۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه

الله در خدمت حل نیازهای جنسی خالقش، محمّد!!!


الله در خدمت حل نیازهای جنسی خالقش، محمّد!!!

سوره تحریم آیه ۱
ای پيامبر ، چرا چيزی را که خدا بر تو، حلال کرده است ، به خاطر خشنود ساختن زنانت بر خود حرام می کنی؟ و خدا آمرزنده و مهربان است.

خلاصه ماجرا:
این آیه در مورد ماجرای ماریه قبطی ساخته شده است. ماریه کنیز حفصه از زنان محمد بوده است. محمد در یکی از روزها به خانه حفصه رفته و ماریه را تنها دیده و با او همبستر میشود. حفصه که به خانه پدرش عمر رفته بود، برگشته و محمد را در حال نزدیکی با کنیز خود در رختخواب اطاقش میبیند. محمد که از دیدن حفصه شوکه شده بود، قسم میخورد که دیگر با ماریه همبستر نشود و از حفصه میخواهد که این راز با کسی در میان نگذارد. اما حفصه این راز را با همه از جمله عایشه در میان میگذارد و پیامبر ضمن عصبانیت از فاش شدن این ماجرا از تصمیم خود بازمیگردد و این آیه ۱ و آیه های 2 الی ۵ از سوره تحریم را هم برای انتقام گیری نه تنها برای رسیدن به ماریه بلکه دست اندازی و همبستر شدن با یکایک کنیزان همسرانش را هم نازل میکند و بدین سان نه فقط تحریم را از سر راه خود برمیدارد بلکه چک سفید حق خوابیدن با سایر کنیزان را نیز برای خودش شخصا صادر می کند!

محمّد، پیامبری که باید از نوشناخت. او با خلق خدای ذهنش ، نه تنها به خواسته های خیالی خود جامع عمل پوشاند بلکه با استفاده های ابزاری از این الله به قدرت و سلطه گری بر مردم حجاز(عربستان) فائق آمد. تا آنجا که نه تنها به جنون خون ریزی برای الله ذهنش دست زد بلکه با تاراج ثروت و مکنت دیگران به آنچه که خواست او بود هم دست یافت. از آن جمله به نیاز های زنبارگی خود بدونه هیچ پرسش و پاسخی از زبان الله مدینه ادامه داد که در این راه از دخترک زیر 9 سال تا زن های جوان و میان سال شوهردار به قتل رسیده بدست یاران شمشیر زن خود، تا کنیز و برده به عنوان غنائم جنگی هم گذشتی نشان نداد.
آیا براستی چنین هیولائی که جنون خون ریزی و سکس را نمایندگی می کرد و هنوز هم الگوی مقدس گونه شریعتمدران دین اسلام است، را میتوان به عنوان یک پیامبر راستین نامبرد و از آن الگوئی برای انسان و انسانیت ساخت و از آن پیروی کرد؟
و این مهم ترین پرسشی است که در جلوی روی هر انسان مسلمان متفکر و اندیشمندی قرار دارد و باید به آن با خِرد، شرافت و وجدان انسانی خویش پاسخ دهد.

در ادامه آندسته از کاربران گرامی را که مایل به خواندن و دانستن کل ماجرا هستند، به نقل این ماجرا از کتاب همسران کنيزان و موهوبات محمد، به نگارش مهدی شمشیری که در پائین آمده است ارجاع می دهیم. متنی طولانیست امّا گیرا و آگاهی دهنده است، آنرا از دست ندهید. باشد که با مراجعه به تاریخ و آگاهی از ناگفته های اسلام به حقایق این دین و پیامبرش دست یابید. تاریخی که از ما ایرانیان قرن ها مخفی نگه داشته شده بود.

*****
ماريه قبطي، یا قبطیه
جهت معرفی ماريه قبطی از شرحی که دردائره المعارف تشّيع (جلداول – صفحه ٢۶۵ ) به منظور معرفی ماريه نوشته شده است کمک ميگيريم.
ماریه، کنيزی بود از مصر که به ماريه قبطی معروف بود و او را مقوقس حاکم مصر و اسکندريه، با خواهرش سيرين و هدايائی ديگر از جمله استر معروف به دلدل برای حضرت رسول (ص) فرستاده بود و ايدر پاسخ نامه ای بود که حضرت رسول در ذيقعده سال ششم هجری به هنگام بازگشت از حديبيه همراحاطب بن ابی بلتعه به او فرستاده و او را به اسلام دعوت فرموده بود.
مقوقس اين نامه را با فرستاده آن حضرت با احترام پذيرفت و آن را در حقه ای از عاج نهاد اما قبول اسلانکرد و جواب نامه را با هدايای مذکور همراه با حاطب بن بلتعه فرستاد.
زادگاه ماريه را موضعی به نام حفن از ناحيه ياکوره انسنا واقع در مصر گفته اند. بنا به روايتی حاطب، ماريه را به اسلام خواند و او هم پذيرفت و بنا به روايت ديگر، حضرت رسول (ص) او و خواهرش سيرين را به اسلام فرا خواند و آن دو پذيرفتند.از اين دو، روايت اخير درست تر مينمايد، زيرا که چون ماريه و خواهرش مُلکِ حضرت ميبودند بعيد مينمايد که حاطب بی اجازه آن حضرت دست به اين اقدام بزند، گرچه اقدامی مطلوب باشد.
به هر حال، حضرت رسول (ص) ماريه را خود برداشت و خواهرش سيرين را به حسان بن ثابت انصاری شاعر معروف داد و عبدالرحمن بن حسان از او متولد شد. ماريه زنی زيبا و سفيد پوست ودارای مو های موجعد بود. به همين جهت حضرت او را پسنديد . به مُلکُ نمين با او نزديک شد و برای اينکه نزد زنهای ديگرش نباشد اورا به ملکی از آن خود بيرون مدينه فرستاد. اين ملک در موضعی به نام العاليه بود واز غنائم بنو نضير به آن حضرت رسيده بود.

ماجراي اول – داستان محمد و ماريه

بطوريکه ميدانيم حد اقل دو نفر از همسران محمد يعنی عايشه و حفصه که فرزندان دو نفر از رجال با نفوذ وسرشناس زمان خود بوده اند، دريک خانه ولی در اطاق های جداگانه ای زندگی ميکرده اند و داستان ما مربوط به اين دوتن ميباشد.
حضرت محمد در نيمه دوم سال هفتم هجری صاحب کنيزی بسيار زيبا ميشود بنام ماريه که از نژاد مصريان يعنی قبطی بوده است.
بموجب قوانين ويا در حقيقت رسوم دوران جاهليت که عينا به اسلام انتقال يافته است و هنوز هم دارای اعتبار ميباشد، کنيز و غلام در حکم شيئی محسوب ميشوند و اختيار جان ومال آنان به دست صاحبانشان ميباشد. با اين ترتيب، از همان ابتدا در اسلام نزديکی مرد با کنيز خود و زن با غلام خود (ولو آنکه صاحبان آنان متاهل باشند) امری کاملا مشروع تلقی ميشده و محمد حق داشته است که با اين کنيز به هر ترتيب که مايل باشد رفتار نمايد.
اما محمد درآغاز اشتباه کرده و اين کنيز زيبا را به حفصه بخشيده است. با اين ترتيب از لحظه ای که اين بخشش صورت گرفته ديگر شرعا اختيار اتخاذ هر نوع تصميم در مورد اين کنيز، از محمد سلب و به حفصه تفويض شده و اين کنيز بر محمد حرام گرديده است.
در آن زمان خداوند متعال تمام زنان آزاد مسلمان، اعم از شوهر دار و بی شوهررا (که مايل به هبه کردن خود به محمد باشند) بر حضرت حلال کرده بوده است (!!) ولی کنيزان متعلق به ديگران در رديف اين حلال شدگان
قرار نداشته اند. لذا حفصه با اين اطمينان که ماريه شرعا بر محمد حرام ميباشد گاهگاهی (در شبانه روزی که، طبق قراری که خود محمد با همسران خود گذاشته بوده، نوبت زندگی و نزديکی با محمد منحصرا حق او
بشمار ميرفته) ماريه را با محمد تنها ميگذاشته و به دنبال کار خود ميرفته است.
با اين ترتيب معلوم نيست که محمد از چه مدت با ماريه رابطه داشته، ولی آنچه موجبات افشای اين رابطه را فراهم ساخته اين بوده که محمد يک روز حفصه را به بهانه ديدار از پدرش، عُمَر، به خانه او ميفرستد و به مجرد اينکه حفصه از خانه بيرون ميرود، محمد د راطاق حفصه و در رختخواب اوبا ماريه خلوت مينمايد و به اقداماتی که به قدرت فوق بشری احتياج ندارد، مشغول ميگردد.
در اينجا محمد، که مانند هر انسان ديگر کوچکترين اطلاعی از آينده نداشته، نميدانسته است که حفصه بزودی مراجعت ميکند و او را در حال انجام آن عبادت!!؟؟ ميبيند. گويا خداوند نيز در آن لحظات يا مشغول کار های ديگرش بوده و يا اينکه استراحت ميکرده، به اينجهت او هم متوجه مراجعت حفصه نشده است تا اينکه توسط جبرئيل موضوع را به اطلاع محمد برساند!!
در هر حال حفصه بزودی برگشته و شوهرش را با کنيزش در اطاقش در رختخوابش و آنهم در زمانی که شوهرش متعلق به او بوده مشغول عمليات خدا پسندانه!! ديده است.
در مورد علت مراجعت حفصه مورخين نوشته اند که عمر در آن ساعت درخانه نبوده و همينکه حفصه به خانه پدرش رسيده و از نبودن وی آگاهی يافته منتظر مراجعت وی نشده و به خانه خود برگشته است.
اما اين احتمال نيز وجود دارد که حفصه مانند همه زنان ديگر، که در اين قبيل مواقع حس ششمشان خيلی خوب کار ميکند، از اصرار محمد برای بيرون فرستادنش از خانه متوجه موضوع شده و ظاهرا بااطاعت از دستور يا
توصيه محمد، از خانه بيرون رفته است ولی بی آنکه به خانه پدرش برود، چندی بعد مراجعت کرده و صحنه ای را که حدس ميزده عينا مشاهده نموده است.
جرو بحث ها ودعوا های خانوادگی حفصه با محمد که بدفعات متعددعمر، پدر حفصه را وادار به دخالت و حتی تنبيه دخترش کرده بود مشهوراست.
همانطور که گفته شد، طبق قوانين اسلامی نزديکی مرد، اعم از آزاد يا برده، با کنيز ديگران بدون اجازه صاحب کنيز در حکم زنای محصنه تلقی ميشود و مرتکبين مستوجب مجازات حد ميباشند و در اين حکم اسلامی، تا آن زمان، تفاوتی بين سيد قريشی، حتی محمد و غلام حبشی وجود نداشته است.
در هر حال، حفصه با ديدن آن وضع خيانت آميز، شرم آور،غير اسلامی و نا مشروع به مشاجره ای پر سرو صدا با محمد پرداخته است و محمد که از يک سو نگران آبرو ريزی در نزد مومنين و مومنات در مورد اين اقدام غير اسلامی و خلاف شرع خود بوده و از سوی ديگر از اين وحشت داشته است که هياهو و سرو صدای حفصه، عايشه را که در اتاق ديگری در همان خانه سکونت داشته و محمد از او بيش از حفصه حساب ميبرده است، متوجه موضوع شود به اين جهت به التماس افتاده و به حفصه گفته است که اگر ساکت شود و سرو صدا راه نياندازد او هم قول ميدهد که ديگر با ماريه همبستر نشود.
حفصه در مقابل قدرت و نفوذ شوهرش چاره ای جز اين نداشته که اين قول را بپذيرد و از مشاجره و سرو صدا دست بردارد.
شايد! در آن زمان سرو کله جبرئيل پيدا شده و پس از اينکه به نمايندگی از سوی خداوند در مورد اينکه از آبروريزی و رسوا شدن او جلوگيری نکرده عذر خواهی به عمل آورده و اجازه خواسته است که بلافاصله حفصه را قبض روح کند و برای مجازات به جهنم ببرد، اما محمد نه تنها چنين اجازه ای را نداده، بلکه خواسته است که » خداوند آيه ای به اين مضمون بفرستد که مخالفت و جلوگيری زنان محمد از هم خوابی رسول خدا با کنيزانش در حکم مخالفت و محاربه آنان با خدا محسوب ميشود و حتی کنيزان متعلق به زنان محمد بر محمد حلال هستند. «
خوشبختانه با ساکت شدن حفصه، ظاهرا موضوع به خوشی پايان يافته و نيازی به دخالت جبرئيل و نزول چنين آيه ای هم پيدا نشده است. هر چند خداوند متعال فقط در زمانی از قدرت خود استفاده ميکرده و به ساختن
و نازل نمودن آيه مبادرت ميکرده است که محمد حواسش جمع و خاطرش آسوده و آرام باشد. با اين ترتيب در آن زمان که محمد خاطری آشفته و پريشان داشته امکان ساختن و فرستادن آيه ميسر نبوده است!!

بعد از اين واقعه، حفصه طاقت نياورده و موضوع را با عايشه در ميان گذاشته و بطوری که از آيه ٣ سوره تحريم مستفاد ميشود، اسرار بسيار محرمانه ديگری از رفتار محمد را هم، که فقط خودش از آنها آگاهی داشته،
به اطلاع عايشه رسانده است.
در هر حال عايشه نيز پس از آگاهی از اين افتضاح همينکه محمد به خانه اش آمده، راجع به اين موضوع و ساير مطالبی که از حفصه شنيده بود با محمد به مشاجره پرداخته و الم شنگه ای بر پا کرده است.
عايشه، جوان، زيبا و بسيار زيرک بوده و از بسياری از اسرار محمد آگاهی ودر وی نفوذ بسيار داشته و به اين ترتيب ساکت کردن وی، مانند حفصه به آسانی ميسر نبوده است ولی اوهم در مقابل قدرت محمد کار زيادی
نميتوانسته است به انجام برساند.
تا اينجا ماريه به علت اينکه کنيز حفصه محسوب ميشده بر محمد حرام بوده اما اين امر حرام ابدی نبوده؛ بلکه اين امکان وجود داشته است که حفصه، بار ديگر مالکيت ماريه را به محمد برگرداند و يا اينکه محمد به نحوی به زور يا به مسالمت و يا با حيله و نيرنگ وی را از حفصه خريداری کند.
به اين علت، محمد در اينجا با کوشش فراوان و با ادای سوگند های موکد به نام خدا "ايمن الله"، ماريه را بر خود حرام ابدی کرده و موفق شده است که عايشه را نيز ساکت کند و در اين شرايط باز هم خداوند بطور مستقيم يا مع الواسطه توسط جبرئيل دخالتی بعمل نياورده است.
مدتی گذشته و خداوند متعال قدرت لازم را به محمد عنايت نفرموده است تا اينکه به هوای نفس خود غالب شود. مشاهده اندام پوشيده ماريه و بخاطر آوردن زيبائيهای اعضای بدن و لحظات هم آغوشی با آن زن هرروز
اشتياق رسيدن به وصال ماريه را در محمد شديدتر ميکرده است و به مصداق "الانسان حريص علی کلی ما مُنِع" آتش شهوت محمد را شعله ورتر و محمد را در جهت بهره مندی از حرام مِّوبَد!! مصمم تر ميساخته است.

ولی اين دفته کار به سادگی دفعه اول نبوده است. چطور محمد ميتوانسته است ماريه را به خلوت بکشد در حالی که او را بر خود حرام مُّوبَد ساخته و به منظور ايجاد اطمينان خاطردر حفصه و عايشه به دفعات متعدد و بطور موکد "ايمن الله" ، ايمن الله" يعنی قسم به خدا؛ قسم به خدا گفته بوده است.
از زمانی که محمد، ماريه را به حفصه بخشيده بوده، طبعا اين زن بر محمد حرام بوده است و محمد ميبايست با او مانند يک زن نا محرم رفتار کند ولی از آن زمان به بعد محمد مجبور بوده است که حتی در رفتار و ارتباط ظاهری وروزمره خود با ماريه نيز تغييراتی بوجود آورد و ماريه هم ميبايست بيش از پيش خود را از چشم محمد که بر او حرام مُّوبَد شده بوده بپوشاند و مسلما از ورود به خلوت محمد نيز ممنوع بوده است.
با اين ترتيب هرگاه محمد، باز هم ماريه را به خلوت ميکشيده و بعد موضوع فاش ميشده و امت تازه مسلمان شده از قضيه مستحضر ميگرديدند چگونه امکان داشته است که موضوع را برای مومنين و مومنات توجيه
نمايد.
پس دراينجا دخالت خداوند لازم تشخيص داده شده وجبرئيل فرود آمده و برای اينکه به وجود محمد بد نگذرد و از غلبه شهوت ناراحت نشود، چنين به او ابلاغ کرده است!!

سوره تحریم آیات ۱ الی ۵

بسم الله الرحمن رحيم
يا ايهاالنبی لم تحرم ما احل الله لک تبتغی مرضات ازواجک والله غفور رحيمقد فرض الله لکم تحليه ايمانکم
والله موليکم و هوالعليم الحکيم..
تا آخر... ترجمه اين آيه ها اين است:
(۱) ای پيغمبر چرا حرام ميکنی بر خودت آنچه را که خداوند بر تو حلال کرده تا رضايت خود را جلب کنی؟

( ٢) به تحقيق خداوند واجب گردانيد بر شما که حلال کنيد (بشکنيد) سوگندهايتان را و خداوند آمرزنده مهربان است.

( ٣) هنگاميکه پيغمبر سخنی را به راز با بعضی از همسران خود حديث کرد
وچون او آن را افشاء کرد و خداوند فاش کرد قسمتی را بر عليه وی و خودداری کرد از بعضش، وچون اطلاع داد به او، گفت چه کسی تو را از اين آگاه کرد؟ گفت آگاه کرد مرا عالِمِ آگاه.

( ۴) اگر توبه کند به سوی خدا- پس به تحقيق منحرف شد قلبهای شما و اگر بر عليه او دست به دست هم دهيد پس خدا مولای اوست و جبرئيل و مومنات صالح و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان وی هستند.

(۵)باشد اگر شما را طلاق دهد، خدای اوجانشين سازد شما را با همسرانی بهتر، از زنان مسلمان، مومن، متواضع، توبه کار، عابد هجرت کننده، بيوه يا باکره.

مطالبي راجع به اين آيات
الف: بررسي و تجزيه و تحليل
١- درابتدا پس از اينکه حفصه، محمد را با ماريه در اطاق و در رختخواب مشاهده کرده ( وآن راز را همراه با اسرار ديگر به عنوان درد دل با عايشه در ميان گذاشته و عايشه نيز راجع به اين مطلب وبعضی از آن اسرار با محمد به مشاجره پرداخته است) فهم اينکه اين مطالب را حفصه به عايشه
گفته، برا ی محمد مشکل نبوده است و هر آدم کودنی هم که بجای وی بود ميتوانست اين مطلب را دريابد.
عايشه يک زن و آنهم زنی بسيار حسود بوده است. با اين ترتيب پس از آگاهی از ماجرای هم خوابی محمد با ماريه، حتی اگر با محمد به بحث و مشاجره مبادرت هم نميکرده مسلما همين آگاهی موجب ميگرديده است که دررفتار و حرکاتش تغييراتی حاصل شودو محمد ازاين تغييرات همراه با گوشه و کنايه هائی که احيانا عايشه به او ميزده است بخوبی دريابد که حفصه موضوع را به اطلاع عايشه رسانده است.
ولی به هر حال محمد دقيقا از جزئيات مطالبی که حفصه به عايشه گفته بوده آگاهی نداشته است، به همين جهت بعد از آنکه خداوند متعال آيه های بالا را نازل کرده، محمد مدعی شده است که خداوند فقط بعضی از
مطالب را به اطلاعش رسانده و بدون علت از گفتن بقيه مطالب خودداری کرده است.
٢- مفسران قرآن تقريبا بالاتفاق معتقدند که چون خداوند متعال از ميل باطنی محمد و همخوابی و کام گيری از ماريه آگاه بوده است به اينجهت برای اينکه وجود مبارک و عزيز ايشان آزرده نباشد، توسط جبرئيل به محمد اعلام کرده است که تحريم ابدی ماريه از درجه اعتبار ساقط ميباشد.
ولی اين مفسران قرآن ضمنا بر اين عقيده نيز هستند که سرزنش خداوند متعال از محمد، به شرحی که در آيه اول انجام شده مربوط به زمانی ميباشد که محمد کنيز متعلق به خود را که شرعا بر وی حلال بوده، به حفصه
بخشيده و به اين ترتيب او را بر خود حرام کرده است تا اطمينان خاطر و رضايت حفصه را جلب کند و او را به قبول اين کنيز زيبا و سکونت دادن او در خانه و اطاق خود راضی سازد و با اين ترتيب از لحظه نزول اين آيه
به بعد ديگر نه تنها تحريم ابدی ماريه منتفی شده بلکه تعلق ماريه به حفصه نيز مانعی برای کام گيری محمد از ماريه نبوده است.
ولی هيچ يک از اين مفسران نتوانسته است پاسخی برای اين سئوال پيدا کند که چرا وقتی محمد، حفصه را به بهانه ديدار پدرش به خارج ازخانه فرستاد، خداوند به اطلاع محمد نرساند که حفصه الان بر ميگردد و مچ او
را در حين همخوابی با ماريه ميگيرد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر