر رها کنم. من چگونه خدایی هستم که خود از گلِ و خاک طبیعتی که خود ساختهام، برآمدهام، و این دروغ خداییم را حاکم بر واقعیت جهان نمودهام.
من «الله» باید حقیقت را بگویم: محمد پیامبر اسلام رسول من نیست، بلکه من «الله» خدای منتخب محمد هستم. او میتوانست بُتهای دیگری را به خدایی مسلمان عادت دهد، ولی منِ بختبرگشته، منتخت پیامبر اسلام شدم. انتخاب از او بود، همانگونه که انتخاب در حال حاضر هم بدست من نیست بلکه بدست خامنهای افتاده. بُت بودن من را کافی بود و افسوس که به نام من، هر چه میخواهند، میکنند و خود را خانشین من در زمین، که بهشت انسانهاست کردهاند. ای کاش آفریندگار من کمی آیندهگر و دارای عقلِ سلیم میبود!
من «الله» هزار سالی نمیدانستم که امام زمانی هم تولید کردهام! و چهارصد سال میباشد که بردهگانم منتظر «امام زمانم» نشستهاند. تازه او سیاسی هم شده و در «هیئت دولت» صندلی مخصوص به خود را داراست. دیگر کسی منِ «الله» را تحویل نمیگیرد، همه منتظر ظهور بندهای از من هستند که خودم هم خبر نداشتم! میگویند: «معصوم» هم هست! و در ظرف این چهارصد سال هر بلائی بر سر این مملکت آورده است و خود را در چاه فاضلابی پنهان کرده و از رو هم نمیرود! حالا که اینچنین خواستهاند، من «الله» بُت منتخب محمد از مقام خداییام استفا میدهم، خدایی به من نیامده! بگذارید همان مجسمه زنانهای باشم و حُکم برابری حقوق زن و مرد را به عنوان آخرین فرمانم به بندهگانم ابلاغ کنم. باقی را خودشان با خردگرائی ایرانی خود درک خواهند کرد. شما را بخیر و ما را به سلامت!
گوشه تاریک کعبه، مکه، عربستان، خاورمیانه، زمین، مجموعه شمسی، کهکشان راه شیری، الله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر